«اسفند» برهه مهمی ازجنگ را از زاویه اطلاعاتی با محوریت شهید علی هاشمی روایت می‌کند

یک «غریب» دیگر

جواد شاملو 
چند سالی است در جشنواره فجر، هر بار یک چهره شاخص از فرماندهان دفاع مقدس یا شهدای بلندآوازه، در قالب یک پرتره یا تک‌نگاره سینمایی به نمایش در می‌آیند. کیفیت و زاویه پرداخت به این چهره‌ها در هر فیلم متفاوت است. برخی آثار همچون «موقعیت مهدی» با تمجید و استقبالی فراتر از تصور مواجه شدند؛ برخی دیگر نیز در گیشه یا روی میز منتقدان چندان موفق نبودند. آثاری مثل «منصور»، «موقعیت مهدی»، «غریب» و امسال «اسفند» و آثار گوناگون دیگر، فرماندهانی را به تصویر می‌کشند که پیش از این تنها یک نام بودند. نام‌هایی که زیاد تکرار می‌شدند؛ آشنا به حساب می‌آمدند؛ اما کسی چیزی از آن نام‌ها نمی‌دانست. لازم بود نگاه‌هایی هنرمندانه، درام‌ها، چالش‌ها، حفره‌ها، معماها، تنگناها، تصمیم‌ها، بزرگی‌ها، خستگی‌ها، پیروزی‌ها، حماسه‌ها و دیگر نقاطی که باعث عظمت این نام‌ها شده است را ترسیم کنند.
آثاری همچون آنچه نام برده شد، قهرمانان متفاوتی را معرفی می‌کنند اما این قهرمان‌های متفاوت، ویژگی عمیق شخصیتی یکسان و واحدی دارند، ویژگی‌هایی واحدی که هر بار غیرتکراری‌اند. یکی از این ویژگی‌ها، شکافی است که بین این شخصیت‌ها با برخی افراد تصمیم‌گیر در داخل کشور وجود دارد. به بیان بهتر، این قهرمانان چندان در چارچوب و ساختار سازمان خود نگنجیده‌اند. افراد رام و سر به‌راهی نبوده‌اند که سرشان تنها به کار خودشان باشد. این شخصیت‌ها همواره با خلاقیت، بلندهمتی و بلندنظری، مشی آزادی‌خواهانه و انقلابی‌گری ناب و‌‌ حقیقی و غیرنمایشی عمل کردند و در بسیاری موارد علاوه‌بر دشمن خارجی، با دوستان داخلی که مخالف این ویژگی‌ها بوده‌اند نیز درگیر شده‌اند. این افراد با وجود محبوبیت زائدالوصف در میان زیرمجموعه‌های خود، در میان‌ اقران همچون شهید محمد بروجردی «غریب»‌اند. این غربت در میان دوستان ثمره تفاوت است و همین تفاوت است که در برابر دشمن هم آن‌ها را به قهرمان‌هایی پیروز و شاخص تبدیل می‌سازد. مهدی باکری و حمید باکری در بافت سپاه دارای نظرات متفاوتی بودند و بعضاً دچار سعایت و بدبینی برخی نیز می‌شدند. «اسفند» نیز همین خط را در مورد شهید علی هاشمی پی می‌گیرد و جمله خلاصه داستان خود را با همین نیت انتخاب کرده است: «علی، حرف پشت سرته!». گویی بدون خطر آبرویی نمی‌توان در این کشور کار کرد.
«اسفند» داستان شناسایی و فتح منطقه هور الهویزه و جزیره مجنون در جریان عملیات خیبر است. عملیاتی با شهدای فراوان که در نهایت به از دست رفتن جزیره مجنون ختم می‌شود. نقطه قوت این فیلم همین است که از زاویه متفاوتی به عملیات خیبر نگاه می‌کند: خیبر فتح قسمتی از  خاک عراق بود، یک موفقیت اطلاعاتی و نظامی بزرگ برای ایرانی که افتخار سابقش، آزادسازی خرمشهر بود! وقتی یک شکست را قضاوت می‌کنیم، مهم است بدانیم آن شکست در چه زمینه‌ای واقع شده است. در واقع عملیات خیبر شکست نخورد، هرچند به موفقیت کامل نرسید. نقطه قوت دیگر فیلم «اسفند» پرداخت به جنبه اطلاعاتی جنگ بود؛ عنصری که علی هاشمی را متمایز می‌کرد و او را برای رژیم بعث عراق به یک تهدید بزرگ بدل می‌ساخت.
یک «غریب» دیگر
دریافت همه صفحات
دانلود این صفحه
آرشیو