بدون توجه به فضای فکری و خوراک رسانهای نسل جدید نمیتوان در مقابله با تله جمعیتی موفق عمل کرد
حلقه مفقوده سیاستهای جمعیتی
گروه اجتماعی
فریده گلدوست- حسن طباطبایی
امسال «نرخ سالانه تولد، برای اولین باربه زیریک میلیون نفر رسیده» این آمار ترسناک به همراه هشدارهای مقامات وزارت بهداشت نشان میدهد با ادامه روند فعلی خطر منفی شدن نرخ رشد جمعیت آینده ایران را تهدید میکند. آنطور که «علیرضا رئیسی»، معاون بهداشت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی میگوید، ۳۰ سال دیگر یکسوم جمعیت ایران سالمند خواهند بود و تا ۷۰ سال دیگر جمعیتی زیر ۵۰ میلیون داریم. رئیسی با اشاره به اینکه در دهه ۸۰، از ۱۰ میلیون مادری که در سن باروری قرار داشتند، سالانه دو میلیون فرزند متولد میشد، عنوان میکند: «هماکنون ۲۳ میلیون نفر در سن باروریاند ولی سالانه کمتر از ۱/۵ میلیون نفر نوزاد متولد میشود.»
به باور جامعهشناسان افزایش میانگین سن ازدواج از دلایل کاهش تمایل به فرزندآوری است: «میانگین سن ازدواج در ایران به نسبت ۵۰ سال گذشته، در میان دختران ایرانی افزایش معناداری پیدا کرده و افزون بر این، متوسط سن باروری در مردان از ۲۵ به ۲۷ سال و در زنان از ۱۸ به ۲۴ سال رسیده» این موارد میتوانند آینده جمعیتی ایران را با بحرانهای مختلفی ازجمله رشد منفی جمعیت و سالمندی مواجه کند که جبران آن بهآسانی و در کوتاهمدت ممکن نیست.
نتایج نظرسنجیها نشان میدهد: «میزان تمایل به فرزندآوری ۳۱/۸ و میزان عدم تمایل به فرزندآوری ۶۸/۲ درصد است.» بنابراین خانوادهها و بهویژه زوجهای جوان تمایل کمتری به داشتن فرزند دارند. علیرغم تشویق به تشکیل خانواده و اجرای قانون جوانی جمعیت آمارها بهشکل معناداری از کاهش ۱۵ درصدی ازدواج و کاهش بیش از ۵ درصدی فرزندآوری حکایت دارند.
محمود مشفق، رئیس پژوهشکده مطالعات و سیاستگذاری اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی با نقد قانون جوانی جمعیت میگوید: «این قانون میخواهد همزمان چندین و چند مسئله را پوشش دهد و مشکل اشتغال، مسکن و بیکاری را حل کند، درحالیکه بهصرف اجرای یک قانون تمامی مشکلات کشور حل نخواهد شد. قانون جوانی جمعیت فقط میتواند یک سری مشوق و تسهیلات ارائه کند، اما این قانون یک بُعد وسیعی از موضوعات متعدد و متنوع را در نظر گرفته که هم عملیاتی شدن و هم سنجش آن دشوار است.»
مشفق در گفتوگو با «رسالت» ازجمله دلایل عدم موفقیت قانون جوانی جمعیت را تغییر نگاه نسل جدید دانسته و عنوان میکند: «خوراک فکری و ذهنی جوانان و نوجوانان ما رادیو و تلویزیون و یا رسانههای داخلی نیست و عمدتا منبع تغذیه آنها شبکههای اجتماعی است. موسیقی محبوب این نسل متعلق به کره جنوبی و اصطلاحا کی پاپ و کی درام است و این محبوبیت از سمت دختران بیشتر از پسران است و حتی به صنعت فیلمسازی کره هم علاقه دارند. اینگونه فیلمها و موسیقیها سبک زندگی متفاوتی از سبک زندگی ایرانی ارائه و تبلیغ میکنند و چون در کره جنوبی تبعیض جنسیتی بالاست، در قالب محتوایی که ارائه میشود، به دختران نوجوان و جوان القاء میشود که آنها محور عالماند و باید به موفقیت فردی برسند و به لحاظ اقتصادی رشد کنند. دو دهه است که در کره جنوبی چنین صنعتی شکلگرفته، و الان در این کشور میزان باروری کل کمترین میزان باروری در سطح دنیاست. یک بخشی از این مسئله را نسبت میدهم به بحث تأثیر این نوع موسیقی و فیلمها بر طرز تفکر و سبک زندگی نسل جوان و نوجوان کرهای که خب انعکاس این موضوع را در فرهنگ خودمان هم میبینیم. در چنین وضعیتی برخی افراد خیلی آرمانگرایانه به موضوع افزایش جمعیت نگاه میکنند درحالیکه باید واقعیتها را دید. بسیاری از دختران ١٧ یا ١٨ساله معلمان و اساتید خود را قبول ندارند و محل رجوع آنها ما نیستیم، منبع تغذیه آنها جای دیگری است. لذا حلقه مفقوده سیاستهای جمعیتی، عدم توجه به این مسئله است که نگاه نسل جدید تغییر کرده و در مقوله فرهنگسازی برای افزایش جمعیت باید در جهت تغییر نگاه این نسل گام برداشت.»
***
آقای مشفق چرا باوجود قانون جوانی جمعیت همچنان جامعه تمایلی برای فرزندآوری ندارد، طبق آماری هم که خود شما اخیرا اعلام کردهاید، نرخ سالانه تولد امسال برای اولینبار به زیر یکمیلیون نفر رسیده است، فکر میکنید چرا قانون نتوانسته آن اثربخشی مورد انتظار را داشته باشد؟
چند دلیل جمعیتی و غیر جمعیتی برای کاهش زادولد و کماثر بودن سیاستگذاریها و قانون جوانی جمعیت مطرح است. یکی از اصلیترین دلایل جمعیتی این موضوع، تغییر در ساختار سنی است. بهاینترتیب جمعیت زنانی که در سن باروری و زادولد هستند، ازنظر تعداد سالبهسال در حال کاهش است. اینها در یک بازه زمانی مشخصی در سنین باروری قرار دارند ولی بهتدریج از این گردونه خارج میشوند، طبیعتا هرچه جلوتر میرویم، این موضوع شتاب بیشتری میگیرد، بهعنوانمثال سطح زادولد در دهه هشتاد بهطور معناداری کاهش پیداکرده و از شش فرزند به ٢ فرزند کاهشیافته و سال ٨۵ به ١/٩ رسیده است. دهه هشتادیها و نودیها وقتی جایگزین نسلهای قبلی میشوند نسبتشان در کل جمعیت کمتر است، طبیعتا تعداد موالید اینها نیز چه بخواهید و چه نخواهید کمتر میشود. درواقع با تغییر ساختار سنی؛ هم میانگین سن مادری در حال افزایش است و هم تعداد زنانی که در سن باروری قرار دارند کمتر میشود. برای این موضوع نمیتوان کاری انجام داد و اجتنابناپذیر است. بهعبارتدیگر آن نسلهایی که از چرخه باروری خارج، و نسلهای جدیدی که جایگزین میشوند، بهتبع آن کاهش باروری در معرض کاهش تدریجی و فزاینده قرار میگیرند. دلیل دیگری که اینجا میتواند تأثیر داشته باشد، مسائلی نظیر مهاجرت و انتظار برای ورود به بازار کار است. بهعنوانمثال عمدتا دختران دهه هشتادی و نودی وارد دانشگاه شدهاند. حتی تعداد ورودیهای دختر به دانشگاهها بیشتر از پسران شده است و مطابق آمارها ٦٠ درصد ورودیها را دختران تشکیل میدهند. این ورود به دانشگاه و تحصیل در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد که از آن تحت عنوان میل به تحرک و یا جنبش اجتماعی بین جامعه زنان یاد میشود، پیامدهایی داشته است. این مسئله باعث شده سبک زندگی زنان تغییر کند و به دنبال اهداف و موفقیتهای فردی عمدتا با رویکرد اقتصادی باشند. طبیعتا عدهای از آنان تمایل دارند وارد بازار کار شوند و عدهای هم وقتی میبینند بازار کار داخلی پاسخگو نیست، به مهاجرت تمایل پیدا میکنند. این مقوله تحت عنوان «زمان مورد انتظار برای ورود به بازار کار و یا مهاجرت» قابلتعریف است و اصطلاحا یک وقفه دموگرافیک ازنظر رفتارهای جمعیتی ایجاد میشود. براین اساس فردی که میخواهد تشکیل خانواده بدهد، از این مسئله امتناع کرده و با ایجاد وقفه در ازدواج، به دنبال ورود به بازار کار یا مهاجرت است، همین باعث میشود که ازدواج و فرزندآوری به تأخیر بیفتد. این تأخیر تأثیرگذار با تحولات اقتصادی اجتماعیای که در مورد زنان اتفاق افتاده نسبت دارد. لذا مسئله اصلی این است که قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت تا چه حدی توانسته به اینگونه دغدغهها پاسخ بدهد. درواقع دغدغههای نسل جدید عمدتاً فرد محور است، و دغدغههای قانون جوانی جمعیت عمدتا جمع محور و در جهت منافع جمعی و ملی است، بنابراین چنین شائبهای پیشآمده که قانونگذار از دغدغههای نسل جدید بیاطلاع بوده و نتوانسته مشوقهایی را در نظر بگیرد که نسل جدید به سمت جمع محوری ترغیب شوند. از طرفی یک نوع عدم همسویی میان اهداف افراد با انتظارات قانون وجود دارد و ممکن است نسل جدید از مزایا و امکاناتی که در قانون برای ازدواج و فرزندآوری دیدهشده استفاده نکنند، به دلیل اینکه اولویتهای متفاوتی دارند. ازاینرو اهداف و اولویتهای نسل جدید با اولویتهایی که در قانون دیدهشده متفاوت است. این را هم باید در نظر گرفت که عمده قوانین مربوط به حمایت از خانواده و جمعیت، نقش مکمل را ایفا میکنند. یعنی قانون زمانی میتواند اثرگذار باشد که آن مسائل بنیادی حلشده باشد، بهعنوانمثال تا حدودی تورم کنترل و نظام حقوق و دستمزد متعادل شده باشد و یا نرخ بیکاری به حد معقولی برسد، پسازاین اقدامات، میزان اثرگذاری این قوانین حمایتی بیشتر میشود. اما تا زمانی که مسائل بنیادی و اساسی لاینحل باقیمانده باشد، ممکن است قوانین مکمل هم اثربخشی خود را از دست بدهد. در ابتدا باید آن مسائل اساسی که در سیاستهای ابلاغی مقام معظم رهبری هم به آن اشارهشده، موردتوجه قرار بگیرد. اگر سازمانهایی که مسئول عملیاتی کردن این سیاستها هستند در جهت تحقق اقدامی انجام ندهند، آنگاه قوانینی هم که به این سیاستهای کلان پیوست میشود، آنچنان بازدهیای نخواهد داشت. مسئله دیگر این است که قانون جوانی جمعیت میخواهد چندین و چند مسئله را پوشش دهد و مشکل اشتغال، مسکن، بیکاری و بحث احساس ناامنی از تولد کودک معلول را حل کند، درصورتیکه بهصرف اجرای یک قانون تمامی مشکلات کشور حل نخواهد شد. ضمن آنکه قانون جوانی جمعیت یک بُعد وسیعی از موضوعات متعدد و متنوع را در نظر گرفته که هم عملیاتی شدن و هم سنجش آن دشوار است.
در چنین شرایطی نمیتوان به بهبود وضعیت از طریق قانون امیدوار بود؟
فعلا که بهبودی حاصل نشده، بهاینعلت که میزان باروری کل ما سه سال پیش1/8 بوده و حالا به ١/٦ رسیده است. البته قانون جوانی جمعبت مقداری وضعیت را تثبیت کرده است و شاید اگر این قانون نبود، روند کاهش شدیدتر میشد و میزان باروری کل بهجای ١/٦ رقم ١/٤ بود.
با توجه به آماری که ارائه کردید، چقدر تا رسیدن به تله جمعیتی فاصلهداریم؟
ما فاصله زیادی با تله جمعیتی نداریم. اگر این آمار ١/٦ را در نظر بگیریم که فکر میکنم از این هم کمتریم، در آستانه ورود به آن تله باروری پایین قرار داریم.
طبیعتا در این وضعیت، قانون بهتنهایی کافی نیست و مسئله فرهنگسازی نیز امری بلندمدت است، با این تفاصیل در موضوع افزایش جمعیت کار راحتی نداریم!
بله همینطور است و این را هم باید در نظر گرفت که خوراک فکری و ذهنی جوانان و نوجوانان ما رادیو و تلویزیون و یا رسانههای داخلی نیست و عمدتا منبع تغذیه آنها شبکههای اجتماعی است. سلیقه این گروه سنی بهویژه طبقه متوسط رو به بالا به سمت دیگری هدایتشده، موسیقی محبوب آنها متعلق به کره جنوبی و اصطلاحا کی پاپ و کی درام است. اتفاقا این محبوبیت از سمت دختران بیشتر از پسران است و حتی به صنعت فیلمسازی کره هم علاقه دارند و شما ببینید که همین موسیقی کی پاپ و کی درام و فیلمهایشان با جمعیت این کشور چه کرده است. کی درام رویای رسیدن به موفقیتهای فردی بزرگ را ترویج میکند و کرهایها دارند این رؤیا را به خورد تمامی کشورهای آسیای شرقی و ایران میدهند. شما میبینید که اغلب دختران ما، در گروههای اینستاگرامی و واتساپی این موارد را دنبال میکنند. اینگونه فیلمها و موسیقیها سبک زندگی متفاوتی از سبک زندگی ایرانی ارائه و تبلیغ میکنند و چون در کره جنوبی تبعیض جنسیتی بالاست، در قالب محتوایی که ارائه میشود، به دختران نوجوان و جوان القاء میشود که آنها محور عالماند و باید به موفقیت برسند و به لحاظ اقتصادی رشد کنند. دو دهه است که در کره جنوبی چنین صنعتی شکلگرفته، و الان در این کشور میزان باروری کل کمترین میزان باروری در سطح دنیاست. یک بخشی از این مسئله را نسبت میدهم به بحث تأثیر این نوع موسیقی و فیلمها بر طرز تفکر و سبک زندگی نسل جوان و نوجوان کرهای که انعکاس این موضوع را در فرهنگ خودمان هم میبینیم. ما در این زمینه چه محتوای اثرگذاری تولید کردهایم، که قابلرقابت با محتوای تولیدی کره جنوبی باشد و نسل جدید یا اصطلاحا زد را تحت تأثیر قرار دهد؟ لذا فرهنگ ما دارد به این سمتوسو حرکت میکند، در چنین وضعیتی برخی افراد خیلی آرمانگرایانه به موضوع افزایش جمعیت نگاه میکنند درحالیکه باید واقعیتها را دید. بسیاری از دختران ١٧ یا ١٨ساله معلمان و اساتید خود را قبول ندارند و محل رجوع آنها ما نیستیم، منبع تغذیه آنها جای دیگری است. باید برای این مسائل چارهاندیشی کرد، لذا حلقه مفقوده سیاستهای جمعیتی، عدم توجه به این مسئله است که نگاه نسل جدید تغییر کرده و در مقوله فرهنگسازی برای افزایش جمعیت باید در جهت تغییر نگاه این نسل گام برداشت. بحث دیگر هم اتوپیای مهاجرت است، و گفتمانی در این مورد شکلگرفته، که گویی تمامی مشکلات از طریق مهاجرت حل میشود، سالهاست چنین برداشت ذهنیای تصویرسازی میشود که مهاجرت دری است برای ورود به بهشت. درحالیکه اینگونه نیست. ولی به هر شکل در شبکههای اجتماعی این بازنمایی صورت گرفته که کلید حل مشکلات، خروج از کشور است. تب اپلای کردن این روزها داغ است، اما صرفنظر از علت شیوع این مسئله، باید پرسید اگر به دنبال افزایش جمعیت هستیم، برای کاهش این تب مهاجرتی و فرهنگسازی چه کردهایم؟
این موج مهاجرتی هم میتواند در تغییرات عمده جمعیتی مؤثر باشد؟
بله قطعا. پارامتر دیگری که میتواند در کاهش جمعیت و افزایش سالخوردگی مؤثر باشد، مسئله مهاجرت است. افزایش موج مهاجرت میتواند تغییرات عمده جمعیتی را در ایران ایجاد کند. فردی که به دنبال خروج از کشور است، به فکر تشکیل خانواده و فرزندآوری نیست و تنها به دنبال کسب مهارت و تسهیل شرایط برای مهاجرت است. حتی احتمال دارد این تمایل به مهاجرت، تنها در حد یک انتظار باقی بماند، و جنبه عملی پیدا نکند، ولی تمام آن رفتارهای دموگرافی که میتواند روی ازدواج و باروری بهموقع تأثیر داشته باشد را به تأخیر میاندازد. متأسفانه به این مسائل فکر نشده و صرفا به اعطای وام و یک سری تسهیلات مالی بسنده شده، درحالیکه این موارد بهتنهایی گرهگشا نیست و مشوقهای مالی هم فقط بخش کوچکی از نیازهای فرزند را پوشش میدهد.
بهتازگی نیز نمایندگان مجلس درروند بررسی بودجه سال ۱۴۰۳ مصوب کردهاند که وامهای تشویقی فرزندآوری به فرزند اول ۴۰ میلیون تومان، فرزند دوم ۸۰ میلیون تومان، فرزند سوم ۱۲۰ میلیون تومان، فرزند چهارم ۱۵۰ میلیون تومان و فرزند پنجم به بعد ۲۰۰ میلیون تومان افزایش یابد، این مبالغ در شرایطی تعیین شدند که مطابق آمار، هزینههای مرتبط با روند بارداری و زایمان با مبالغ تشویقی اعلامشده فاصلهای معنادار دارد و افزایش چندبرابری قیمت لوازم نوزاد، هزینههای پوشاک، شیرخشک و پوشک در دو سال گذشته باعث شده است که بسیاری از خانوادهها برای تأمین هزینههای اولیه نوزادانشان هم با مشکل مواجه شوند. از طرفی پیشنیازهای معمول برای ازدواج و تشکیل خانواده، مانند امنیت شغلی و معیشتی، تأمین مسکن و هزینههای درمانی زایمان، در کنار افزایش هزینههای خوراک، پوشاک و درمان نوزادان، هزینههای تحصیل و عدم ثبات اقتصادی باعث شده است جوانان حتی در صورت تمایل به ازدواج و فرزندآوری از حداقلهای موردنیاز برای برآورده کردن آن برخوردار نباشند. این مسئله، علاوه بر سرخوردگیهای اجتماعی، جامعه جوان ایران را در وضعیتی قرار داده است که حاضر به پذیرش مسئولیت تشکیل خانواده نباشند.
همچنین آنچه در طرح فرزندآوری همواره محل انتقاد است، مشوقهای ادعایی این طرح از قبیل وامهای ازدواج و فرزندآوری و یارانههای معیشتی است که هیچکدام معادل حداقلهای موردنیاز برای تشکیل خانواده و تأمین نیاز فرزندان نیستند.
اکنونکه کشور در چنین نقطهای قرارگرفته، چه آیندهای را میتوان برای آینده ساختار جمعیتی متصور بود؟
طبیعتا روندهایی که تحت عنوان باروری پایین و سالخوردگی جمعیت و کاهش نیروی کار از آن یاد میشود، تشدید خواهد شد، بهتبع اینکه سالمندی جمعیت افزایش مییابد و تعادل ساختار سنی به هم میخورد، تبعات این مسئله میتواند متوجه بازار کار، صندوقهای بازنشستگی، بیمه و درمان و مسائل مختلف باشد.
برخی از کارشناسان اعتقادی به افزایش جمعیت ندارند و براین باورند که جمعیت کشور کافی است و در غیر این صورت نخواهیم توانست امکانات لازم را تأمین کنیم؛ عمدتا هم از جنبههای محیطزیستی به این موضوع نگاه میشود، پاسخ شما به این استدلال چیست؟
ببینید سیاستهایی که اکنون اتخاذشده، به افزایش جمعیت منجر نمیشود، الان که باروری ما ١/٦ است، به این معناست که هر دو نفر، ١/٦ نفر جایگزین میکنند. آن نسلهایی که بیش از دو فرزند را جایگزین میکردند، بهتدریج از گردونه هرم سنی خارج شدند و درواقع سیاستهای حمایت از خانواده و یا افزایش باروری در سطح جانشینی، به افزایش جمعیت منتهی نمیشود. اینها منجر به ترمیم و بازسازی ساختار سنی میشود. حتی اگر عدد ١/٦ به ١/٨ هم برسد همچنان باروری زیر سطح جانشینی است و درنهایت منجر به رشد منفی جمعیت میشود. مسئله ما در حال حاضر، بحث ترمیم و پایدارسازی و یا تعادل و متوازنسازی در ساختار سنی جمعیت است. با این سیاستها که جمعیت افزایش پیدا نمیکند. چون بههرحال ما از مرحله افزایش بیرویه جمعیت عبور کردهایم و ساختارها هم اجازه نمیدهد که رشد آنچنانی جمعیت را تجربه کنیم.
متأسفانه برخی افراد از درک مسائل جمعیتی عاجز هستند. بهجای اظهارنظرهای عامیانه باید تخصصی سخن گفت. بهعنوانمثال جمعیت چین حداقل یک میلیارد و ٣۵٠ میلیون نفر است، این رقم را با جمعیت ٨٦ میلیون نفری ایران مقایسه کنید، جمعیت چین ١٧ برابر جمعیت ایران است. اگر مطابق استدلال مخالفان، واقعا نیازی به افزایش جمعیت نیست، طبیعتا کشور چین نیز همان سیاست تکفرزندی را باید ادامه میداد و یا سیاست دو فرزندی را باید در سال ٢٠١٠ متوقف میکرد. الان هم تمایل پیدا کردهاند به سیاست سه فرزندی، این اقدامات به دلیل متوازنسازی ساختار سنی در سال ٢٠۵٠ است که جمعیت سالخورده چین به حدود ٤٠٠ میلیون نفر میرسد، این یعنی یک بحران بزرگ جمعیتی. از آنطرف باروری چین حدود ١/٢ شده و جمعیتی که تا ٤٠ سال آینده در سنین کار قرار میگیرند، مثل این است که سری بزرگ را بر روی بدن نحیفی قرار دهید. بدن نحیف آن جمعیت فعالی هستند که در اثر تداوم باروری پایین لاغرتر شده و آن جمعیت سالخوردهای که قبلا متولدشدهاند و حالا در رأس هرم سنی قرارگرفتهاند و حمایتهای بین نسلیشان بههمخورده است؛ این موضوع به یک بحران اقتصادی بزرگ در کشور چین بدل خواهد شد. لذا مسئولان چین میدانند جمعیت این کشور زیاد است، ولی برای متوازنسازی و متعادلسازی ساختار سنی به دنبال افزایش جمعیت هستند. حتی کشور کره جنوبی در حال ایجاد وزارتخانه باروری است. چون باروری پایین در این کشور تبدیل به بحران شده است. بنابراین مخالفان سیاست افزایش جمعیت باید به این مثالها توجه کنند. ضمن آنکه علیرغم اجرای سیاستهای افزایش جمعیت، وضعیت خوب نیست، حال تصور کنید که اصلا چنین سیاستهایی اجرایی نمیشد، طبیعتا وضع بدتر بود. اما در کنار سیاستهای جمعیتی باید برای افزایش تشکیل خانواده پایدار که پایه و اساس یک نظام اجتماعی مطلوب است، اقدام کرد و البته لازم است اقداماتی هم در دستور کار قرار بگیرد تا در شرایط اقتصادی فعلی خانواده آسیب نبیند. نباید اجازه داد که ازدواج در سنین بالا و یا ازدواج سفید تبدیل به فرهنگ شده و یا طلاق و بیفرزندی به یکرویه معمول بدل شود.
فریده گلدوست- حسن طباطبایی
امسال «نرخ سالانه تولد، برای اولین باربه زیریک میلیون نفر رسیده» این آمار ترسناک به همراه هشدارهای مقامات وزارت بهداشت نشان میدهد با ادامه روند فعلی خطر منفی شدن نرخ رشد جمعیت آینده ایران را تهدید میکند. آنطور که «علیرضا رئیسی»، معاون بهداشت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی میگوید، ۳۰ سال دیگر یکسوم جمعیت ایران سالمند خواهند بود و تا ۷۰ سال دیگر جمعیتی زیر ۵۰ میلیون داریم. رئیسی با اشاره به اینکه در دهه ۸۰، از ۱۰ میلیون مادری که در سن باروری قرار داشتند، سالانه دو میلیون فرزند متولد میشد، عنوان میکند: «هماکنون ۲۳ میلیون نفر در سن باروریاند ولی سالانه کمتر از ۱/۵ میلیون نفر نوزاد متولد میشود.»
به باور جامعهشناسان افزایش میانگین سن ازدواج از دلایل کاهش تمایل به فرزندآوری است: «میانگین سن ازدواج در ایران به نسبت ۵۰ سال گذشته، در میان دختران ایرانی افزایش معناداری پیدا کرده و افزون بر این، متوسط سن باروری در مردان از ۲۵ به ۲۷ سال و در زنان از ۱۸ به ۲۴ سال رسیده» این موارد میتوانند آینده جمعیتی ایران را با بحرانهای مختلفی ازجمله رشد منفی جمعیت و سالمندی مواجه کند که جبران آن بهآسانی و در کوتاهمدت ممکن نیست.
نتایج نظرسنجیها نشان میدهد: «میزان تمایل به فرزندآوری ۳۱/۸ و میزان عدم تمایل به فرزندآوری ۶۸/۲ درصد است.» بنابراین خانوادهها و بهویژه زوجهای جوان تمایل کمتری به داشتن فرزند دارند. علیرغم تشویق به تشکیل خانواده و اجرای قانون جوانی جمعیت آمارها بهشکل معناداری از کاهش ۱۵ درصدی ازدواج و کاهش بیش از ۵ درصدی فرزندآوری حکایت دارند.
محمود مشفق، رئیس پژوهشکده مطالعات و سیاستگذاری اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی با نقد قانون جوانی جمعیت میگوید: «این قانون میخواهد همزمان چندین و چند مسئله را پوشش دهد و مشکل اشتغال، مسکن و بیکاری را حل کند، درحالیکه بهصرف اجرای یک قانون تمامی مشکلات کشور حل نخواهد شد. قانون جوانی جمعیت فقط میتواند یک سری مشوق و تسهیلات ارائه کند، اما این قانون یک بُعد وسیعی از موضوعات متعدد و متنوع را در نظر گرفته که هم عملیاتی شدن و هم سنجش آن دشوار است.»
مشفق در گفتوگو با «رسالت» ازجمله دلایل عدم موفقیت قانون جوانی جمعیت را تغییر نگاه نسل جدید دانسته و عنوان میکند: «خوراک فکری و ذهنی جوانان و نوجوانان ما رادیو و تلویزیون و یا رسانههای داخلی نیست و عمدتا منبع تغذیه آنها شبکههای اجتماعی است. موسیقی محبوب این نسل متعلق به کره جنوبی و اصطلاحا کی پاپ و کی درام است و این محبوبیت از سمت دختران بیشتر از پسران است و حتی به صنعت فیلمسازی کره هم علاقه دارند. اینگونه فیلمها و موسیقیها سبک زندگی متفاوتی از سبک زندگی ایرانی ارائه و تبلیغ میکنند و چون در کره جنوبی تبعیض جنسیتی بالاست، در قالب محتوایی که ارائه میشود، به دختران نوجوان و جوان القاء میشود که آنها محور عالماند و باید به موفقیت فردی برسند و به لحاظ اقتصادی رشد کنند. دو دهه است که در کره جنوبی چنین صنعتی شکلگرفته، و الان در این کشور میزان باروری کل کمترین میزان باروری در سطح دنیاست. یک بخشی از این مسئله را نسبت میدهم به بحث تأثیر این نوع موسیقی و فیلمها بر طرز تفکر و سبک زندگی نسل جوان و نوجوان کرهای که خب انعکاس این موضوع را در فرهنگ خودمان هم میبینیم. در چنین وضعیتی برخی افراد خیلی آرمانگرایانه به موضوع افزایش جمعیت نگاه میکنند درحالیکه باید واقعیتها را دید. بسیاری از دختران ١٧ یا ١٨ساله معلمان و اساتید خود را قبول ندارند و محل رجوع آنها ما نیستیم، منبع تغذیه آنها جای دیگری است. لذا حلقه مفقوده سیاستهای جمعیتی، عدم توجه به این مسئله است که نگاه نسل جدید تغییر کرده و در مقوله فرهنگسازی برای افزایش جمعیت باید در جهت تغییر نگاه این نسل گام برداشت.»
***
آقای مشفق چرا باوجود قانون جوانی جمعیت همچنان جامعه تمایلی برای فرزندآوری ندارد، طبق آماری هم که خود شما اخیرا اعلام کردهاید، نرخ سالانه تولد امسال برای اولینبار به زیر یکمیلیون نفر رسیده است، فکر میکنید چرا قانون نتوانسته آن اثربخشی مورد انتظار را داشته باشد؟
چند دلیل جمعیتی و غیر جمعیتی برای کاهش زادولد و کماثر بودن سیاستگذاریها و قانون جوانی جمعیت مطرح است. یکی از اصلیترین دلایل جمعیتی این موضوع، تغییر در ساختار سنی است. بهاینترتیب جمعیت زنانی که در سن باروری و زادولد هستند، ازنظر تعداد سالبهسال در حال کاهش است. اینها در یک بازه زمانی مشخصی در سنین باروری قرار دارند ولی بهتدریج از این گردونه خارج میشوند، طبیعتا هرچه جلوتر میرویم، این موضوع شتاب بیشتری میگیرد، بهعنوانمثال سطح زادولد در دهه هشتاد بهطور معناداری کاهش پیداکرده و از شش فرزند به ٢ فرزند کاهشیافته و سال ٨۵ به ١/٩ رسیده است. دهه هشتادیها و نودیها وقتی جایگزین نسلهای قبلی میشوند نسبتشان در کل جمعیت کمتر است، طبیعتا تعداد موالید اینها نیز چه بخواهید و چه نخواهید کمتر میشود. درواقع با تغییر ساختار سنی؛ هم میانگین سن مادری در حال افزایش است و هم تعداد زنانی که در سن باروری قرار دارند کمتر میشود. برای این موضوع نمیتوان کاری انجام داد و اجتنابناپذیر است. بهعبارتدیگر آن نسلهایی که از چرخه باروری خارج، و نسلهای جدیدی که جایگزین میشوند، بهتبع آن کاهش باروری در معرض کاهش تدریجی و فزاینده قرار میگیرند. دلیل دیگری که اینجا میتواند تأثیر داشته باشد، مسائلی نظیر مهاجرت و انتظار برای ورود به بازار کار است. بهعنوانمثال عمدتا دختران دهه هشتادی و نودی وارد دانشگاه شدهاند. حتی تعداد ورودیهای دختر به دانشگاهها بیشتر از پسران شده است و مطابق آمارها ٦٠ درصد ورودیها را دختران تشکیل میدهند. این ورود به دانشگاه و تحصیل در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد که از آن تحت عنوان میل به تحرک و یا جنبش اجتماعی بین جامعه زنان یاد میشود، پیامدهایی داشته است. این مسئله باعث شده سبک زندگی زنان تغییر کند و به دنبال اهداف و موفقیتهای فردی عمدتا با رویکرد اقتصادی باشند. طبیعتا عدهای از آنان تمایل دارند وارد بازار کار شوند و عدهای هم وقتی میبینند بازار کار داخلی پاسخگو نیست، به مهاجرت تمایل پیدا میکنند. این مقوله تحت عنوان «زمان مورد انتظار برای ورود به بازار کار و یا مهاجرت» قابلتعریف است و اصطلاحا یک وقفه دموگرافیک ازنظر رفتارهای جمعیتی ایجاد میشود. براین اساس فردی که میخواهد تشکیل خانواده بدهد، از این مسئله امتناع کرده و با ایجاد وقفه در ازدواج، به دنبال ورود به بازار کار یا مهاجرت است، همین باعث میشود که ازدواج و فرزندآوری به تأخیر بیفتد. این تأخیر تأثیرگذار با تحولات اقتصادی اجتماعیای که در مورد زنان اتفاق افتاده نسبت دارد. لذا مسئله اصلی این است که قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت تا چه حدی توانسته به اینگونه دغدغهها پاسخ بدهد. درواقع دغدغههای نسل جدید عمدتاً فرد محور است، و دغدغههای قانون جوانی جمعیت عمدتا جمع محور و در جهت منافع جمعی و ملی است، بنابراین چنین شائبهای پیشآمده که قانونگذار از دغدغههای نسل جدید بیاطلاع بوده و نتوانسته مشوقهایی را در نظر بگیرد که نسل جدید به سمت جمع محوری ترغیب شوند. از طرفی یک نوع عدم همسویی میان اهداف افراد با انتظارات قانون وجود دارد و ممکن است نسل جدید از مزایا و امکاناتی که در قانون برای ازدواج و فرزندآوری دیدهشده استفاده نکنند، به دلیل اینکه اولویتهای متفاوتی دارند. ازاینرو اهداف و اولویتهای نسل جدید با اولویتهایی که در قانون دیدهشده متفاوت است. این را هم باید در نظر گرفت که عمده قوانین مربوط به حمایت از خانواده و جمعیت، نقش مکمل را ایفا میکنند. یعنی قانون زمانی میتواند اثرگذار باشد که آن مسائل بنیادی حلشده باشد، بهعنوانمثال تا حدودی تورم کنترل و نظام حقوق و دستمزد متعادل شده باشد و یا نرخ بیکاری به حد معقولی برسد، پسازاین اقدامات، میزان اثرگذاری این قوانین حمایتی بیشتر میشود. اما تا زمانی که مسائل بنیادی و اساسی لاینحل باقیمانده باشد، ممکن است قوانین مکمل هم اثربخشی خود را از دست بدهد. در ابتدا باید آن مسائل اساسی که در سیاستهای ابلاغی مقام معظم رهبری هم به آن اشارهشده، موردتوجه قرار بگیرد. اگر سازمانهایی که مسئول عملیاتی کردن این سیاستها هستند در جهت تحقق اقدامی انجام ندهند، آنگاه قوانینی هم که به این سیاستهای کلان پیوست میشود، آنچنان بازدهیای نخواهد داشت. مسئله دیگر این است که قانون جوانی جمعیت میخواهد چندین و چند مسئله را پوشش دهد و مشکل اشتغال، مسکن، بیکاری و بحث احساس ناامنی از تولد کودک معلول را حل کند، درصورتیکه بهصرف اجرای یک قانون تمامی مشکلات کشور حل نخواهد شد. ضمن آنکه قانون جوانی جمعیت یک بُعد وسیعی از موضوعات متعدد و متنوع را در نظر گرفته که هم عملیاتی شدن و هم سنجش آن دشوار است.
در چنین شرایطی نمیتوان به بهبود وضعیت از طریق قانون امیدوار بود؟
فعلا که بهبودی حاصل نشده، بهاینعلت که میزان باروری کل ما سه سال پیش1/8 بوده و حالا به ١/٦ رسیده است. البته قانون جوانی جمعبت مقداری وضعیت را تثبیت کرده است و شاید اگر این قانون نبود، روند کاهش شدیدتر میشد و میزان باروری کل بهجای ١/٦ رقم ١/٤ بود.
با توجه به آماری که ارائه کردید، چقدر تا رسیدن به تله جمعیتی فاصلهداریم؟
ما فاصله زیادی با تله جمعیتی نداریم. اگر این آمار ١/٦ را در نظر بگیریم که فکر میکنم از این هم کمتریم، در آستانه ورود به آن تله باروری پایین قرار داریم.
طبیعتا در این وضعیت، قانون بهتنهایی کافی نیست و مسئله فرهنگسازی نیز امری بلندمدت است، با این تفاصیل در موضوع افزایش جمعیت کار راحتی نداریم!
بله همینطور است و این را هم باید در نظر گرفت که خوراک فکری و ذهنی جوانان و نوجوانان ما رادیو و تلویزیون و یا رسانههای داخلی نیست و عمدتا منبع تغذیه آنها شبکههای اجتماعی است. سلیقه این گروه سنی بهویژه طبقه متوسط رو به بالا به سمت دیگری هدایتشده، موسیقی محبوب آنها متعلق به کره جنوبی و اصطلاحا کی پاپ و کی درام است. اتفاقا این محبوبیت از سمت دختران بیشتر از پسران است و حتی به صنعت فیلمسازی کره هم علاقه دارند و شما ببینید که همین موسیقی کی پاپ و کی درام و فیلمهایشان با جمعیت این کشور چه کرده است. کی درام رویای رسیدن به موفقیتهای فردی بزرگ را ترویج میکند و کرهایها دارند این رؤیا را به خورد تمامی کشورهای آسیای شرقی و ایران میدهند. شما میبینید که اغلب دختران ما، در گروههای اینستاگرامی و واتساپی این موارد را دنبال میکنند. اینگونه فیلمها و موسیقیها سبک زندگی متفاوتی از سبک زندگی ایرانی ارائه و تبلیغ میکنند و چون در کره جنوبی تبعیض جنسیتی بالاست، در قالب محتوایی که ارائه میشود، به دختران نوجوان و جوان القاء میشود که آنها محور عالماند و باید به موفقیت برسند و به لحاظ اقتصادی رشد کنند. دو دهه است که در کره جنوبی چنین صنعتی شکلگرفته، و الان در این کشور میزان باروری کل کمترین میزان باروری در سطح دنیاست. یک بخشی از این مسئله را نسبت میدهم به بحث تأثیر این نوع موسیقی و فیلمها بر طرز تفکر و سبک زندگی نسل جوان و نوجوان کرهای که انعکاس این موضوع را در فرهنگ خودمان هم میبینیم. ما در این زمینه چه محتوای اثرگذاری تولید کردهایم، که قابلرقابت با محتوای تولیدی کره جنوبی باشد و نسل جدید یا اصطلاحا زد را تحت تأثیر قرار دهد؟ لذا فرهنگ ما دارد به این سمتوسو حرکت میکند، در چنین وضعیتی برخی افراد خیلی آرمانگرایانه به موضوع افزایش جمعیت نگاه میکنند درحالیکه باید واقعیتها را دید. بسیاری از دختران ١٧ یا ١٨ساله معلمان و اساتید خود را قبول ندارند و محل رجوع آنها ما نیستیم، منبع تغذیه آنها جای دیگری است. باید برای این مسائل چارهاندیشی کرد، لذا حلقه مفقوده سیاستهای جمعیتی، عدم توجه به این مسئله است که نگاه نسل جدید تغییر کرده و در مقوله فرهنگسازی برای افزایش جمعیت باید در جهت تغییر نگاه این نسل گام برداشت. بحث دیگر هم اتوپیای مهاجرت است، و گفتمانی در این مورد شکلگرفته، که گویی تمامی مشکلات از طریق مهاجرت حل میشود، سالهاست چنین برداشت ذهنیای تصویرسازی میشود که مهاجرت دری است برای ورود به بهشت. درحالیکه اینگونه نیست. ولی به هر شکل در شبکههای اجتماعی این بازنمایی صورت گرفته که کلید حل مشکلات، خروج از کشور است. تب اپلای کردن این روزها داغ است، اما صرفنظر از علت شیوع این مسئله، باید پرسید اگر به دنبال افزایش جمعیت هستیم، برای کاهش این تب مهاجرتی و فرهنگسازی چه کردهایم؟
این موج مهاجرتی هم میتواند در تغییرات عمده جمعیتی مؤثر باشد؟
بله قطعا. پارامتر دیگری که میتواند در کاهش جمعیت و افزایش سالخوردگی مؤثر باشد، مسئله مهاجرت است. افزایش موج مهاجرت میتواند تغییرات عمده جمعیتی را در ایران ایجاد کند. فردی که به دنبال خروج از کشور است، به فکر تشکیل خانواده و فرزندآوری نیست و تنها به دنبال کسب مهارت و تسهیل شرایط برای مهاجرت است. حتی احتمال دارد این تمایل به مهاجرت، تنها در حد یک انتظار باقی بماند، و جنبه عملی پیدا نکند، ولی تمام آن رفتارهای دموگرافی که میتواند روی ازدواج و باروری بهموقع تأثیر داشته باشد را به تأخیر میاندازد. متأسفانه به این مسائل فکر نشده و صرفا به اعطای وام و یک سری تسهیلات مالی بسنده شده، درحالیکه این موارد بهتنهایی گرهگشا نیست و مشوقهای مالی هم فقط بخش کوچکی از نیازهای فرزند را پوشش میدهد.
بهتازگی نیز نمایندگان مجلس درروند بررسی بودجه سال ۱۴۰۳ مصوب کردهاند که وامهای تشویقی فرزندآوری به فرزند اول ۴۰ میلیون تومان، فرزند دوم ۸۰ میلیون تومان، فرزند سوم ۱۲۰ میلیون تومان، فرزند چهارم ۱۵۰ میلیون تومان و فرزند پنجم به بعد ۲۰۰ میلیون تومان افزایش یابد، این مبالغ در شرایطی تعیین شدند که مطابق آمار، هزینههای مرتبط با روند بارداری و زایمان با مبالغ تشویقی اعلامشده فاصلهای معنادار دارد و افزایش چندبرابری قیمت لوازم نوزاد، هزینههای پوشاک، شیرخشک و پوشک در دو سال گذشته باعث شده است که بسیاری از خانوادهها برای تأمین هزینههای اولیه نوزادانشان هم با مشکل مواجه شوند. از طرفی پیشنیازهای معمول برای ازدواج و تشکیل خانواده، مانند امنیت شغلی و معیشتی، تأمین مسکن و هزینههای درمانی زایمان، در کنار افزایش هزینههای خوراک، پوشاک و درمان نوزادان، هزینههای تحصیل و عدم ثبات اقتصادی باعث شده است جوانان حتی در صورت تمایل به ازدواج و فرزندآوری از حداقلهای موردنیاز برای برآورده کردن آن برخوردار نباشند. این مسئله، علاوه بر سرخوردگیهای اجتماعی، جامعه جوان ایران را در وضعیتی قرار داده است که حاضر به پذیرش مسئولیت تشکیل خانواده نباشند.
همچنین آنچه در طرح فرزندآوری همواره محل انتقاد است، مشوقهای ادعایی این طرح از قبیل وامهای ازدواج و فرزندآوری و یارانههای معیشتی است که هیچکدام معادل حداقلهای موردنیاز برای تشکیل خانواده و تأمین نیاز فرزندان نیستند.
اکنونکه کشور در چنین نقطهای قرارگرفته، چه آیندهای را میتوان برای آینده ساختار جمعیتی متصور بود؟
طبیعتا روندهایی که تحت عنوان باروری پایین و سالخوردگی جمعیت و کاهش نیروی کار از آن یاد میشود، تشدید خواهد شد، بهتبع اینکه سالمندی جمعیت افزایش مییابد و تعادل ساختار سنی به هم میخورد، تبعات این مسئله میتواند متوجه بازار کار، صندوقهای بازنشستگی، بیمه و درمان و مسائل مختلف باشد.
برخی از کارشناسان اعتقادی به افزایش جمعیت ندارند و براین باورند که جمعیت کشور کافی است و در غیر این صورت نخواهیم توانست امکانات لازم را تأمین کنیم؛ عمدتا هم از جنبههای محیطزیستی به این موضوع نگاه میشود، پاسخ شما به این استدلال چیست؟
ببینید سیاستهایی که اکنون اتخاذشده، به افزایش جمعیت منجر نمیشود، الان که باروری ما ١/٦ است، به این معناست که هر دو نفر، ١/٦ نفر جایگزین میکنند. آن نسلهایی که بیش از دو فرزند را جایگزین میکردند، بهتدریج از گردونه هرم سنی خارج شدند و درواقع سیاستهای حمایت از خانواده و یا افزایش باروری در سطح جانشینی، به افزایش جمعیت منتهی نمیشود. اینها منجر به ترمیم و بازسازی ساختار سنی میشود. حتی اگر عدد ١/٦ به ١/٨ هم برسد همچنان باروری زیر سطح جانشینی است و درنهایت منجر به رشد منفی جمعیت میشود. مسئله ما در حال حاضر، بحث ترمیم و پایدارسازی و یا تعادل و متوازنسازی در ساختار سنی جمعیت است. با این سیاستها که جمعیت افزایش پیدا نمیکند. چون بههرحال ما از مرحله افزایش بیرویه جمعیت عبور کردهایم و ساختارها هم اجازه نمیدهد که رشد آنچنانی جمعیت را تجربه کنیم.
متأسفانه برخی افراد از درک مسائل جمعیتی عاجز هستند. بهجای اظهارنظرهای عامیانه باید تخصصی سخن گفت. بهعنوانمثال جمعیت چین حداقل یک میلیارد و ٣۵٠ میلیون نفر است، این رقم را با جمعیت ٨٦ میلیون نفری ایران مقایسه کنید، جمعیت چین ١٧ برابر جمعیت ایران است. اگر مطابق استدلال مخالفان، واقعا نیازی به افزایش جمعیت نیست، طبیعتا کشور چین نیز همان سیاست تکفرزندی را باید ادامه میداد و یا سیاست دو فرزندی را باید در سال ٢٠١٠ متوقف میکرد. الان هم تمایل پیدا کردهاند به سیاست سه فرزندی، این اقدامات به دلیل متوازنسازی ساختار سنی در سال ٢٠۵٠ است که جمعیت سالخورده چین به حدود ٤٠٠ میلیون نفر میرسد، این یعنی یک بحران بزرگ جمعیتی. از آنطرف باروری چین حدود ١/٢ شده و جمعیتی که تا ٤٠ سال آینده در سنین کار قرار میگیرند، مثل این است که سری بزرگ را بر روی بدن نحیفی قرار دهید. بدن نحیف آن جمعیت فعالی هستند که در اثر تداوم باروری پایین لاغرتر شده و آن جمعیت سالخوردهای که قبلا متولدشدهاند و حالا در رأس هرم سنی قرارگرفتهاند و حمایتهای بین نسلیشان بههمخورده است؛ این موضوع به یک بحران اقتصادی بزرگ در کشور چین بدل خواهد شد. لذا مسئولان چین میدانند جمعیت این کشور زیاد است، ولی برای متوازنسازی و متعادلسازی ساختار سنی به دنبال افزایش جمعیت هستند. حتی کشور کره جنوبی در حال ایجاد وزارتخانه باروری است. چون باروری پایین در این کشور تبدیل به بحران شده است. بنابراین مخالفان سیاست افزایش جمعیت باید به این مثالها توجه کنند. ضمن آنکه علیرغم اجرای سیاستهای افزایش جمعیت، وضعیت خوب نیست، حال تصور کنید که اصلا چنین سیاستهایی اجرایی نمیشد، طبیعتا وضع بدتر بود. اما در کنار سیاستهای جمعیتی باید برای افزایش تشکیل خانواده پایدار که پایه و اساس یک نظام اجتماعی مطلوب است، اقدام کرد و البته لازم است اقداماتی هم در دستور کار قرار بگیرد تا در شرایط اقتصادی فعلی خانواده آسیب نبیند. نباید اجازه داد که ازدواج در سنین بالا و یا ازدواج سفید تبدیل به فرهنگ شده و یا طلاق و بیفرزندی به یکرویه معمول بدل شود.
![حلقه مفقوده سیاستهای جمعیتی](/content/newspaper/Version11026/0/Page1/newspaperimgl_11026_1.jpg?width=1500&crop=1255,431,244,246)
تیتر خبرها
تیترهای روزنامه
-
کاهش فرار مالیاتی با افزایش تولید ناخالص داخلی همراستا باشد
-
لازمه تقویت صنعت حملونقل توسعه زیرساختها ست
-
نقشههای شیطان در شامات
-
فروپاشی سوریه از نظرگاه جنگ شناختی
-
ارتقای توان لجستیکی و قدرت ترانزیتی
-
طرح استقرار ارتش لبنان در جنوب
-
حلقه مفقوده سیاستهای جمعیتی
-
خشم زلنسکی از ترامپ!
-
دوری کتابخوانها از دنیای کلمات