منشأ ریزگردها کجاست؟
ضرورت مدیریت همهجانبه در تقابل با ریزگردها
گروه اجتماعی
این روزها تغییر رنگ آسمان در اغلب استانهای کشور، به دلیل وجود ریزگردها، وضعیتی نگران کننده را پدید آورده است، وضعیتی که اگر راهکاری برای کنترل آن اندیشیده نشود، نهتنها تهدیدی برای سلامت عمومی بلکه عامل مهاجرت زیستمحیطی میلیونها نفر خواهد بود. سالهاست ریزگردها دیگر پدیدهای گذرا نیستند، بلکه بخشی از زیست روزمره در کلانشهرها را تشکیل میدهند.
این شرایط که پیشتر تنها در استانهایی مانند خوزستان، سیستان و بلوچستان و کرمان قابل مشاهده بود، حالا دیگر به استانهای مرزی و حاشیهای محدود نمانده است. امروز شهرهایی مانند تهران، قم، اصفهان و حتی برخی شهرهای شمالی کشور با پدیده ریزگرد، کاهش بارش، و خشکسالی دست بهگریبان هستند. بااینحال آن چیزی که تغییر نمیکند، نهفقط رنگ آسمان، بلکه ساختار معیوبی است که این چالش را بهجای حلِ ماجرا، صرفا مدیریت میکند.
اما به تعبیر روزبه اسکندری، کارشناس محیط زیست، در جهانی که مرزهای سرزمینی روزبهروز شکنندهتر میشوند، تهدیدهای محیط زیستی از جغرافیای سنتی فراتر رفتهاند. کشور ما، در حالی با طوفانهای ریزگرد بهعنوان یکی از پیچیدهترین و چندلایهترین بحران محیط زیستی خود دستوپنجه نرم میکند که بخش قابلتوجهی از این تهدید از آنسوی مرزهایش میآید و این بحران فرامرزی چشماندازی نگرانکننده برای آینده اقلیمی کشور ترسیم میکند.
بهزاد رایگانی،دبیر ستاد ملی سیاستگذاری و هماهنگی مدیریت پدیده گردوغبار نیز در گفتوگو با تسنیم ضمن تأیید این موضوع عنوان کرده است: «این پدیده ناشی از منشأ محلی و منشأ خارجی است که از یکدیگر مستقل هستند. بخشی از این گردوغبار از کشورهای سوریه و قسمتی از عراق وارد شده که استانهای غربی کشور ما و بخشی از استانهای مرکزی را تحت تأثیر قرار داده است، این کانونها بهطور ویژه در کشور سوریه فعال شدهاند.»
ازاینرو اسکندری باور دارد که اساسا این چالش را نمیتوان بدون در نظر گرفتن محیط ژئواکولوژیکی پیرامونی ایران، بهدرستی شناخت. منطقه دستخوش تحولات اقلیمی شدید، بیثباتیهای سیاسی، الگوهای توسعهای ناپایدار و ناکارآمدی طولانیمدت در حکمرانی محیط زیست است و این موارد تأثیری مستقیم و غیرقابلانکار بر وضعیت اکولوژیکی و تشدید مسئله ریزگردها دارد. یکی از آشکارترین نشانههای شکنندگی محیط زیستی ایران در سطح منطقهای، مشکل تدریجی زیستبومهای مرزی است؛ پدیدهای که پیامدهای آن تنها به محیط زیست محدود نمیماند، بلکه امنیت انسانی و انسجام اجتماعی را نیز بهشدت تحت تأثیر قرار میدهد.
این فعال محیط زیست با اشاره به تالاب هامون در مرز شرقی کشور و هورالعظیم در مرز غربی گفته است، «این تالابها از دیرباز بهعنوان شریانهایی حیاتی برای معیشت جوامع محلی، تعادل اقلیمی منطقهای و ایجاد پیوندهای تمدنی شناخته میشدند. نابودی این تالابها، در اثر قطع یا کاهش شدید حقابههای طبیعی، موجب تشدید طوفانهای گردوغبار، آتشسوزیهای پیدرپی و مهاجرتهای اقلیمی شده است؛ روندی که در عمل، زندگی را در بخشهایی از نوار مرزی ایران با بحران مواجه کرده است. در شرق، کاهش جریان رود هیرمند از سوی افغانستان -که ناشی از احداث سدهای بالادستی و بهرهبرداری نامتوازن از منابع آب است-حیات تالاب هامون را بهشدت تهدید کرده است. در غرب، سدسازیهای گسترده ترکیه در بالادست رودهای دجله و فرات، به همراه بیاعتنایی دولت عراق به سهم محیط زیستی هورالعظیم، این اکوسیستمهای حساس را تا آستانه نابودی پیش برده است. این موارد، صرفا رویدادهایی زیستمحیطی نیستند، بلکه دارای ابعاد ژئوپلیتیکی و امنیتی نیز هستند. مهاجرتهای اجباری ناشی از کمبود منابع حیاتی، افزایش تنشها میان جوامع محلی بر سر منابع محدود و تضعیف امنیت مرزی در مناطق حاشیهای، همگی محصول زنجیرهای از چالشهای اکولوژیکیاند که منشأ آنها اغلب در فرای مرزهای کشور است، اما تأثیرات مخرب آنها در داخل کشور مشاهده میشوند.»
لزوم بازتعریف سیاستهای منطقهای ایران بر محور «دیپلماسی محیط زیست»
اسکندری در ادامه تأکید کرده است: «در چنین وضعیتی، بازتعریف سیاستهای منطقهای ایران بر محور «دیپلماسی محیط زیست» و پیگیری فعالانه حقوق محیط زیستی کشور از طریق سازوکارهایی همچون کنوانسیونهای جهانی، همکاریهای مرزی و توافقنامههای چندجانبه، ضرورتی انکارناپذیر است. گردوغبارهایی که سالهاست نفس مردم استانهای غربی، جنوبی و شرقی ایران را بند آوردهاند، عمدتا منشأیی فرامرزی دارند. بیابانزایی فزاینده در کشورهای سوریه، عراق، عربستان سعودی و پاکستان، بههمراه نابودی منابع آب سطحی و از بین رفتن پوشش گیاهی براثر جنگها و بهرهبرداریهای بیرویه، صدها کانون فعال تولید ریزگرد را در پیرامون ایران پدید آوردهاند. در این میان، تالاب هورالعظیم هم که زمانی منبعی حیاتی برای غذا، آب، اشتغال و گردشگری میلیونها نفر در استان خوزستان بود، اکنون با تهدیدی جدی مواجه شده است. بر پایه دادههای دانشگاه شهید بهشتی، مساحت این تالاب از اوایل دهه ۱۳۵۰ از حدود ۱۲۴ هزار هکتار به ۶۰ هزار و ۶۵۰ هکتار کاهش یافته است؛ بهعبارتدیگر، نزدیک به نیمی از وسعت اولیه آن-شامل عرصههای آبی و نیزارها -از بین رفته است. بهگفته کارشناسان، عوامل اصلی این وضعیت، شامل اکتشاف و استخراج نفت، توسعه کشاورزی، ساخت سد و تغییرات اقلیمی هستند. در نبود همکاریهای منطقهای، فقدان سازوکارهای هشدار مشترک و خلأ یک چارچوب حقوقی الزامآور میان ایران و عراق، تالاب هورالعظیم به یکی از کانونهای اصلی انتشار ریزگرد بدل شده است. ریزگردهایی که نهتنها سلامت عمومی، بلکه اقتصاد محلی، امنیت پروازها و حتی پایداری زیستی برخی مناطق کشور را بهشدت تهدید میکنند.»
کشور عراق خود نیز قربانى همسایه دیگر یعنی ترکیه است
پیشتر در مطلبی به قلم مرسا بابایی لواسانی، در مجله صنوبر بر این نکته تصریح شده است که «بخشهاى جنوبى تالاب هورالعظیم در ایران و نابودى تالابهاى بینالنهرین در عراق کانون اصلى تولید ریزگردها هستند. با انتقال آب و خشک شدن بیش از دو میلیون هکتار از تالابهاى عراق و بالغ بر ۴۰ درصد از تالابهاى خوزستان، این تالابها به منشأ گردوغبار بدل شدهاند. اما کشور عراق خود نیز قربانى همسایه دیگر یعنی کشور ترکیه است. آبگیرى سدهایى چون سد آتاتورک در کشور ترکیه عامل اصلى صدمه دیدن منطقه عراق بوده است. به عبارتى آب رودخانههاى دجله و فرات بهواسطه سدسازیهاى کشور ترکیه کاهش پیدا کرده و دشت بینالنهرین رطوبت خود را از دست داده و خود به منبعى براى تولید گردوغبار تبدیل شده است. عدم پایبندى کشور ترکیه به معاهدات بینالمللى و تسلط آن بر دجله و فرات نه تنها باعث ایجاد پدیده ریزگردها در خاورمیانه شده است بلکه بهرهکشى بیرویه از منابع طبیعى و مدیریت نامناسب و یکسونگرانه بر این منابع سبب شده ایران امروز درگیر معضلاتى چون خشکسالى، سیلاب و گردوغبار باشد و ۹۰ درصد از تالابهاى مناطق جنوبى کشور از دست بروند. از سوى دیگر وجود بادهاى گردآور معضل دیگری است که از خرداد تا شهریور میوزند و از شمال غربى خاورمیانه شکل میگیرند و تا خلیجفارس و رسیدن به سطح آبهاى آزاد پیش میروند. کانون خارجى دیگر براى این ریزگردها صحراى عربستان است. دولت عربستان در چند سال اخیر به دلیل سیاستهاى خصومتآمیز و تعمدى با ایران، طی نادیده گرفتن عملیات مالچپاشى روى این مناطق، دیگر کمکى به حل این بحران نمیکند. در گذشته ایران، عراق و عربستان بهطور مشترک هزینههاى پیشگیرى و حفاظت از این اراضى را تأمین میکردند و تمامى مناطق مربوطه در فصل خاصى از سال مالچپاشى میشده است. ولیکن واقعه جنگ عراق موجب فراموشى این عملیات و در نتیجه افزایش این طوفانهاى گردوغبار در استان خوزستان، مناطق غرب ایران و در برخى از مواقع تا ۲۵ استان کشور شده و به ناپایدارى محیطى و اکولوژیکى در منطقه منجر شده است. با قطع امید از همکارى کشورهاى همسایه در ساماندهى معضل ریزگردها، تنها روزنه امید حل آن از طریق کانونهاى داخلى است. وجود ذخایر عظیم نفتى، خاک حاصلخیز، دارا بودن لقب قطب کشاورزى و داشتن ۱۲ رودخانه خروشان و چندین تالاب بزرگ در هر نقطه از کشور بهشتى را میساخت که زندگى در آن باید رؤیاى هر ایرانى میبود، اما زندگى در جلگه خوزستان باوجود تمامى این نعمات خدادادى به کابوسى براى مردمانش تبدیل شده است.»
مرسا لواسانی خاطرنشان کرده است: «روند آغازین تودههاى گردوغبار تا آنجا که از مشاهدات پیداست، بهصورت خفیف از سال ۱۳۸۲ در جنوب غرب خوزستان دیده شده و از سال ۱۳۸۴ بهصورت جدى افزایش پیدا کرده و اوج آن طی سالهاى ۸۷ تا ۸۹ بوده است. در کشور عراق به مساحت دو و نیم میلیون هکتار زمینهاى تالابى وجود دارد که تا سال ۱۳۷۹ و پس از جنگ چیزى در حدود یک و نیم تا دو میلیون هکتار از این تالابها خشک شده یا تغییر کاربرى یافتهاند. سازمان ملل در همان سال دو موضوع را بهعنوان بزرگترین فاجعه محیطزیستی جهانى معرفى کرد که یکى از آنها «خشکى تالابهاى بینالنهرین» بود. در سال ۱۳۸۶ خورشیدى خشکسالى به اوج خود رسید و سبب خشک شدن بخش عمدهاى از تالابهاى «شادگان» و «هورالعظیم» در ایران و عراق شد. علاوه بر خشک شدن تالابهاى عراق، مشکل مهم دیگر تخلیه بخشهایى از باتلاقها در سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ بابت گرفتن زمینها و تغییر کاربرى آنها براى کشاورزى و اکتشاف و حفارى نفت بوده است. این عملیات تا سال ۱۹۹۰ و در دوره ریاست جمهورى صدام حسین گسترش بیشترى یافت. در سال ۲۰۰۳، همزمان با سقوط صدام، راهآب دوباره به این منطقه باز شد اما این امر زمانى اتفاق افتاد که دیگر بیش از ۹۰ درصد از تالاب خشک شده بود.»
عمده سهم در کشور سوریه است
بهزاد رایگانی، دبیر ستاد ملی سیاستگذاری و هماهنگی مدیریت پدیده گردوغبار دراینباره توضیح داده است: رویداد اخیر نشان داد که عمده کانونهایی که کشور ما را تحت تأثیر قرار میدهند در کشور سوریه قرار دارند که در مسیر خود کانونهای محلی کشور عراق را نیز فعال میکنند و نهایتا بر ایران تأثیر میگذارند، درواقع عمده سهم در کشور سوریه است که بهدلیل تحولات سوریه امکان تعامل با آنها وجود ندارد. در مورد عراق، اقدامات محدودی انجامشده است، آخرین جلسه ما با مقامات عراقی زمستان سال گذشته برگزار شد. هدف این جلسات، پیگیری چند محور همکاری مشترک بوده که در بخش ایرانی آن اقدامات انجام شده است، اما در طرف عراقی هنوز به نتیجه نهایی نرسیدهایم.
رایگانی تصریح کرده: طرف عراقی اعلام کرده است که بهدلیل مشکلات و معضلات مالی، مسئله کنترل گردوغبار را از اولویت خارج کرده است، پیشتر کویت کانونهایی را که از عراق بر این کشور تأثیر میگذارند، با هزینه خودش مهار کرده و اقداماتی را انجام داده است، ایران هم آمادگی دارد بخشی از هزینهها را تقبل کند و کمک فنی ارائه کند، اما منتظر عادیسازی شرایط هستیم تا روند همکاری پیش رود.
هیچ کشوری با تکیهبر سیاستهای داخلی، نمیتواند تابآوری پایدار ایجاد کند
مطابق تأکیدات روزبه اسکندری، فعال محیط زیست نیز، «در جهان امروز، بحرانهای اقلیمی، کمبود منابع آب، گسترش ریزگردها و فروپاشی اکوسیستمها، مرزهای جغرافیایی را پشت سر گذاشتهاند و به تهدیدهایی فراسرزمینی بدل شدهاند. هیچ کشوری نمیتواند تنها با تکیهبر سیاستهای داخلی، در برابر این تهدیدات، تابآوری پایدار ایجاد کند. محیط زیست دیگر یک موضوع صرفا کارشناسی یا مدیریتی نیست، بلکه به مسئلهای استراتژیک در مقیاس ملی و فراملی بدل شده است، ازاینرو حفاظت از داراییهای طبیعی، مدیریت پایدار منابع آب و مقابله با ریزگردهای فرامرزی باید به مؤلفههایی بنیادین بدل شوند. در این چارچوب، اولویت دادن به محیط زیست در سیاست خارجی نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی اجتنابناپذیر است. کشور باید با بهرهگیری هوشمندانه از ابزارهای حقوق بینالملل، دیپلماسی محیط زیستی و مشارکت فعال در توافقنامههای منطقهای، جایگاه خود را در معادلات محیط زیستی منطقه تقویت کند. ساختارهای همکاری اقلیمی منطقهای نیز باید از وضعیت نمادین و غیرالزامآور کنونی عبور کرده و به سطوح عملیاتی و مؤثر ارتقا یابند.»
کانونهای داخلی ریزگرد را فراموش نکنید
در جهانی که سرنوشت ملتها به یکدیگر گره خورده، هیچ مرزی مانع گسترش بحرانهای زیست محیطی نیست. بهبود وضعیت محیط زیستی کشور و مقابله با ریزگردها در همافزایی، همکاری و کنشگری سازنده منطقهای و بینالمللی رقم خواهد خورد.
البته در سوی دیگر، کارشناسان محیط زیست درمورد افزایش کانونهای داخلی نیز هشدار داده و میگویند تکیه صرف بر منشأ خارجی، مانع از اقدام مؤثر در مدیریت بحران ریزگردها در سطح ملی میشود. آنها تأکید میکنند که بخش قابلتوجهی از تالابها، مراتع و رودخانهها که براثر خشکسالی، سوءمدیریت منابع آب، سدسازی و تخریب پوشش گیاهی از بین رفتهاند، پیشتر همچون سدی طبیعی در برابر شکلگیری طوفانهای خاکی عمل میکردند.
پدیدهای که نتیجه آن، تبدیل دشتهای نیمهخشک به بیابانهای فعال است، مناطقی که در نبود پوشش سبز، با کوچکترین جریان باد، خاک را به هوا میفرستند و به شهرهای بزرگ، حتی پایتخت، میرسانند.
براساس گزارش مرکز آمار در سال ۱۴۰۰، استانهای کردستان، قم و فارس بیشترین نرخ تخریب جنگل را ثبت کردهاند. همچنین بهگفته وحید جعفریان، مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان منابع طبیعی، بیش از ۸۸ درصد مساحت کشور تحت تأثیر روند بیابانزایی قرار دارد؛ آماری که تصویری تکاندهنده از مشکل تدریجی زیستبوم ایران ارائه میدهد.
در دهه گذشته، کارشناسان بارها درباره نابودی عرصههای طبیعی هشدار دادهاند و اخیرا صرفنظر از کانونهای خارجی، به شکلگیری کانونهای داخلی تولید گردوغبار در مناطق خشک اطراف تهران ازجمله دشت ورامین، گرمسار و حاشیه کویر مرکزی اشاره دارند.
احد وظیفه، رئیس مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی سازمان هواشناسی کشور، در این زمینه احتمال میدهد که در کنار کانونهای فعال در کشور عراق، تالاب خشکشده صالحیه نیز در تولید این حجم از آلودگی در تهران نقش داشته باشد.
وظیفه اشاره میکند که سطح نفوذ این گردوغبار در جو، که تا ارتفاعات تهران ادامه یافته، احتمال محلی بودن منشأ آن را کاهش میدهد. بهگفته او، اگر گردوغبار از تالاب صالحیه یا دریاچه نمک برخاسته بود، باید با سرعت باد محلی دستکم ۱۵ کیلومتر در ساعت همراه میبود و غبار محلی، بهدلیل وزن ذراتش، با فروکش کردن باد بهسرعت از بین میرفت. بهاذعان این کارشناس، اما تداوم چندروزه این آلودگی میتواند نشاندهنده منشأ فرامنطقهای آن باشد.
تأثیر خشکسالی بر افزایش گردوغبار
مطابق دادههای منتشرشده در رسانهها، خشکسالی و کاهش بارشها، در دهه گذشته بهطرز نگرانکنندهای گسترش یافته است.
در این راستا، بهزاد رایگانی، دبیر ستاد ملی سیاستگذاری و هماهنگی مدیریت پدیده گردوغبار با یادآوری اینکه در سالهای گذشته نیز رویدادهای گردوغبار را داشتهایم، گفته است: امسال متأسفانه کشور درگیر خشکسالی شدید است و بهدلیل بروز خشکسالی، بیشتر آبهای سطحی ما در بحث شرب مصرف میشود که این مورد باعث شده است بسیاری از اراضی داخل کشور فاقد پوشش گیاهی شوند و خشک شوند و زمینهای کشاورزی نیز، بهدلیل کمبود منابع آبی، به زیر کشت نرفته و رها شدهاند.
بهگفته مدیر شرکت کنترل کیفیت هوای تهران، مردم باید به گردوغبار «عادت کنند.» فاطمه کریمی، در گفتوگو با صداوسیما، صراحتا اعلام کرده که دولت در برابر عوامل پدیدآورنده این بحران، که عمدتا ناشی از تغییرات اقلیمی و خشکسالی است، ناتوان است. این وضعیت ناشی از شرایط اقلیمی است و پدیدهای طبیعی محسوب میشود که پیشتر نیز وجود داشته اما امسال بهدلیل خشکسالی گسترده، بهشکل شدیدتری بروز پیدا کرده است.
این روزها تغییر رنگ آسمان در اغلب استانهای کشور، به دلیل وجود ریزگردها، وضعیتی نگران کننده را پدید آورده است، وضعیتی که اگر راهکاری برای کنترل آن اندیشیده نشود، نهتنها تهدیدی برای سلامت عمومی بلکه عامل مهاجرت زیستمحیطی میلیونها نفر خواهد بود. سالهاست ریزگردها دیگر پدیدهای گذرا نیستند، بلکه بخشی از زیست روزمره در کلانشهرها را تشکیل میدهند.
این شرایط که پیشتر تنها در استانهایی مانند خوزستان، سیستان و بلوچستان و کرمان قابل مشاهده بود، حالا دیگر به استانهای مرزی و حاشیهای محدود نمانده است. امروز شهرهایی مانند تهران، قم، اصفهان و حتی برخی شهرهای شمالی کشور با پدیده ریزگرد، کاهش بارش، و خشکسالی دست بهگریبان هستند. بااینحال آن چیزی که تغییر نمیکند، نهفقط رنگ آسمان، بلکه ساختار معیوبی است که این چالش را بهجای حلِ ماجرا، صرفا مدیریت میکند.
اما به تعبیر روزبه اسکندری، کارشناس محیط زیست، در جهانی که مرزهای سرزمینی روزبهروز شکنندهتر میشوند، تهدیدهای محیط زیستی از جغرافیای سنتی فراتر رفتهاند. کشور ما، در حالی با طوفانهای ریزگرد بهعنوان یکی از پیچیدهترین و چندلایهترین بحران محیط زیستی خود دستوپنجه نرم میکند که بخش قابلتوجهی از این تهدید از آنسوی مرزهایش میآید و این بحران فرامرزی چشماندازی نگرانکننده برای آینده اقلیمی کشور ترسیم میکند.
بهزاد رایگانی،دبیر ستاد ملی سیاستگذاری و هماهنگی مدیریت پدیده گردوغبار نیز در گفتوگو با تسنیم ضمن تأیید این موضوع عنوان کرده است: «این پدیده ناشی از منشأ محلی و منشأ خارجی است که از یکدیگر مستقل هستند. بخشی از این گردوغبار از کشورهای سوریه و قسمتی از عراق وارد شده که استانهای غربی کشور ما و بخشی از استانهای مرکزی را تحت تأثیر قرار داده است، این کانونها بهطور ویژه در کشور سوریه فعال شدهاند.»
ازاینرو اسکندری باور دارد که اساسا این چالش را نمیتوان بدون در نظر گرفتن محیط ژئواکولوژیکی پیرامونی ایران، بهدرستی شناخت. منطقه دستخوش تحولات اقلیمی شدید، بیثباتیهای سیاسی، الگوهای توسعهای ناپایدار و ناکارآمدی طولانیمدت در حکمرانی محیط زیست است و این موارد تأثیری مستقیم و غیرقابلانکار بر وضعیت اکولوژیکی و تشدید مسئله ریزگردها دارد. یکی از آشکارترین نشانههای شکنندگی محیط زیستی ایران در سطح منطقهای، مشکل تدریجی زیستبومهای مرزی است؛ پدیدهای که پیامدهای آن تنها به محیط زیست محدود نمیماند، بلکه امنیت انسانی و انسجام اجتماعی را نیز بهشدت تحت تأثیر قرار میدهد.
این فعال محیط زیست با اشاره به تالاب هامون در مرز شرقی کشور و هورالعظیم در مرز غربی گفته است، «این تالابها از دیرباز بهعنوان شریانهایی حیاتی برای معیشت جوامع محلی، تعادل اقلیمی منطقهای و ایجاد پیوندهای تمدنی شناخته میشدند. نابودی این تالابها، در اثر قطع یا کاهش شدید حقابههای طبیعی، موجب تشدید طوفانهای گردوغبار، آتشسوزیهای پیدرپی و مهاجرتهای اقلیمی شده است؛ روندی که در عمل، زندگی را در بخشهایی از نوار مرزی ایران با بحران مواجه کرده است. در شرق، کاهش جریان رود هیرمند از سوی افغانستان -که ناشی از احداث سدهای بالادستی و بهرهبرداری نامتوازن از منابع آب است-حیات تالاب هامون را بهشدت تهدید کرده است. در غرب، سدسازیهای گسترده ترکیه در بالادست رودهای دجله و فرات، به همراه بیاعتنایی دولت عراق به سهم محیط زیستی هورالعظیم، این اکوسیستمهای حساس را تا آستانه نابودی پیش برده است. این موارد، صرفا رویدادهایی زیستمحیطی نیستند، بلکه دارای ابعاد ژئوپلیتیکی و امنیتی نیز هستند. مهاجرتهای اجباری ناشی از کمبود منابع حیاتی، افزایش تنشها میان جوامع محلی بر سر منابع محدود و تضعیف امنیت مرزی در مناطق حاشیهای، همگی محصول زنجیرهای از چالشهای اکولوژیکیاند که منشأ آنها اغلب در فرای مرزهای کشور است، اما تأثیرات مخرب آنها در داخل کشور مشاهده میشوند.»
لزوم بازتعریف سیاستهای منطقهای ایران بر محور «دیپلماسی محیط زیست»
اسکندری در ادامه تأکید کرده است: «در چنین وضعیتی، بازتعریف سیاستهای منطقهای ایران بر محور «دیپلماسی محیط زیست» و پیگیری فعالانه حقوق محیط زیستی کشور از طریق سازوکارهایی همچون کنوانسیونهای جهانی، همکاریهای مرزی و توافقنامههای چندجانبه، ضرورتی انکارناپذیر است. گردوغبارهایی که سالهاست نفس مردم استانهای غربی، جنوبی و شرقی ایران را بند آوردهاند، عمدتا منشأیی فرامرزی دارند. بیابانزایی فزاینده در کشورهای سوریه، عراق، عربستان سعودی و پاکستان، بههمراه نابودی منابع آب سطحی و از بین رفتن پوشش گیاهی براثر جنگها و بهرهبرداریهای بیرویه، صدها کانون فعال تولید ریزگرد را در پیرامون ایران پدید آوردهاند. در این میان، تالاب هورالعظیم هم که زمانی منبعی حیاتی برای غذا، آب، اشتغال و گردشگری میلیونها نفر در استان خوزستان بود، اکنون با تهدیدی جدی مواجه شده است. بر پایه دادههای دانشگاه شهید بهشتی، مساحت این تالاب از اوایل دهه ۱۳۵۰ از حدود ۱۲۴ هزار هکتار به ۶۰ هزار و ۶۵۰ هکتار کاهش یافته است؛ بهعبارتدیگر، نزدیک به نیمی از وسعت اولیه آن-شامل عرصههای آبی و نیزارها -از بین رفته است. بهگفته کارشناسان، عوامل اصلی این وضعیت، شامل اکتشاف و استخراج نفت، توسعه کشاورزی، ساخت سد و تغییرات اقلیمی هستند. در نبود همکاریهای منطقهای، فقدان سازوکارهای هشدار مشترک و خلأ یک چارچوب حقوقی الزامآور میان ایران و عراق، تالاب هورالعظیم به یکی از کانونهای اصلی انتشار ریزگرد بدل شده است. ریزگردهایی که نهتنها سلامت عمومی، بلکه اقتصاد محلی، امنیت پروازها و حتی پایداری زیستی برخی مناطق کشور را بهشدت تهدید میکنند.»
کشور عراق خود نیز قربانى همسایه دیگر یعنی ترکیه است
پیشتر در مطلبی به قلم مرسا بابایی لواسانی، در مجله صنوبر بر این نکته تصریح شده است که «بخشهاى جنوبى تالاب هورالعظیم در ایران و نابودى تالابهاى بینالنهرین در عراق کانون اصلى تولید ریزگردها هستند. با انتقال آب و خشک شدن بیش از دو میلیون هکتار از تالابهاى عراق و بالغ بر ۴۰ درصد از تالابهاى خوزستان، این تالابها به منشأ گردوغبار بدل شدهاند. اما کشور عراق خود نیز قربانى همسایه دیگر یعنی کشور ترکیه است. آبگیرى سدهایى چون سد آتاتورک در کشور ترکیه عامل اصلى صدمه دیدن منطقه عراق بوده است. به عبارتى آب رودخانههاى دجله و فرات بهواسطه سدسازیهاى کشور ترکیه کاهش پیدا کرده و دشت بینالنهرین رطوبت خود را از دست داده و خود به منبعى براى تولید گردوغبار تبدیل شده است. عدم پایبندى کشور ترکیه به معاهدات بینالمللى و تسلط آن بر دجله و فرات نه تنها باعث ایجاد پدیده ریزگردها در خاورمیانه شده است بلکه بهرهکشى بیرویه از منابع طبیعى و مدیریت نامناسب و یکسونگرانه بر این منابع سبب شده ایران امروز درگیر معضلاتى چون خشکسالى، سیلاب و گردوغبار باشد و ۹۰ درصد از تالابهاى مناطق جنوبى کشور از دست بروند. از سوى دیگر وجود بادهاى گردآور معضل دیگری است که از خرداد تا شهریور میوزند و از شمال غربى خاورمیانه شکل میگیرند و تا خلیجفارس و رسیدن به سطح آبهاى آزاد پیش میروند. کانون خارجى دیگر براى این ریزگردها صحراى عربستان است. دولت عربستان در چند سال اخیر به دلیل سیاستهاى خصومتآمیز و تعمدى با ایران، طی نادیده گرفتن عملیات مالچپاشى روى این مناطق، دیگر کمکى به حل این بحران نمیکند. در گذشته ایران، عراق و عربستان بهطور مشترک هزینههاى پیشگیرى و حفاظت از این اراضى را تأمین میکردند و تمامى مناطق مربوطه در فصل خاصى از سال مالچپاشى میشده است. ولیکن واقعه جنگ عراق موجب فراموشى این عملیات و در نتیجه افزایش این طوفانهاى گردوغبار در استان خوزستان، مناطق غرب ایران و در برخى از مواقع تا ۲۵ استان کشور شده و به ناپایدارى محیطى و اکولوژیکى در منطقه منجر شده است. با قطع امید از همکارى کشورهاى همسایه در ساماندهى معضل ریزگردها، تنها روزنه امید حل آن از طریق کانونهاى داخلى است. وجود ذخایر عظیم نفتى، خاک حاصلخیز، دارا بودن لقب قطب کشاورزى و داشتن ۱۲ رودخانه خروشان و چندین تالاب بزرگ در هر نقطه از کشور بهشتى را میساخت که زندگى در آن باید رؤیاى هر ایرانى میبود، اما زندگى در جلگه خوزستان باوجود تمامى این نعمات خدادادى به کابوسى براى مردمانش تبدیل شده است.»
مرسا لواسانی خاطرنشان کرده است: «روند آغازین تودههاى گردوغبار تا آنجا که از مشاهدات پیداست، بهصورت خفیف از سال ۱۳۸۲ در جنوب غرب خوزستان دیده شده و از سال ۱۳۸۴ بهصورت جدى افزایش پیدا کرده و اوج آن طی سالهاى ۸۷ تا ۸۹ بوده است. در کشور عراق به مساحت دو و نیم میلیون هکتار زمینهاى تالابى وجود دارد که تا سال ۱۳۷۹ و پس از جنگ چیزى در حدود یک و نیم تا دو میلیون هکتار از این تالابها خشک شده یا تغییر کاربرى یافتهاند. سازمان ملل در همان سال دو موضوع را بهعنوان بزرگترین فاجعه محیطزیستی جهانى معرفى کرد که یکى از آنها «خشکى تالابهاى بینالنهرین» بود. در سال ۱۳۸۶ خورشیدى خشکسالى به اوج خود رسید و سبب خشک شدن بخش عمدهاى از تالابهاى «شادگان» و «هورالعظیم» در ایران و عراق شد. علاوه بر خشک شدن تالابهاى عراق، مشکل مهم دیگر تخلیه بخشهایى از باتلاقها در سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ بابت گرفتن زمینها و تغییر کاربرى آنها براى کشاورزى و اکتشاف و حفارى نفت بوده است. این عملیات تا سال ۱۹۹۰ و در دوره ریاست جمهورى صدام حسین گسترش بیشترى یافت. در سال ۲۰۰۳، همزمان با سقوط صدام، راهآب دوباره به این منطقه باز شد اما این امر زمانى اتفاق افتاد که دیگر بیش از ۹۰ درصد از تالاب خشک شده بود.»
عمده سهم در کشور سوریه است
بهزاد رایگانی، دبیر ستاد ملی سیاستگذاری و هماهنگی مدیریت پدیده گردوغبار دراینباره توضیح داده است: رویداد اخیر نشان داد که عمده کانونهایی که کشور ما را تحت تأثیر قرار میدهند در کشور سوریه قرار دارند که در مسیر خود کانونهای محلی کشور عراق را نیز فعال میکنند و نهایتا بر ایران تأثیر میگذارند، درواقع عمده سهم در کشور سوریه است که بهدلیل تحولات سوریه امکان تعامل با آنها وجود ندارد. در مورد عراق، اقدامات محدودی انجامشده است، آخرین جلسه ما با مقامات عراقی زمستان سال گذشته برگزار شد. هدف این جلسات، پیگیری چند محور همکاری مشترک بوده که در بخش ایرانی آن اقدامات انجام شده است، اما در طرف عراقی هنوز به نتیجه نهایی نرسیدهایم.
رایگانی تصریح کرده: طرف عراقی اعلام کرده است که بهدلیل مشکلات و معضلات مالی، مسئله کنترل گردوغبار را از اولویت خارج کرده است، پیشتر کویت کانونهایی را که از عراق بر این کشور تأثیر میگذارند، با هزینه خودش مهار کرده و اقداماتی را انجام داده است، ایران هم آمادگی دارد بخشی از هزینهها را تقبل کند و کمک فنی ارائه کند، اما منتظر عادیسازی شرایط هستیم تا روند همکاری پیش رود.
هیچ کشوری با تکیهبر سیاستهای داخلی، نمیتواند تابآوری پایدار ایجاد کند
مطابق تأکیدات روزبه اسکندری، فعال محیط زیست نیز، «در جهان امروز، بحرانهای اقلیمی، کمبود منابع آب، گسترش ریزگردها و فروپاشی اکوسیستمها، مرزهای جغرافیایی را پشت سر گذاشتهاند و به تهدیدهایی فراسرزمینی بدل شدهاند. هیچ کشوری نمیتواند تنها با تکیهبر سیاستهای داخلی، در برابر این تهدیدات، تابآوری پایدار ایجاد کند. محیط زیست دیگر یک موضوع صرفا کارشناسی یا مدیریتی نیست، بلکه به مسئلهای استراتژیک در مقیاس ملی و فراملی بدل شده است، ازاینرو حفاظت از داراییهای طبیعی، مدیریت پایدار منابع آب و مقابله با ریزگردهای فرامرزی باید به مؤلفههایی بنیادین بدل شوند. در این چارچوب، اولویت دادن به محیط زیست در سیاست خارجی نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی اجتنابناپذیر است. کشور باید با بهرهگیری هوشمندانه از ابزارهای حقوق بینالملل، دیپلماسی محیط زیستی و مشارکت فعال در توافقنامههای منطقهای، جایگاه خود را در معادلات محیط زیستی منطقه تقویت کند. ساختارهای همکاری اقلیمی منطقهای نیز باید از وضعیت نمادین و غیرالزامآور کنونی عبور کرده و به سطوح عملیاتی و مؤثر ارتقا یابند.»
کانونهای داخلی ریزگرد را فراموش نکنید
در جهانی که سرنوشت ملتها به یکدیگر گره خورده، هیچ مرزی مانع گسترش بحرانهای زیست محیطی نیست. بهبود وضعیت محیط زیستی کشور و مقابله با ریزگردها در همافزایی، همکاری و کنشگری سازنده منطقهای و بینالمللی رقم خواهد خورد.
البته در سوی دیگر، کارشناسان محیط زیست درمورد افزایش کانونهای داخلی نیز هشدار داده و میگویند تکیه صرف بر منشأ خارجی، مانع از اقدام مؤثر در مدیریت بحران ریزگردها در سطح ملی میشود. آنها تأکید میکنند که بخش قابلتوجهی از تالابها، مراتع و رودخانهها که براثر خشکسالی، سوءمدیریت منابع آب، سدسازی و تخریب پوشش گیاهی از بین رفتهاند، پیشتر همچون سدی طبیعی در برابر شکلگیری طوفانهای خاکی عمل میکردند.
پدیدهای که نتیجه آن، تبدیل دشتهای نیمهخشک به بیابانهای فعال است، مناطقی که در نبود پوشش سبز، با کوچکترین جریان باد، خاک را به هوا میفرستند و به شهرهای بزرگ، حتی پایتخت، میرسانند.
براساس گزارش مرکز آمار در سال ۱۴۰۰، استانهای کردستان، قم و فارس بیشترین نرخ تخریب جنگل را ثبت کردهاند. همچنین بهگفته وحید جعفریان، مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان منابع طبیعی، بیش از ۸۸ درصد مساحت کشور تحت تأثیر روند بیابانزایی قرار دارد؛ آماری که تصویری تکاندهنده از مشکل تدریجی زیستبوم ایران ارائه میدهد.
در دهه گذشته، کارشناسان بارها درباره نابودی عرصههای طبیعی هشدار دادهاند و اخیرا صرفنظر از کانونهای خارجی، به شکلگیری کانونهای داخلی تولید گردوغبار در مناطق خشک اطراف تهران ازجمله دشت ورامین، گرمسار و حاشیه کویر مرکزی اشاره دارند.
احد وظیفه، رئیس مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی سازمان هواشناسی کشور، در این زمینه احتمال میدهد که در کنار کانونهای فعال در کشور عراق، تالاب خشکشده صالحیه نیز در تولید این حجم از آلودگی در تهران نقش داشته باشد.
وظیفه اشاره میکند که سطح نفوذ این گردوغبار در جو، که تا ارتفاعات تهران ادامه یافته، احتمال محلی بودن منشأ آن را کاهش میدهد. بهگفته او، اگر گردوغبار از تالاب صالحیه یا دریاچه نمک برخاسته بود، باید با سرعت باد محلی دستکم ۱۵ کیلومتر در ساعت همراه میبود و غبار محلی، بهدلیل وزن ذراتش، با فروکش کردن باد بهسرعت از بین میرفت. بهاذعان این کارشناس، اما تداوم چندروزه این آلودگی میتواند نشاندهنده منشأ فرامنطقهای آن باشد.
تأثیر خشکسالی بر افزایش گردوغبار
مطابق دادههای منتشرشده در رسانهها، خشکسالی و کاهش بارشها، در دهه گذشته بهطرز نگرانکنندهای گسترش یافته است.
در این راستا، بهزاد رایگانی، دبیر ستاد ملی سیاستگذاری و هماهنگی مدیریت پدیده گردوغبار با یادآوری اینکه در سالهای گذشته نیز رویدادهای گردوغبار را داشتهایم، گفته است: امسال متأسفانه کشور درگیر خشکسالی شدید است و بهدلیل بروز خشکسالی، بیشتر آبهای سطحی ما در بحث شرب مصرف میشود که این مورد باعث شده است بسیاری از اراضی داخل کشور فاقد پوشش گیاهی شوند و خشک شوند و زمینهای کشاورزی نیز، بهدلیل کمبود منابع آبی، به زیر کشت نرفته و رها شدهاند.
بهگفته مدیر شرکت کنترل کیفیت هوای تهران، مردم باید به گردوغبار «عادت کنند.» فاطمه کریمی، در گفتوگو با صداوسیما، صراحتا اعلام کرده که دولت در برابر عوامل پدیدآورنده این بحران، که عمدتا ناشی از تغییرات اقلیمی و خشکسالی است، ناتوان است. این وضعیت ناشی از شرایط اقلیمی است و پدیدهای طبیعی محسوب میشود که پیشتر نیز وجود داشته اما امسال بهدلیل خشکسالی گسترده، بهشکل شدیدتری بروز پیدا کرده است.

تیتر خبرها
تیترهای روزنامه
-
تجدیدپذیرها میتوانند تا پایان سال رکورد بزنند
-
دولت در مسیر تجدیدپذیرها تسهیلگری کند
-
ایران، شاهراه ترانزیت اوراسیا
-
آداب مواجهه با دشمن
-
مقاومت، قدرت ذاتی خود را اثبات کرده است
-
جدال کاخ سفید و فدرال رزرو
-
هشدار درباره فریبکاری صهیونیستها
-
ضرورت مدیریت همهجانبه در تقابل با ریزگردها
-
راوی عشق و عطش
-
تجدیدپذیرها در مسیر رشد