اصلاح نظام تربیتمعلم ضرورت امروز، نیاز فردا
گروه اجتماعی
دانشگاه فرهنگیان سال۹۰ تأسیس شد تا معلمان تراز را تربیت کند اما خروجی این دانشگاه، آن معلمان ترازی نبوده است که روی کاغذ و در پیشبینیها انتظار میرفت.
صاحبنظران معتقدند، دانشگاه فرهنگیان همچنان در تأمین پیشنیازهای تربیت دانشجومعلمان با مشکل مواجه است و برخی فارغالتحصیلان توانمندیهای لازم برای ورود به حرفه معلمی را کسب نمیکنند. ناظر بر دیدگاه آنان تعداد اساتید متخصص و مجرب برای تربیت مؤثر دانشجومعلمان کافی نیست، برنامههای درسی بهروز نشده و نمیتوانند نیازهای واقعی معلمان آینده را پوشش دهند و از دیگر انتقادات وارده به دانشگاه فرهنگیان، تمرکز کم بر آموزشهای عملی و تجربی برای معلمان است.
سالیان پیش، مرکز پژوهشهای مجلس نیز در گزارشی بر این مهم صحه گذاشت که بیثباتی و نوسان در برآوردن نیازهای آموزشوپرورش برای تربیت نیروی انسانی، ناکارآمدی نظام گزینش، کمتوجهی به صلاحیتهای حرفهای معلمان در بدو پذیرش، حاکم بودن نگاه تأمین معلم بهجای تربیتمعلم، تربیت نکردن معلم حرفهای برای برخی سرفصلها، تمرکزگرایی، ساختار اداری غیرچابک، کمتوجهی به برنامهریزی در راستای شکلگیری هویت معلمی دانشجویان، خلأ برنامهریزی برای تربیت 6ساحتی معلمان، گزینش غیرحرفهای اساتید مدعو و غیرمعلم، کمبود زیرساختها، کیفیت حداقلی و غیرحضوریبودن دورههای ضمن خدمت و فقدان نظام انگیزشی مؤثر برای ارتقای عملکرد دانشجومعلمان، بخشی از چالشهای این دانشگاه است.
پیشتر محمدرضا حاتمی، دانشیار دانشگاه تهران و عضو انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها در گفتوگو با «امیدنیوز» مطرح کرده بود که «تربیتمعلم طی دهههای اخیر در انحصار دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی قرار گرفته است؛ ساختاری که در جذب نخبگان علمی توفیقی نداشته و داوطلبان موردپذیرش در این دانشگاه، عموما از میان رتبههای میانی یا پایین کنکور هستند و انگیزه اصلی آنان استخدام زودهنگام و امنیت شغلی است، نه علاقه و شایستگی برای تدریس.»
این دانشیار دانشگاه تهران بر این باور است که نظام آموزشی ایران نیازمند تحول بنیادین در جذب و تربیتمعلم است. انحصار دانشگاه فرهنگیان، ضمن کاهش رقابت، مانع ورود نخبگان به آموزشوپرورش شده است. تجربه کشورهای موفق ثابت میکند که باید معلم را از بین بهترین دانشآموختگان دانشگاهی انتخاب کرد، نه از میان کمانگیزهترین داوطلبان کنکور!
حجتالله بنیادی، پژوهشگر حوزه آموزش نیز در گفتوگو با «رسالت» عنوان میکند: «پیشی گرفتن تعداد افرادی که از طریق آزمونهای استخدامی و بدون طی دوره چهارساله در دانشگاههای تربیتمعلم وارد حرفه معلمی شدهاند، نشان میدهد که دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی ازنظر کمی توان تربیتمعلم به تعداد موردنیاز را از طریق دوره چهارساله نداشتهاند و بخش عمدهای از معلمان استخدام شده در سالهای اخیر بدون طی دورههای چهارساله در دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی و با گرفتن مدرک کارشناسی از سایر دانشگاهها در آزمونهای استخدامی پذیرش شدهاند.
برای بررسی کیفیت عملکرد این دو دانشگاه و بهخصوص دانشگاه فرهنگیان، تغییر در موفقیت و سطح نمرات و امتیازات دانشآموزان شاخص نسبتا مناسبی است. بر اساس این شاخص نیز میتوان گفت ورود معلمان تربیت شده در دانشگاه فرهنگیان طی10 سال اخیر نتوانسته تغییر معناداری در رشد و ارتقاء دانشآموزان و بهطور مشخص افزایش نمرات و امتیازات آنها ایجاد کند.»
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
****
آقای بنیادی گروهی از کارشناسان معتقدند، تربیتمعلم طی دهههای اخیر در انحصار دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی قرار گرفته است؛ ساختاری که در جذب نخبگان علمی توفیقی نداشته و زمینهساز محدودسازی انتخابهای انسانی و افت کیفی آموزش شده است، آیا شما هم به این مسئله معتقدید؟
بله درست است، البته باید توجه داشت که مأموریت دانشگاههای تربیتمعلم (فرهنگیان و شهید رجایی) تربیتمعلم است و جذب و استخدام یک فرآیند بهمراتب کلیدیتر است که مأموریت و وظیفه بخش منابع انسانی وزارت آموزشوپرورش است و اساسا یکی از خطاهای راهبردی در آموزشوپرورش کشور، استخدام پذیرفتهشدگان دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی همزمان با ورود و طی دوره تربیتمعلم است و استخدام همزمان با ورود به دانشگاه باعث شکلگیری این ذهنیت نادرست شده که متولی جذب، پذیرش و تربیت دانشگاه فرهنگیان است. بر این اساس موضوع جذب را باید مستقل از تربیتمعلم بررسی کرد و میزان توفیق آموزشوپرورش در جذب شایستهترین افراد برای حرفه معلمی تابع عوامل مهم دیگری است که عملکرد دانشگاههای تربیتمعلم سهم کمی در آن دارد. اصلیترین دلیل کاهش تمایل شایستهترین افراد برای اشتغال در حرفه معلمی، کاهش جذابیت شغل معلمی است که ریشه آن نیز در نظام ناصحیح و ناعادلانه جبران خدمات معلمان است.
کارایی و اثربخشی نظام تربیت، جذب و استخدام معلم، نظام ارتقاء مهارتهای حرفهای معلمان و نظام جبران خدمات آنها سه متغیر اساسی اثرگذار بر عملکرد دانشآموزان در عرصههای مختلف است. عملکرد دانشآموزان در امتحانات نهایی و وضعیت دانشآموزان در ارزیابیهای بینالمللی نشاندهنده تنزل امتیازات و نمرات دانشآموزان کشور است. لذا یکی از عوامل نسبتا مهم در عملکرد دانشآموزان، عملکرد نظام تربیتمعلم (عملکرد دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی) است. پیشی گرفتن تعداد افرادی که از طریق آزمونهای استخدامی و بدون طی دوره چهارساله در دانشگاههای تربیتمعلم وارد حرفه معلمی شدهاند، نشان میدهد که دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی ازنظر کمی توان تربیتمعلم به تعداد موردنیاز را از طریق دوره چهارساله نداشتهاند و بخش عمدهای از معلمان استخدام شده در سالهای اخیر بدون طی دورههای چهارساله در دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی و با گرفتن مدرک کارشناسی از سایر دانشگاهها در آزمونهای استخدامی پذیرش شدهاند. برای بررسی کیفیت عملکرد این دو دانشگاه و بهخصوص دانشگاه فرهنگیان، تغییر در موفقیت و سطح نمرات و امتیازات دانشآموزان شاخص نسبتا مناسبی است. بر اساس این شاخص نیز میتوان گفت ورود معلمان تربیت شده در دانشگاه فرهنگیان طی10سال اخیر نتوانسته تغییر معناداری در رشد و ارتقاء دانشآموزان و بهطور مشخص افزایش نمرات و امتیازات آنها ایجاد کند.
همچنین در مبانی نظری تحول بنیادین آموزشوپرورش تصویب شده «عملکرد دانشگاهها یا مؤسسات آموزش عالی که مسئولیت تربیت منابع انسانی را بر عهدهدارند باید بهصورت مستمر و بر اساس استانداردها در سطح ملی مورد ارزیابی قرار گیرند. سطح این استانداردها نباید از سطح استانداردهای بینالمللی پایینتر باشد.» جای تأسف است که تاکنون عملکرد و وضعیت دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی بهعنوان دو دانشگاه تخصصی تربیتمعلم بهدرستی سنجیده نشده و حتی اقدام اولیه نیز برای این کار نشده است. در یک نگاه اجمالی و بر اساس شاخصهای عمومی ارزیابی دانشگاهها، دانشگاه فرهنگیان در سه شاخص کلیدی شامل «نسبت دانشجو به استاد موظف»، «سرانه فضای آموزشی، رفاهی و ورزشی» و «سرانه اعتبار دولتی تخصیص یافته به هر دانشجو» پایینتر از متوسط کشور قرار دارد. در چنین وضعیتی انحصار تربیتمعلم در دانشگاه فرهنگیان یک نوع خود تحریمی و ظلم و محروم کردن دانشجو معلمان از امکانات و تسهیلات بهتری است که در کشور میتواند به آنها اختصاص پیدا کند است.
اما مرور سابقه تأسیس دانشگاه فرهنگیان نیز مهم است و میتواند بهتر نشان دهد که چگونه موضوع بسیار مهم و زیربنایی «تربیتمعلم» فدای داشتن دانشگاه مستقل (دانشگاه ویژه فرهنگیان) زیر نظر آموزشوپرورش شده است. برخلاف آنچه انتظار میرفت، تأسیس دانشگاه فرهنگیان در سال ١٣٩٠ نهتنها نتوانست به ارتقاء نظام تربیتمعلم بینجامد، بلکه به نقطه عطف منفی در تاریخ تربیتمعلم کشور تبدیل شد. همزمان و با استناد به تأسیس دانشگاه فرهنگیان، پذیرش دانشجوی متعهد خدمت در سایر دانشگاههای دولتی متوقف شد، سه دانشگاه بزرگ تربیتمعلم کشور که عبارت «تربیتمعلم» در سردر آنها نصب بود، تغییر مأموریت یافتند و از حوزه تربیتمعلم خارج شدند، آموزشکدهها و دانشکدههای فنی و حرفهای که هنرآموزان موردنیاز هنرستانها را تربیت میکردند به وزارت علوم واگذار شدند و کمتر از ١٠٠ مرکز تربیتمعلم که در گذشته از طریق دورههای دوساله کاردانی و کارشناسی ناپیوسته معلم تربیت میکردند، عنوان دانشگاه پیدا کردند. با تأسیس دانشگاه فرهنگیان طول دوره تحصیل در همان مراکز تربیتمعلم از دو سال به چهار سال افزایش یافت و عملا ظرفیت دانشگاه بهظاهر جدیدالتأسیس فرهنگیان به میزان نصف مراکز تربیتمعلم (موجود درسال ١٣٩٠) کاهش یافت. این تغییرات و واگذاریها به این معنا است که با تأسیس دانشگاه فرهنگیان، نظام تربیتمعلم کشور از هم پاشید و روشهای متنوع و متکثر تربیتمعلم شامل دورههای دوساله برای تربیت آموزگار و معلمان راهنمایی، دورههای دوساله کارشناسی ناپیوسته برای همه دورههای تحصیلی، دورههای کارشناسی پیوسته با مشارکت دانشگاههای مادر و برتر هر استان، آموزشکدهها و دانشکدههای تخصصی در همه استانها برای تربیت هنرآموزان با مصوبات مختلف تعطیل شدند و نظام تربیتمعلم کشور به دو دانشگاه فرهنگیان (با نصف ظرفیت مراکز تربیتمعلم) و دانشگاه شهید رجایی محدود شد.
تأسیس دانشگاه فرهنگیان بیش از آنکه تابع یک نگرش جامع برای تربیت و تأمین معلمانی هر چه شایستهتر با استفاده از امکانات موجود کشور باشد، تابع انحصارطلبی و نگرش ناقص متولیان و مدیران وقت به موضوع تربیتمعلم بود. این نگاه انحصار طلبانه تا حدی در تدوین و تصویب اساسنامه دانشگاه فرهنگیان حاکم شد که بخشهایی از اساسنامه دانشگاه فرهنگیان در تناقض آشکار با مبانی نظری تحول بنیادین در آموزشوپرورش تدوین و تصویب شد.
در اصول مؤلفه جذب مبانی نظری مقرر شده، سیاستهای جذب و تربیت منابع انسانی باید از تنوع کافی برخوردار باشد، منجر به تأمین و ذخیرهسازی منابع انسانی شود و امکان انتخاب افرادی شایستهتر و برتر وجود داشته باشد. در بخش دیگری نیز مقرر شده؛ پذیرش در مؤسسات تربیت مربی (معلم) یا دانشگاهها باید پس از اتمام تحصیلات در نظام تربیت رسمی و عمومی و با سنجش صلاحیتهای عمومی و حرفهای در بدو ورود صورت گیرد و پذیرش در این مؤسسات منجر به استخدام نخواهد شد. مطابق این اصول تربیتمعلم امری کاملا مستقل از جذب معلم است. تربیتمعلم باید توسط دانشگاههای مختلف انجام شود و تحصیل در رشتههای تربیتمعلم هیچ حق استخدامی برای فرد ایجاد نمیکند. اما با تأسیس دانشگاه فرهنگیان این اصول نقض شد. لذا تأسیس دانشگاه فرهنگیان و بخشهای مهمی از اساسنامه آن بزرگترین انحراف در پایبندی به اصول تحول در آموزشوپرورش و در تناقض با مبانی نظری تحول بنیادین آموزشوپرورش است.
گروهی از کارشناسان میگویند در کشورهای توسعهیافته، شیوه تربیت و جذب معلمان بر مبنای رقابت آزاد، تخصصگرایی و جذب نخبگان طراحی شده است. مثلا در فنلاند، معلمی یک شغل نخبهمحور و رقابتی است. داوطلبان معلمی از میان فارغالتحصیلان دانشگاههای برتر انتخاب میشوند و رقابتی سخت برای ورود به برنامههای آموزش معلمی وجود دارد. تنها حدود ۱۰ درصد متقاضیان وارد این دورهها میشوند. برنامههای تربیتمعلم در دانشگاههای جامع و سطح بالا مانند دانشگاه هلسینکی ارائه میشود، نه در دانشگاهی جداگانه. یا در ژاپن، تربیتمعلم بهصورت گسترده در دانشکدههای علوم تربیتی و دیگر رشتهها در دانشگاههای دولتی انجام میشود. داوطلبان پس از فارغالتحصیلی باید در آزمونهای رقابتی دولتی شرکت کنند تا مجوز تدریس بگیرند. نظام گزینش کاملا رقابتی و بر مبنای دانش و توانایی واقعی است. چرا در کشور ما اینگونه عمل نمیشود؟
بله، کاملا درست است، یکی از الزامات دستیابی بهنظام آموزش باکیفیت و پیشرفته، جذب و استخدام شایستهترین استعدادهای معلمی در آموزشوپرورش است. اما متأسفانه در کشور ما به دلیل حاکمیت نگرشهای نادرست این موضوع موردتوجه جدی قرار نگرفته است.
آخرینبار شیوهای متناظر با آنچه در کشورهای توسعهیافته حکمفرماست در سال ١٣٩٠ در مبانی نظری تحول بنیادین تصویب شد.
چرا این مسئله اجرایی نشد؟
متأسفانه و در کمال ناباوری و به دلیل غلبه نگرشهای غیرکارشناسی و سیاستزده، اصول ذکر شده در مبانی نظری تحول در خود سند تحول بنیادین و در اساسنامه دانشگاه فرهنگیان نقض شدند. در اصول مؤلفه جذب مبانی نظری مقرر شده، سیاستهای جذب و تربیت منابع انسانی باید از تنوع کافی برخوردار بوده و منجر به تأمین و ذخیرهسازی منابع انسانی شده و امکان انتخاب افرادی شایستهتر و برتر وجود داشته باشد.
در بخش دیگری نیز مقرر شده؛ پذیرش در مؤسسات تربیت مربی (معلم) یا دانشگاهها باید پس از اتمام تحصیلات در نظام تربیت رسمی و عمومی و با سنجش صلاحیتهای عمومی و حرفهای در بدو ورود صورت گیرد. پذیرش در این مؤسسات منجر به استخدام نخواهد شد. مطابق این اصول تربیتمعلم امری کاملا مستقل از جذب معلم است. تربیتمعلم باید توسط دانشگاههای مختلف انجام شود و تحصیل در رشتههای تربیتمعلم هیچ حق استخدامی برای فرد ایجاد نمیکند. مطابق بخش دیگری از اصول جذب، شرط اصلی برای ورود به خدمت معلمی دریافت پروانه اشتغال برای ورود به خدمت است. به اینگونه که دانشآموختگان رشتههای معلمی بهتناسب دوره و دروس موردتقاضا پس از طی دورههای آموزشی، کارآموزی و مربیگری در آزمون اختصاصی و مصاحبه شرکت و در صورت موفقیت پروانه اشتغال برای ورود به خدمت معلمی دریافت میکنند.
این افراد با داشتن پروانه اشتغال میتوانند در فراخوانهای استخدامی آموزشوپرورش شرکت و یا در مدارس غیردولتی اشتغال یابند. یکی دیگر از مزیتهای این اصول، تربیتمعلمان شایسته برای مدارس غیردولتی است. این نکته نیز حائز اهمیت است که پیششرط اصلی تحقق چنین وضعیتی ارتقاء جذابیت حرفه معلمی از طریق عادلانه کردن نظام پرداخت و ارتقاء معیشت و شرایط رفاهی معلمان است.
دانشگاه فرهنگیان سال۹۰ تأسیس شد تا معلمان تراز را تربیت کند اما خروجی این دانشگاه، آن معلمان ترازی نبوده است که روی کاغذ و در پیشبینیها انتظار میرفت.
صاحبنظران معتقدند، دانشگاه فرهنگیان همچنان در تأمین پیشنیازهای تربیت دانشجومعلمان با مشکل مواجه است و برخی فارغالتحصیلان توانمندیهای لازم برای ورود به حرفه معلمی را کسب نمیکنند. ناظر بر دیدگاه آنان تعداد اساتید متخصص و مجرب برای تربیت مؤثر دانشجومعلمان کافی نیست، برنامههای درسی بهروز نشده و نمیتوانند نیازهای واقعی معلمان آینده را پوشش دهند و از دیگر انتقادات وارده به دانشگاه فرهنگیان، تمرکز کم بر آموزشهای عملی و تجربی برای معلمان است.
سالیان پیش، مرکز پژوهشهای مجلس نیز در گزارشی بر این مهم صحه گذاشت که بیثباتی و نوسان در برآوردن نیازهای آموزشوپرورش برای تربیت نیروی انسانی، ناکارآمدی نظام گزینش، کمتوجهی به صلاحیتهای حرفهای معلمان در بدو پذیرش، حاکم بودن نگاه تأمین معلم بهجای تربیتمعلم، تربیت نکردن معلم حرفهای برای برخی سرفصلها، تمرکزگرایی، ساختار اداری غیرچابک، کمتوجهی به برنامهریزی در راستای شکلگیری هویت معلمی دانشجویان، خلأ برنامهریزی برای تربیت 6ساحتی معلمان، گزینش غیرحرفهای اساتید مدعو و غیرمعلم، کمبود زیرساختها، کیفیت حداقلی و غیرحضوریبودن دورههای ضمن خدمت و فقدان نظام انگیزشی مؤثر برای ارتقای عملکرد دانشجومعلمان، بخشی از چالشهای این دانشگاه است.
پیشتر محمدرضا حاتمی، دانشیار دانشگاه تهران و عضو انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها در گفتوگو با «امیدنیوز» مطرح کرده بود که «تربیتمعلم طی دهههای اخیر در انحصار دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی قرار گرفته است؛ ساختاری که در جذب نخبگان علمی توفیقی نداشته و داوطلبان موردپذیرش در این دانشگاه، عموما از میان رتبههای میانی یا پایین کنکور هستند و انگیزه اصلی آنان استخدام زودهنگام و امنیت شغلی است، نه علاقه و شایستگی برای تدریس.»
این دانشیار دانشگاه تهران بر این باور است که نظام آموزشی ایران نیازمند تحول بنیادین در جذب و تربیتمعلم است. انحصار دانشگاه فرهنگیان، ضمن کاهش رقابت، مانع ورود نخبگان به آموزشوپرورش شده است. تجربه کشورهای موفق ثابت میکند که باید معلم را از بین بهترین دانشآموختگان دانشگاهی انتخاب کرد، نه از میان کمانگیزهترین داوطلبان کنکور!
حجتالله بنیادی، پژوهشگر حوزه آموزش نیز در گفتوگو با «رسالت» عنوان میکند: «پیشی گرفتن تعداد افرادی که از طریق آزمونهای استخدامی و بدون طی دوره چهارساله در دانشگاههای تربیتمعلم وارد حرفه معلمی شدهاند، نشان میدهد که دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی ازنظر کمی توان تربیتمعلم به تعداد موردنیاز را از طریق دوره چهارساله نداشتهاند و بخش عمدهای از معلمان استخدام شده در سالهای اخیر بدون طی دورههای چهارساله در دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی و با گرفتن مدرک کارشناسی از سایر دانشگاهها در آزمونهای استخدامی پذیرش شدهاند.
برای بررسی کیفیت عملکرد این دو دانشگاه و بهخصوص دانشگاه فرهنگیان، تغییر در موفقیت و سطح نمرات و امتیازات دانشآموزان شاخص نسبتا مناسبی است. بر اساس این شاخص نیز میتوان گفت ورود معلمان تربیت شده در دانشگاه فرهنگیان طی10 سال اخیر نتوانسته تغییر معناداری در رشد و ارتقاء دانشآموزان و بهطور مشخص افزایش نمرات و امتیازات آنها ایجاد کند.»
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
****
آقای بنیادی گروهی از کارشناسان معتقدند، تربیتمعلم طی دهههای اخیر در انحصار دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی قرار گرفته است؛ ساختاری که در جذب نخبگان علمی توفیقی نداشته و زمینهساز محدودسازی انتخابهای انسانی و افت کیفی آموزش شده است، آیا شما هم به این مسئله معتقدید؟
بله درست است، البته باید توجه داشت که مأموریت دانشگاههای تربیتمعلم (فرهنگیان و شهید رجایی) تربیتمعلم است و جذب و استخدام یک فرآیند بهمراتب کلیدیتر است که مأموریت و وظیفه بخش منابع انسانی وزارت آموزشوپرورش است و اساسا یکی از خطاهای راهبردی در آموزشوپرورش کشور، استخدام پذیرفتهشدگان دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی همزمان با ورود و طی دوره تربیتمعلم است و استخدام همزمان با ورود به دانشگاه باعث شکلگیری این ذهنیت نادرست شده که متولی جذب، پذیرش و تربیت دانشگاه فرهنگیان است. بر این اساس موضوع جذب را باید مستقل از تربیتمعلم بررسی کرد و میزان توفیق آموزشوپرورش در جذب شایستهترین افراد برای حرفه معلمی تابع عوامل مهم دیگری است که عملکرد دانشگاههای تربیتمعلم سهم کمی در آن دارد. اصلیترین دلیل کاهش تمایل شایستهترین افراد برای اشتغال در حرفه معلمی، کاهش جذابیت شغل معلمی است که ریشه آن نیز در نظام ناصحیح و ناعادلانه جبران خدمات معلمان است.
کارایی و اثربخشی نظام تربیت، جذب و استخدام معلم، نظام ارتقاء مهارتهای حرفهای معلمان و نظام جبران خدمات آنها سه متغیر اساسی اثرگذار بر عملکرد دانشآموزان در عرصههای مختلف است. عملکرد دانشآموزان در امتحانات نهایی و وضعیت دانشآموزان در ارزیابیهای بینالمللی نشاندهنده تنزل امتیازات و نمرات دانشآموزان کشور است. لذا یکی از عوامل نسبتا مهم در عملکرد دانشآموزان، عملکرد نظام تربیتمعلم (عملکرد دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی) است. پیشی گرفتن تعداد افرادی که از طریق آزمونهای استخدامی و بدون طی دوره چهارساله در دانشگاههای تربیتمعلم وارد حرفه معلمی شدهاند، نشان میدهد که دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی ازنظر کمی توان تربیتمعلم به تعداد موردنیاز را از طریق دوره چهارساله نداشتهاند و بخش عمدهای از معلمان استخدام شده در سالهای اخیر بدون طی دورههای چهارساله در دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی و با گرفتن مدرک کارشناسی از سایر دانشگاهها در آزمونهای استخدامی پذیرش شدهاند. برای بررسی کیفیت عملکرد این دو دانشگاه و بهخصوص دانشگاه فرهنگیان، تغییر در موفقیت و سطح نمرات و امتیازات دانشآموزان شاخص نسبتا مناسبی است. بر اساس این شاخص نیز میتوان گفت ورود معلمان تربیت شده در دانشگاه فرهنگیان طی10سال اخیر نتوانسته تغییر معناداری در رشد و ارتقاء دانشآموزان و بهطور مشخص افزایش نمرات و امتیازات آنها ایجاد کند.
همچنین در مبانی نظری تحول بنیادین آموزشوپرورش تصویب شده «عملکرد دانشگاهها یا مؤسسات آموزش عالی که مسئولیت تربیت منابع انسانی را بر عهدهدارند باید بهصورت مستمر و بر اساس استانداردها در سطح ملی مورد ارزیابی قرار گیرند. سطح این استانداردها نباید از سطح استانداردهای بینالمللی پایینتر باشد.» جای تأسف است که تاکنون عملکرد و وضعیت دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی بهعنوان دو دانشگاه تخصصی تربیتمعلم بهدرستی سنجیده نشده و حتی اقدام اولیه نیز برای این کار نشده است. در یک نگاه اجمالی و بر اساس شاخصهای عمومی ارزیابی دانشگاهها، دانشگاه فرهنگیان در سه شاخص کلیدی شامل «نسبت دانشجو به استاد موظف»، «سرانه فضای آموزشی، رفاهی و ورزشی» و «سرانه اعتبار دولتی تخصیص یافته به هر دانشجو» پایینتر از متوسط کشور قرار دارد. در چنین وضعیتی انحصار تربیتمعلم در دانشگاه فرهنگیان یک نوع خود تحریمی و ظلم و محروم کردن دانشجو معلمان از امکانات و تسهیلات بهتری است که در کشور میتواند به آنها اختصاص پیدا کند است.
اما مرور سابقه تأسیس دانشگاه فرهنگیان نیز مهم است و میتواند بهتر نشان دهد که چگونه موضوع بسیار مهم و زیربنایی «تربیتمعلم» فدای داشتن دانشگاه مستقل (دانشگاه ویژه فرهنگیان) زیر نظر آموزشوپرورش شده است. برخلاف آنچه انتظار میرفت، تأسیس دانشگاه فرهنگیان در سال ١٣٩٠ نهتنها نتوانست به ارتقاء نظام تربیتمعلم بینجامد، بلکه به نقطه عطف منفی در تاریخ تربیتمعلم کشور تبدیل شد. همزمان و با استناد به تأسیس دانشگاه فرهنگیان، پذیرش دانشجوی متعهد خدمت در سایر دانشگاههای دولتی متوقف شد، سه دانشگاه بزرگ تربیتمعلم کشور که عبارت «تربیتمعلم» در سردر آنها نصب بود، تغییر مأموریت یافتند و از حوزه تربیتمعلم خارج شدند، آموزشکدهها و دانشکدههای فنی و حرفهای که هنرآموزان موردنیاز هنرستانها را تربیت میکردند به وزارت علوم واگذار شدند و کمتر از ١٠٠ مرکز تربیتمعلم که در گذشته از طریق دورههای دوساله کاردانی و کارشناسی ناپیوسته معلم تربیت میکردند، عنوان دانشگاه پیدا کردند. با تأسیس دانشگاه فرهنگیان طول دوره تحصیل در همان مراکز تربیتمعلم از دو سال به چهار سال افزایش یافت و عملا ظرفیت دانشگاه بهظاهر جدیدالتأسیس فرهنگیان به میزان نصف مراکز تربیتمعلم (موجود درسال ١٣٩٠) کاهش یافت. این تغییرات و واگذاریها به این معنا است که با تأسیس دانشگاه فرهنگیان، نظام تربیتمعلم کشور از هم پاشید و روشهای متنوع و متکثر تربیتمعلم شامل دورههای دوساله برای تربیت آموزگار و معلمان راهنمایی، دورههای دوساله کارشناسی ناپیوسته برای همه دورههای تحصیلی، دورههای کارشناسی پیوسته با مشارکت دانشگاههای مادر و برتر هر استان، آموزشکدهها و دانشکدههای تخصصی در همه استانها برای تربیت هنرآموزان با مصوبات مختلف تعطیل شدند و نظام تربیتمعلم کشور به دو دانشگاه فرهنگیان (با نصف ظرفیت مراکز تربیتمعلم) و دانشگاه شهید رجایی محدود شد.
تأسیس دانشگاه فرهنگیان بیش از آنکه تابع یک نگرش جامع برای تربیت و تأمین معلمانی هر چه شایستهتر با استفاده از امکانات موجود کشور باشد، تابع انحصارطلبی و نگرش ناقص متولیان و مدیران وقت به موضوع تربیتمعلم بود. این نگاه انحصار طلبانه تا حدی در تدوین و تصویب اساسنامه دانشگاه فرهنگیان حاکم شد که بخشهایی از اساسنامه دانشگاه فرهنگیان در تناقض آشکار با مبانی نظری تحول بنیادین در آموزشوپرورش تدوین و تصویب شد.
در اصول مؤلفه جذب مبانی نظری مقرر شده، سیاستهای جذب و تربیت منابع انسانی باید از تنوع کافی برخوردار باشد، منجر به تأمین و ذخیرهسازی منابع انسانی شود و امکان انتخاب افرادی شایستهتر و برتر وجود داشته باشد. در بخش دیگری نیز مقرر شده؛ پذیرش در مؤسسات تربیت مربی (معلم) یا دانشگاهها باید پس از اتمام تحصیلات در نظام تربیت رسمی و عمومی و با سنجش صلاحیتهای عمومی و حرفهای در بدو ورود صورت گیرد و پذیرش در این مؤسسات منجر به استخدام نخواهد شد. مطابق این اصول تربیتمعلم امری کاملا مستقل از جذب معلم است. تربیتمعلم باید توسط دانشگاههای مختلف انجام شود و تحصیل در رشتههای تربیتمعلم هیچ حق استخدامی برای فرد ایجاد نمیکند. اما با تأسیس دانشگاه فرهنگیان این اصول نقض شد. لذا تأسیس دانشگاه فرهنگیان و بخشهای مهمی از اساسنامه آن بزرگترین انحراف در پایبندی به اصول تحول در آموزشوپرورش و در تناقض با مبانی نظری تحول بنیادین آموزشوپرورش است.
گروهی از کارشناسان میگویند در کشورهای توسعهیافته، شیوه تربیت و جذب معلمان بر مبنای رقابت آزاد، تخصصگرایی و جذب نخبگان طراحی شده است. مثلا در فنلاند، معلمی یک شغل نخبهمحور و رقابتی است. داوطلبان معلمی از میان فارغالتحصیلان دانشگاههای برتر انتخاب میشوند و رقابتی سخت برای ورود به برنامههای آموزش معلمی وجود دارد. تنها حدود ۱۰ درصد متقاضیان وارد این دورهها میشوند. برنامههای تربیتمعلم در دانشگاههای جامع و سطح بالا مانند دانشگاه هلسینکی ارائه میشود، نه در دانشگاهی جداگانه. یا در ژاپن، تربیتمعلم بهصورت گسترده در دانشکدههای علوم تربیتی و دیگر رشتهها در دانشگاههای دولتی انجام میشود. داوطلبان پس از فارغالتحصیلی باید در آزمونهای رقابتی دولتی شرکت کنند تا مجوز تدریس بگیرند. نظام گزینش کاملا رقابتی و بر مبنای دانش و توانایی واقعی است. چرا در کشور ما اینگونه عمل نمیشود؟
بله، کاملا درست است، یکی از الزامات دستیابی بهنظام آموزش باکیفیت و پیشرفته، جذب و استخدام شایستهترین استعدادهای معلمی در آموزشوپرورش است. اما متأسفانه در کشور ما به دلیل حاکمیت نگرشهای نادرست این موضوع موردتوجه جدی قرار نگرفته است.
آخرینبار شیوهای متناظر با آنچه در کشورهای توسعهیافته حکمفرماست در سال ١٣٩٠ در مبانی نظری تحول بنیادین تصویب شد.
چرا این مسئله اجرایی نشد؟
متأسفانه و در کمال ناباوری و به دلیل غلبه نگرشهای غیرکارشناسی و سیاستزده، اصول ذکر شده در مبانی نظری تحول در خود سند تحول بنیادین و در اساسنامه دانشگاه فرهنگیان نقض شدند. در اصول مؤلفه جذب مبانی نظری مقرر شده، سیاستهای جذب و تربیت منابع انسانی باید از تنوع کافی برخوردار بوده و منجر به تأمین و ذخیرهسازی منابع انسانی شده و امکان انتخاب افرادی شایستهتر و برتر وجود داشته باشد.
در بخش دیگری نیز مقرر شده؛ پذیرش در مؤسسات تربیت مربی (معلم) یا دانشگاهها باید پس از اتمام تحصیلات در نظام تربیت رسمی و عمومی و با سنجش صلاحیتهای عمومی و حرفهای در بدو ورود صورت گیرد. پذیرش در این مؤسسات منجر به استخدام نخواهد شد. مطابق این اصول تربیتمعلم امری کاملا مستقل از جذب معلم است. تربیتمعلم باید توسط دانشگاههای مختلف انجام شود و تحصیل در رشتههای تربیتمعلم هیچ حق استخدامی برای فرد ایجاد نمیکند. مطابق بخش دیگری از اصول جذب، شرط اصلی برای ورود به خدمت معلمی دریافت پروانه اشتغال برای ورود به خدمت است. به اینگونه که دانشآموختگان رشتههای معلمی بهتناسب دوره و دروس موردتقاضا پس از طی دورههای آموزشی، کارآموزی و مربیگری در آزمون اختصاصی و مصاحبه شرکت و در صورت موفقیت پروانه اشتغال برای ورود به خدمت معلمی دریافت میکنند.
این افراد با داشتن پروانه اشتغال میتوانند در فراخوانهای استخدامی آموزشوپرورش شرکت و یا در مدارس غیردولتی اشتغال یابند. یکی دیگر از مزیتهای این اصول، تربیتمعلمان شایسته برای مدارس غیردولتی است. این نکته نیز حائز اهمیت است که پیششرط اصلی تحقق چنین وضعیتی ارتقاء جذابیت حرفه معلمی از طریق عادلانه کردن نظام پرداخت و ارتقاء معیشت و شرایط رفاهی معلمان است.

تیتر خبرها
تیترهای روزنامه
-
غربگرایان اوکراینی نوشدارویی ندارند
-
پاسیاد پسر خاک
-
کارگران غیررسمی پشت خط حمایت
-
اصلاح نظام تربیتمعلم ضرورت امروز، نیاز فردا
-
اموال توقیفی چای دبش کوروش کمپانی و طلاهای بابک زنجانی تعیین تکلیف میشود
-
رونق اقتصادی متکی بر تسهیلات اشتغال است
-
مجاهد کتوم
-
چشم والاستریت به دیوان عالی آمریکا
-
شکار شیاطین توسط فرزندان سنوار
-
اخبار مرگ ترامپ چگونه شایع شد؟
-
پاسدار امید پنهان