پدیده «زن سالمند تنها» چالش کنونی و بحران آینده

لاجرم دوره سالمندی با  مشکلات مالی و بیماری آغاز می‌شود و مطابق برآورد سازمان بهزیستی حدود 35 درصد از جمعیت سالمندان کشور زیرخط فقر زندگی می‌کنند. بهره‌مندی از امکانات اقتصادی مطلوب، دسترسی به خدمات بهداشتی درمانی، مسکن، تغذیه مناسب و حق برخورداری از مناسبات اجتماعی که نور امید را در دل سالمندان زنده نگه می‌دارد ازجمله حقوق انسانی آن‌هاست، که در بسیاری از موارد این حق‌وحقوق به حاشیه رانده می‌شود.
براساس آمارهای رسمی، پیر سالان حدود ۱۱.۵ درصد از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند که ۴۷.۷ درصد مرد و ۵۲.۳ نیز زن هستند. بررسی‌ها نشان‌ می‌دهد وضعیت خدمت‌رسانی نهادهای عمومی و شرکت‌های بیمه به بازنشستگان و سالمندان در ایران در مقایسه با کشورهای توسعه‌یافته شرایط مناسبی ندارد.
 دو سال قبل، داریوش ابوحمزه،‌ معاون وقت رفاه اجتماعی وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی عنوان کرد که متوسط دریافتی صندوق‌های بازنشستگی برای هر بازنشسته، ۸ میلیون و۵۰۰ هزار تومان است که این میزان تنها پاسخگوی ۲۵ تا ۳۳ درصد سبد معیشتی یک سالمند است. علت آن نیز عدم افزایش حقوق بازنشستگی، متناسب با نرخ تورم است. این وضعیت، مختص سالمندانی است که از حقوق بازنشستگی برخوردارند، حال این‌که اغلب پیر سالان، به‌ویژه «زنان سالمند تنها» از حقوق و مزایایی بهره‌مند نیستند و طبیعتا آسیب‌های بیش‌تری را تجربه می‌کنند. 
متجاوز از ۵۰ درصد از زنان سالمند در ایران فاقد کمترین امکانات اقتصادی بوده و به‌طور کامل به خانواده وابسته‌اند.
 ۱۷ درصد از جمعیت سالمندان فعلی فاقد هر‌گونه درآمدی هستند و ۹۱ درصد با خانواده‌های خود زندگی می‌کنند.  مطابق برآورد سازمان بهزیستی حدود  35 درصد از جمعیت سالمندان کشور زیرخط فقر زندگی می‌کنند و ساختار حمایت از پیرسالان آنچنان ضعیف است که  ۷۰ درصد آنان بیمه‌ی تکمیلی ندارند. حتی در برنامه‌های توسعه نیز نقش و اهمیت آنان مورد غفلت واقع‌شده است. در برنامه‌ ششم توسعه هیچ سیاست مشخصی برای سالمندان تدوین‌نشده و مطابق اظهارات رئیس دبیرخانه شورای ملی سالمندان «علی‌رغم اهمیت این موضوع به‌عنوان یکی از چالش‌های پیش‌روی ایران فردا، در برنامه هفتم توسعه هم اشاره‌ای به سالمندان نشده و فقط در برنامه سوم توسعه به سالمندی جمعیت و تشکیل شورای ملی، مختص این گروه سنی توجه شده است. از سوی دیگر علی‌رغم ابلاغ رسمی سند ملی سالمندان در سال ۱۳۹۹، تاکنون ردیف بودجه‌ لازم به این موضوع در برنامه‌های بودجه کشور گنجانده نشده است، بنابراین دستگاه‌های عضو و همکار شورای ملی سالمندان، یکی‌از دلایل مهم عدم تحقق اهداف سند ملی سالمندان را نبود بودجه مشخص در‌این‌خصوص می‌دانند.» 
نتایج بررسى‌های دهه ۹۰ نشان می‌دهد که سالمندان تنها در یک درصد از مجموع قوانین تصویب‌شده در نظر گرفته می‌شوند که از این مقدار، ۶۲ درصد قوانین اقتصادى، ۲۲ درصد اجتماعى و ۱۶ درصد رفاهى و بهداشتى‌اند. همین سهم ناچیز از قوانین هم گویای این واقعیت است که اغلب آن‌ها به‌صورت پراکنده و در قالب آیین‌نامه‌های اجرایى دولت و سازمان‌ها تهیه‌شده‌اند و بسیاری از مدیران خود را به اجرای آن‌ها متعهد نمی‌دانند، به‌این‌ترتیب نیازهای سالمندان به‌ویژه زنان سالمند همچنان با بی‌توجهی مسئولان نادیده انگاشته می‌شود! 
 میزان مشارکت اقتصادی زنان در سطح جهان نسبت به مردان پایین‌تر است
ازآنجایی‌که زنان، به‌طور متوسط ۵ سال بیش‌تر از مردان عمر می‌کنند، طبیعتا سهم بیش‌تری از جمعیت مسن را تشکیل می‌دهند. این الگوی سالمندی نشان می‌دهد که احتمال بیوه یا مجرد بودن زنان سالمند از مردان بیش‌تر است. درعین‌حال، به‌طورکلی میزان مشارکت اقتصادی زنان در سطح جهانی نسبت به مردان پایین‌تر است. همچنین نسبت قابل‌توجهی از زنان، پس از ازدواج شغل خود را ترک می‌کنند و به تربیت فرزندان می‌پردازند؛ به‌علاوه، بیش‌تر زنان شاغل در بخش‌های غیررسمی و به‌صورت پاره‌وقت مشغول به کارند، درنتیجه درآمد آن‌ها در طول زندگی از مردان بسیار پایین‌تر است. زنان هم‌چنین، بیش‌تر از مردان عمر خود را در شرایط بیماری یا معلولیت می‌گذرانند (این نرخ برای زنان و مردان بالای ۵۰ سال، می‌تواند به ترتیب به ۴۰.۱ درصد برای زنان و ۲۳.۸ درصد برای مردان برسد). این امر سبب شده که زنان بیش از مردان به مراقبت و حمایت نیاز داشته باشند. 
درحالی‌که زنان مسن در کشورهای پردرآمد ممکن است انعطاف‌پذیری بیش‌تری برای صرف زمان، به‌منظور مراقبت از کودکان یا ارائه‌ سایر کارهای حمایتی در حین بازنشستگی داشته باشند، زنان در کشورهای با درآمد پایین و متوسط که پوشش بازنشستگی محدود است، اغلب این انتخاب را ندارند. در سال ۲۰۲۱، تنها ۱۰.۸ درصد از زنان مسن در کشورهای با درآمد بالا به‌عنوان نیروی کار فعالیت کرده‌اند، درصورتی‌که این میزان در کشورهای کم‌درآمد ۳۱.۸ درصد است. درنتیجه، زنان مسن در کشورهای کم‌درآمد، اغلب ساعات کاری طولانی و طاقت‌فرسا را برای حمایت از خود و خانواده‌شان تحمل می‌کنند که به‌طور قابل‌توجهی بر سلامت جسمی و روحی آن‌ها تأثیر می‌گذارد و این امر سبب می‌شود که نیازهای مراقبتی و حمایت از خود آنان نادیده گرفته شود. هم‌چنین زنان به دلیل ‌مشارکت نابرابر در بازار کار رسمی، پس‌انداز و دارایی‌های کمتری دارند و این امر حفظ استاندارد مناسب زندگی در دوران پیری را به چالش می‌کشد. در سطح جهان، زنان تنها در ۵۶ کشور از ۱۱۶ کشور، با داده‌های موجود، از دسترسی همگانی به حقوق بازنشستگی برخوردار هستند. برای مثال در کشور غنا،  تنها ۷.۲ درصد از زنان مسن در مقایسه با ۲۱.۲ درصد از مردان، مستمری بازنشستگی دریافت می‌کنند. به‌طور مشابه، در فیلیپین، این اعداد برای زنان مسن ۱۲ درصد و برای مردان ۲۳.۳ درصد است. حتی درجایی که زنان از حمایت‌های اجتماعی برخوردار هستند، مزایا اغلب کم و محدود و برای پوشش هزینه‌های زندگی ناکافی است؛ چه رسد به هزینه‌های مراقبت و حمایت از زنان سالمند. این واقعیت به‌ویژه  زمانی حادتر می‌شود که فشار اقتصادی و تورم در بسیاری از کشورهای جهان، قدرت خرید را کاهش داده باشد. مطالعه‌ای که توسط سازمان «هلپ ایج اینترنشنال» در مورد تأثیر غذا، سوخت و بحران مالی در ۱۰ کشور انجام‌شده، نشان می‌دهد که افراد مسن به دلیل کاهش قدرت خرید، راهبردهایی ازجمله کاهش کیفیت و کمیت غذای مصرفی اتخاذ کردند که اثرات نامطلوب بر سلامتی آنان، به‌ویژه در میان زنان مسن دارد.
عدم وجود حمایت‌های دولتی لازم، سبب می‌شود تا بسیاری از افراد مسن مجبور شوند که به سیستم‌های حمایتی غیردولتی، یعنی به خانواده متکی باشند. بااین‌حال، حتی در این شبکه‌های غیررسمی خانوادگی، زنان مسن‌تر اغلب، زندگی خود را در مضیقه سپری می‌کنند. 
در بسیاری از کشورهای آسیای‌غربی، آسیای جنوبی و آفریقای شمالی، زنان مسن که از امکانات مالی محدود رنج می‌برند و یا اصلا امکانات مالی ندارند، با فرزندان خود زندگی می‌کنند و در برخی از موارد با فشارهای روحی و روانی و حس سرباربودن زندگی را می‌گذرانند. 
 سیمای زنانه شدن فقر و سالمندی 
زنان سالمند در ایران نیز همچون سایر کشورهای جهان، با چالش‌ها و نیازهای خاصی روبه‌رو هستند و این معضل هرروز انباشت فزون‌تر و آینده‌ای نگران‌کننده‌تر دارد. مرکز پژوهش‌های مجلس در سال گذشته گزارش داد که اگر سن سالمندی را ۶۰ یا ۶۵ سال در نظر بگیریم، حدود یک-چهارم تا یک-سوم جمعیت ایران در سال ۱۴۳۵ سالمند خواهند بود. درواقع پیش‌بینی‌ها از بررسی وضعیت سالخوردگی جمعیت در ایران، نشان می‌دهد که تا سال۱۴۳۰ تعداد سالمندان به حدود ۳۰ میلیون نفر می‌رسد. مرکز پژوهش‌های مجلس نوشته است که نه‌تنها موضوع سالمندی یکی از مسائل مهم و اساسی آینده‌ کشور است، بلکه به‌طور ویژه سالمندی زنان با توجه به بالابودن جمعیت و عدم توانمندسازی آن‌ها در کسب درآمد، مسئله‌ای حادتر خواهد بود. به عبارتی اقتصاد ایران با حدود ۳۰ میلیون سالمند مواجه می‌شود که برخی از آن‌ها یا شغل ندارند یا درآمد بسیار پایین خواهند داشت که سرمایه‌ اقتصادی کافی، برای دوران پیری خود ندارند. 
در پژوهش شورای ملی سالمندان آمده است که در یک دهه‌ اخیر، تعداد زنان سالمند تنهازیست، به‌طور متوسط سالانه ۷ درصد رشد داشته است. شیوع تنهازیستی زنان سالمند در یک دهه اخیر، از ۱۳ به ۲۳ درصد و برای مردان سالمند از ۴ به ۵.۵ درصد افزایش‌یافته است. الگوی تنهازیستی در میان زنان سالمند بیش از ۴ برابر مردان سالمند است. شیوع تنهازیستی زنان در ایران، به یکی از مسائل مهم اجتماعی تبدیل‌شده است. با افزایش امید به زندگی و تغییرات فرهنگی و اجتماعی، تعداد زنان سالمندی که به‌تنهایی زندگی می‌کنند، رو به افزایش است و بخش قابل‌توجهی از سالمندان در ایران، به‌ویژه زنان، در سنین بالا با چالش‌های مربوط به تنهازیستی و مشکلات اقتصادی و اجتماعی مرتبط با آن مواجه هستند. دلایل افزایش تنهازیستی زنان سالمند را می‌توان ناشی از افزایش میانگین امید به زندگی در ایران دانست که باعث شده تعداد بیش‌تری از افراد به دوران سالمندی برسند. ازجمله دلایل دیگر در روند رشدیابنده‌ی تنهازیستی زنان، افزایش طلاق است و زنان پس از جدایی کمتر به ازدواج دوباره روی می‌آورند، بنابراین تنها می‌مانند و دوران سالمندی و تنهایی آن‌ها بیش‌تر است. تنهازیستی زنان مسن، بدون شک پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و روحی روانی به دنبال دارد. بسیاری از زنان سالمند به علت نداشتن درآمد مستقل یا مستمری کافی، با مشکلات اقتصادی روبه‌رو هستند. تنهازیستی می‌تواند مشکلات اقتصادی را تشدید کند، چراکه آن‌ها ممکن است به‌تنهایی قادر به تأمین هزینه‌های زندگی نباشند. تنهازیستی در سنین بالا می‌تواند به مشکلات روانی مانند احساس تنهایی، افسردگی و اضطراب نیز منجر شود. این وضعیت به‌خصوص برای زنانی که ارتباطات اجتماعی کم‌تری دارند، بیش‌تر دیده می‌شود. 
 ضرورت تقویت شبکه‌های حمایت اجتماعی برای کاهش احساس تنهایی
زنانه‌شدن سالمندی، نیاز به خدمات بهداشتی و مراقبتی زنان مسن را که معمولا با مشکلات مختلفی ازجمله بیماری‌های مزمن مانند دیابت، فشارخون بالا و بیماری‌های قلبی مواجه هستند، بالا برده است. دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی، به‌ویژه در مناطق روستایی و محروم، همچنان یکی از چالش‌های مهم جامعه‌ است که در خلال سالیان گذشته به آن پاسخی داده نشده است. بحران سالمندی در ایران، همچون سایر کشورهای جهان، ضرورت تقویت شبکه‌های حمایت اجتماعی، توسعه‌ خدمات اجتماعی و ایجاد شبکه‌های حمایتی برای کاهش احساس تنهایی و حمایت از سالمندان، به‌ویژه زنان سالمند را برجسته‌تر از پیش کرده است. تغییرات جمعیتی و زنانه‌شدن سالمندی، نیازمند فراهم کردن زیرساخت‌های مسکن و ایجاد شرایط مناسب برای سالمندان در محیط‌های مسکونی است، اما به گفته‌ شهردار تهران، تعداد مستأجران در تهران به ۶۰ درصد رسیده و هزینه‌ اجاره‌ها نیز به‌شدت افزایش‌یافته است. در چنین شرایطی خانواده‌ها به واحدهای مسکونی کوچك‌ترروی می‌‌آورند، بنابراین انتظار طبیعی این است که خانواده‌های بیش‌تری در نگهداری از سالمندان خود دچار مشکل شوند. از‌طرف‌دیگر وقتی آمار تورم با میزان حقوق دریافتی یک خانواده‌ دارای عضو سالمند، تناسبی نداشته باشد، نهایتاهزینه‌ نگهداری و مراقبت از سلامت سالمند افزایش می‌یابد. 
در ایران، بسیاری از زنان مسن، همچنان نقش مهمی در نگهداری از نوه‌ها و حمایت از خانواده‌ خود ایفا می‌کنند. آن‌ها اغلب مسئولیت‌های زیادی در خانه‌دارند؛ اگرچه ممکن است به لحاظ جسمی و روحی برای انجام این کارها تحت‌فشار باشند. هم‌چنین تغییرات فرهنگی و اجتماعی باعث شده که نقش و جایگاه زنان مسن در خانواده و جامعه تغییر کند. زنان سالمند درگذشته به‌عنوان افراد شایسته‌ احترام و شخصیتی کلیدی در خانواده‌ها شناخته می‌شدند اما تغییرات اجتماعی باعث شده که برخی از این زنان احساس کنند که نقش آن‌ها کم‌رنگ‌تر شده است. در بررسی وضعیت اقتصادی و اجتماعی زنان سالمند ایرانی، بر اساس آمارهای رسمی و الزامات سیاستی مبتنی‌بر پیش‌بینی‌های آینده‌نگرانه‌ جمعیتی توسط احمد درآهکی و رضا نوبخت با استفاده از داده‌های سرشماری ۱۳۹۵ و سایر آمارهای رسمی، چنین برآورد گردیده که زنان سالمند کشور حدود ۵.۹ درصد از کل جمعیت زنان کشور را شامل می‌شوند. (که انتظار می‌رود براساس پیش‌بینی محتمل آینده‌نگرانه‌ جمعیت، این درصد به حدود ۷.۳۲ درصد در افق چشم‌انداز ۱۴۳۰ افزایش یابد). ۷۲.۹۹ درصد از زنان سالمند در خانوارهای معمولی زندگی کرده و ۴۴ درصد آن‌ها باسواد بوده‎اند که ۵۰ درصد میزان سوادشان در سطح ابتدایی است. میزان مشارکت اقتصادی زنان سالمند ۶ درصد و نرخ بیکاری آنان ۸.۱ درصد است. 3.43 درصد از ایشان همسران خود را ازدست‌داده‌اند و
 24 درصد از زنان سالمند به‌تنهایی زندگی می‌کنند. هم‌چنین ۷.۳۹ درصد از زنان سالمند، سرپرست خانوار هستند. 
پدیده «زن سالمند تنها» چالش کنونی  و بحران آینده