کلیدواژه صنعت گردشگری امروز بررسی شد

پیش به سوی گردشگری احیاکننده

طی سال های اخیر، مفهوم سفر و گردشگری احیاکننده برای ایجاد تأثیر مثبت خالص بر مقاصد بازدید شده، جذابیت پیدا کرده است. برخلاف سفرهای پایدار که بر کاهش آسیب تمرکز دارد، سفرهای احیاکننده به دنبال بازسازی، غنی‌سازی و بهبود فعال اکوسیستم‌ها، جوامع محلی و مکان‌های فرهنگی است. از آنجایی که مسافران و کسب‌وکارهای گردشگری تلاش می‌کنند ردپای محیطی خود را کاهش دهند، سفرهای احیاکننده راهی قانع‌کننده برای بازگشت به سیاره زمین است. 
اما چه چیزی سفر و گردشگری احیاکننده را با سفرهای پایدار متفاوت می‌کند؟
آرش کاظمی از فعالان صنعت گردشگری در پاسخ به این پرسش می‌گوید: «شرایط سفر پایدار و سفر احیا کننده اغلب به جای یکدیگر استفاده می‌شوند، اما تفاوت‌های کلیدی بین آن‌ها وجود دارد: نخست اینکه هدف از سفر پایدار به حداقل رساندن آسیب‌های زیست‌محیطی با کاهش استفاده از منابع، ضایعات و انتشار کربن و تمرکز بر رویه‌هایی است که از منابع موجود محافظت می‌کند ولی در سفر احیا کننده، با تلاش فعالانه برای بازسازی و ارتقای محیط‌زیست، جوامع محلی و فرهنگ‌ها از پایداری فراتر می‌رود. سفر احیا کننده تلاش می‌کند تأثیر مثبتی به‌جا بگذارد و مقصد‌ها را در وضعیت بهتری نسبت به قبل رها کند. نمونه‌هایی از اقدامات احیا کننده چنین سفر‌هایی شامل اقداماتی مانند حمایت از پروژه‌های احیای جنگل‌ها، احیای زیستگاه‌ها، مشارکت در تلاش‌های محلی حفاظتی و سرمایه‌گذاری در توسعه جوامع است و تضمین اینکه طبیعت و جوامع از گردشگری بهره‌مند می‌شوند.»
این کارشناس در ادامه، با اشاره به مزایای سفر و گردشگری احیاکننده می‌گوید: «سفر‌های احیاکننده باعث ترمیم اکوسیستم، حمایت از تنوع زیستی و افزایش انعطاف‌پذیری آب‌و‌هوا می‌شود. پروژه‌هایی مانند احیای جنگل‌ها، احیای خاک و احیای تالاب‌ها به بازسازی سیستم‌های طبیعی کمک می‌کنند و مقاصد را در برابر تغییرات آب‌و‌هوایی سالم‌تر و انعطاف‌پذیرتر می‌کنند. ضمن آنکه حمایت از جوامع محلی گردشگری احیاکننده معمولا شامل مشارکت جوامع محلی، ایجاد شغل، حمایت از کسب‌و‌کار‌های کوچک و تقویت ثبات اقتصادی است. از طرفی گردشگری احیاکننده برای تعامل واقعی با فرهنگ محلی، کمک به حفظ شیوه‌های سنتی، حمایت از صنعتگران و حفظ میراث فرهنگی ارزش قائل است. همچنین برای گردشگران، سفرهای احیاکننده ارتباط معنی‌داری با مکان‌هایی که بازدید می‌کنند دارد و درک آن‌ها از اکوسیستم‌ها، فرهنگ‌ها و تاریخ‌های محلی را عمیق‌تر می‌سازد. مسافران احساس هدفمندی را تجربه می‌کنند، زیرا می‌دانند که حضور آن‌ها کمک مثبتی به منطقه کرده است.»
گردشگری احیاکننده، کلیدواژه‌ صنعت گردشگری امروز
نسیم احمدی نیز از دیگر فعالان صنعت گردشگری در این باره می‌گوید: «اگر گردشگری پایدار، اصطلاحی برای دیروز بود، گردشگری احیاکننده کلیدواژه‌  صنعت گردشگری امروز است. گردشگری احیاکننده توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. از زمان همه‌گیری ویروس کرونا، آسیب‌های زیادی به صنعت گردشگری وارد شد و بنا بر آمار ارائه شده از سوی شورای جهانی سفر و گردشگری در سال ۲۰۲۰، همه‌گیری کرونا سبب از دست رفتن مشاغل گردشگری و بیش از ۳ تریلیون دلار زیان در بخش گردشگری شد. به همین دلیل همزمان که متخصصان و انجمن‌های بین‌المللی در حال انجام اقدامات لازم برای شروع مجدد و بهبود گردشگری بودند، از این فرصت برای تجدید گردشگری و بازسازی آن نیز استفاده کردند، که نتیجه  این تلاش‌ها ایجاد یک صنعت بهتر، سالم‌تر و مقاوم‌تر بود.»
این کارشناس با ارائه تعریفی از گردشگری احیاکننده عنوان می‌کند: «احیا در لغت به‌معنی بازسازی هرچیزی، به‌ویژه پس از آسیب رسیدن به آن است. بازآفرینی، تجدید یا بازسازی هر چیزی، مسئله‌  جدیدی نیست و در طی چند سال گذشته در بخش‌های مختلفی چون کشاورزی و معماری وارد شده است. گردشگری احیا‌کننده نیز چارچوبی ارائه می‌دهد که از مصرف بیش از حد فاصله گرفته و به سمت گردشگری پایدار متمایل می‌شود، در نتیجه سبب ایجاد نتایج مثبت برای همه ذی‌نفعانی می‌شود که از برنامه‌های حفاظتی، اجتماعی، فرهنگی و... برای بهبود گردشگری استفاده می‌کنند. گردشگری احیاکننده ایده‌ای است که علاوه بر کاهش آسیب‌ها به یک مقصد، تاثیرات مثبتی بر آن و جوامع محلی می‌گذارد. مطابق تعریف نیویورک‌تایمز، گردشگری احیاکننده یعنی بازگشت از یک مکان، بهتر از زمانی که در آن وارد شده‌اید! درواقع گردشگری احیاکننده، گردشگری را فراتر از مزایای مالی آن، به‌سمت تمرکز بر جوامع محلی و البته در نظرگرفتن کاهش آسیب به کره زمین سوق می‌دهد. در یک تعریف دیگر گردشگری احیا‌کننده به‌عنوان بازسازی هوشمندانه، سبز و البته با جمعیت کمتر گردشگری معرفی شده است.»
این کارشناس می‌گوید: «با تمام این توصیفات از جمله مزایایی که گردشگری احیاکننده برای ذی‌نفعان گردشگری، محیط‌زیست و مصرف‌کنندگان به ارمغان می‌آورد، می‌توان به این موارد اشاره کرد، اینکه مجموعه‌ای از راه‌حل‌های اساسی برای تجدیدنظر و بازسازی صنعت گردشگری ارائه می‌دهد، به‌گونه‌ای که به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم به‌ بهبود وضعیت ذی‌نفعان گردشگری کمک می‌کند. همچنین سبب تقویت اقتصاد جوامع محلی می‌شود. این شاخه‌  جدید گردشگری، به حفظ فرهنگ‌های محلی و تنوع زیستی کمک بسزایی کرده و تجربیات جدیدی به گردشگران ارائه می‌دهد.»
گردشگری احیاکننده، یک گام فراتر از گردشگری پایدار
احمدی با طرح این پرسش که گردشگری پایدار چه تفاوتی با گردشگری احیاکننده دارد و کدام‌یک ارزش بیشتری دارند؟ می‌گوید: «در چند سال گذشته، فعالان صنعت گردشگری به مفهوم گردشگری پایدار بسیار توجه کرده‌اند. توجه اصلی گردشگری پایدار، بر کاهش آسیب گردشگری بر مقاصدی است که گردشگران به آن سفر می‌کنند، به بیان ساده‌تر گردشگری پایدار یعنی وقتی به مقصدی سفر می‌کنیم، نه‌تنها به آن آسیب نمی‌رسانیم، بلکه اطمینان حاصل می‌کنیم که آن مقصد بتواند برای نسل‌های آینده نیز باقی بماند، اما آیا این به خودی خود کافی است یا تنها یک شروع است؟ گردشگری احیا‌کننده نیز بر این مفهوم استوار است، اما یک گام فراتر! گردشگری احیا‌کننده این فرصت را به گردشگر می‌دهد که یک مقصد را بهبود ببخشد. همان طور که در تعریف گردشگری احیاکننده گفته شده است، این شاخه‌  گردشگری به‌معنی بهترکردن یک مقصد قبل از ترک آن است، اما این امر چگونه امکان‌پذیر است؟ اگر بخواهیم این مفهوم را با یک مثال توضیح بدهیم، مثلا اگر مقصدی وجود داشته باشد که در گذشته آسیب دیده است، گردشگر می‌تواند آن آثار منفی را کاهش داده و وضعیت آن را به قبل از ایجاد اثرات مخرب نزدیک‌تر کند. یا مثال دیگر، اگر یک مقصدی تحت فشار گردشگری انبوه قرار گرفته باشد و هر ساله بیشتر از ظرفیت خود میزبان گردشگران قرار می‌گیرد، مسئولان آن مقصد می‌توانند به مدیریت ورود گردشگران بپردازند.» 
این موضوع از چنان اهمیتی برخوردار است که اخیرا در مقالات متعددی به آن پرداخته شده، از جمله در مقاله‌ای با عنوان «پیش به سوی گردشگری احیاکننده» که در ادامه بخش‌هایی از آن را از نظر می‌گذرانیم. 
صنعت گردشگری در یک دوراهی تاریخی
صنعت گردشگری، به عنوان یکی از بزرگ‌ترین بخش‌های اقتصادی جهان، در یک دوراهی تاریخی قرار دارد. از یک سو، موتور محرکه توسعه اقتصادی بسیاری از کشورهاست و از سوی دیگر، به دلیل مدل سنتی «گردشگری انبوه»، سهم بسزایی در تخریب محیط‌زیست، تغییرات اقلیمی و فرسایش فرهنگ‌های بومی داشته است. سازمان جهانی گردشگری هشدار می‌دهد که اگر این صنعت به شیوه‌های رایج کنونی ادامه دهد، منابع طبیعی که اساس وجود آن را تشکیل می‌دهند، به نابودی کشانده خواهند شد. در پاسخ به این نگرانی‌ها، مفهوم «گردشگری پایدار» در چند دهه گذشته ظهور کرد که بر سه رکن «محیط‌زیست، جامعه و اقتصاد» تأکید داشت و هدف آن «کاهش ردپا»ی کربنی گردشگران بود.
با این حال، شواهد علمی فزاینده نشان می‌دهند که تنها کاهش آسیب‌ها برای مقابله با ابعاد بحران‌های کنونی کافی نیست. ما به رویکردی نیاز داریم که نه تنها از آسیب بیشتر جلوگیری کند، بلکه آسیب‌های وارده در گذشته را نیز ترمیم نماید. این نیاز مبرم، زمینه‌ساز ظهور پارادایم «گردشگری احیاکننده» شده است. گردشگری احیاکننده فلسفه‌ای است که گردشگری را به عنوان یک نیروی فعال برای کمک به ارتقای شرایط جامعه میزبان از جنبه‌های مختلف می‌بیند، به طوری که بازدید هر یک گردشگر بر بهبود سلامت اکوسیستم، تقویت تاب‌آوری جامعه میزبان و غنای فرهنگی آن تأثیر مثبت بگذارد.
تمایز بنیادین گردشگری احیاکننده با پایداری، در نگرش سیستمیک و هدف غایی آن است. گردشگری پایدار اغلب بر بهره‌وری و کارایی متمرکز است؛ مانند کاهش مصرف آب در هتل‌ها یا استفاده از کیسه‌های پارچه‌ای به جای پلاستیک. این اقدامات اگرچه حیاتی هستند، اما عمدتا در چارچوب سیستم اقتصادی خطی موجود عمل می‌کنند. در مقابل، گردشگری احیاکننده از اصول «اقتصاد چرخشی» و «تفکر سیستمیک» الهام می‌گیرد. این رویکرد، یک مقصد گردشگری را به عنوان یک «ارگانیسم زنده» در نظر می‌گیرد که تمام اجزای آن اعم از طبیعت، فرهنگ، اقتصاد و جامعه، به هم پیوسته هستند. هدف، ایجاد چرخه‌های مثبت و تقویت‌کننده است.
برای مثال، یک پروژه احیاکننده تنها به محدود کردن تعداد بازدیدکنندگان از یک جنگل بسنده نمی‌کند، بلکه گردشگران را در کاشت درختان بومی، پاکسازی زیستگاه از گونه‌های مهاجم و مشارکت در برنامه‌های پایش علمی حیات‌وحش درگیر می‌کند. در این مدل، درآمد حاصل از گردشگری مستقیما به صندوق‌های حفاظتی تزریق می‌شود و جامعه محلی به عنوان نگهبانان اصلی اکوسیستم، از نظر اقتصادی توانمند می‌شوند. بنابراین، خروجی چنین گردشگری، اکوسیستمی است که از نظر زیستی نسبت به قبل غنی‌تر و جامعه‌ای است که از نظر اقتصادی و فرهنگی تاب‌آورتر شده است. این گذار از رابطه استخراجی به رابطه همزیستانه، هسته اصلی گردشگری احیاکننده را تشکیل می‌دهد.
نمونه‌های موفق جهانی به خوبی توانایی تحول‌آفرینی این رویکرد را نشان می‌دهند. در کشور کاستاریکا که به عنوان پیشرو در گردشگری پایدار شناخته می‌شود، بسیاری از لاج‌ها و اقامتگاه‌ها به سمت مدل‌های احیاکننده حرکت کرده‌اند. برای نمونه، «ذخیره‌گاه خصوصی شکار سامارا» در آفریقای جنوبی یک ذخیره‌گاه حفاظتی ۶۷۰۰۰ هکتاری است که در سال ۱۹۹۷ در گریت کارو تأسیس شد، که یکی از تنها ۳۶ نقطه مهم تنوع زیستی جهانی که شامل پنج از نه زیست‌بوم گیاهی آفریقای جنوبی است. آکادمی ردیاب با هدف حفظ مهارت‌های سنتی و دانش بومی ردیابی حیات‌وحش، که زمانی نسل به نسل از پدر به پسر منتقل می‌شد، اما اکنون به دلیل شهرنشینی و تجاری‌سازی تجربه سافاری به طور فزاینده‌ای از بین می‌رود، فعالیت می‌کند. این مرکز با حمایت از کسب‌وکارهای گردشگری پایدار یک نمونه موفق در زمینه گردشگری احیاکننده بوده است. 
نمونه دیگر در اروپا، ابتکار «گردشگری احیاکننده» در منطقه آلپ اسلوونی است. در اینجا، راهنمایان تورهای کوهنوردی، گردشگران را تنها برای لذت بردن از مناظر هدایت نمی‌کنند، بلکه به آنان آموزش می‌دهند که چگونه ردپای کربن سفر خود را از طریق مشارکت در پروژه‌های کاشت درخت جبران کنند و در برنامه‌های پاکسازی مسیرهای کوهستانی از زباله‌های رها شده توسط دیگران مشارکت فعال داشته باشند. این مدل، حس مسئولیت‌پذیری عمیقی در گردشگران ایجاد می‌کند. این نمونه‌ها ثابت می‌کنند که گردشگری احیاکننده می‌تواند یک مدل اقتصادی کاملا قابل اجرا باشد که در آن سودآوری و احیای محیط‌زیست دو روی یک سکه هستند.
از ظرفیت‌های بکر تا موانع ساختاری
ایران با برخورداری از تنوع زیستی، اقلیمی و فرهنگی کم‌نظیر، بستری بسیار مستعد برای توسعه گردشگری احیاکننده است. از جنگل‌های هیرکانی در شمال تا کویرهای مرکزی و از جوامع عشایری تا روستاهای تاریخی با سیستم‌های قناتی، همگی می‌توانند به آزمایشگاه‌هایی زنده برای پروژه‌های احیاکننده تبدیل شوند. برای مثال، مناطق حفاظت‌شده‌ای مانند پارک ملی کویر می‌توانند میزبان تورهای «حفاظت مشارکتی» باشند که در آن گردشگران-محققان تحت نظارت محیط‌بانان و دانشمندان، در جمع‌آوری داده‌های مربوط به حیات‌وحش، پایش منابع آب و کاشت گیاهان بومی مقاوم به خشکی مشارکت کنند. در حوزه فرهنگی، روستاهای تاریخی مانند میمند یا ماسوله که با چالش مهاجرت جوانان و فرسایش بناهای سنتی مواجه هستند، می‌توانند با اجرای پروژه‌های احیاکننده، گردشگری را به ابزاری برای باززنده‌سازی کالبدی و اجتماعی بدل کنند.
در این مدل، درآمد حاصل از اقامتگاه‌های بوم‌گردی می‌تواند مستقیما به مرمت خانه‌های تاریخی، احیای صنایع‌دستی فراموش‌شده و ایجاد مشاغل پایدار برای جوانان اختصاص یابد. یک نمونه اولیه موفق را می‌توان در برخی اقامتگاه‌های بوم‌گردی استان خراسان جنوبی مشاهده کرد که با همکاری جامعه محلی، نه تنها به حفظ معماری بومی پرداخته‌اند، بلکه با ایجاد بازارچه‌های محلی، زمینه افزایش درآمد زنان روستایی از فروش محصولات محلی را فراهم کرده‌اند. این اقدامات هرچند کوچک، نشان‌دهنده پتانسیل عظیم نهفته در این رویکرد است.
چالش‌های گردشگری احیاکننده در ایران
با این وجود، توسعه گردشگری احیاکننده در ایران با موانع جدی روبه‌رو است. در سطح جهانی، چالش‌های اصلی شامل نبود چارچوب‌های استاندارد برای اندازه‌گیری «اثر مثبت»، خطر «سبزشویی» توسط برخی فعالان صنعت و هزینه‌های اولیه بالای سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های احیاکننده است. اما در ایران، این چالش‌ها با موانع ساختاری عمیق‌تری تشدید می‌شوند. نخستین مانع، «ضعف حکمرانی یکپارچه» است. نبود هماهنگی مؤثر بین سازمان‌های متعدد متولی از جمله سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، سازمان حفاظت محیط‌زیست، وزارت جهاد کشاورزی و وزارت نیرو، طراحی و اجرای پروژه‌های سیستمیک و بین‌بخشی را غیرممکن می‌سازد.
دوم، «فقدان قوانین و مشوق‌های حمایتی» است. قوانین فعلی گردشگری فاقد هرگونه مشوق مالیاتی، اعطای وام کم‌بهره یا تسهیلات خاص برای پروژه‌هایی است که اهداف احیاکننده را دنبال می‌کنند. سوم، «مشکلات زیرساختی در مناطق محروم» است. بسیاری از مناطق با پتانسیل بالا (مانند روستاهای مرزی یا کویری) از کمبود زیرساخت‌های اولیه مانند دسترسی به آب پایدار، راه‌های ارتباطی مناسب و اینترنت پرسرعت رنج می‌برند که اجرای هرگونه پروژه گردشگری را با مشکل مواجه می‌کند. چهارم و شاید مهم‌تر، «کمبود شدید آگاهی و ظرفیت‌سازی» است. آشنایی ناکافی سیاست‌گذاران، سرمایه‌گذاران، راهنمایان تور و حتی جامعه محلی با فلسفه و روش‌های گردشگری احیاکننده، بزرگ‌ترین مانع فرهنگی در مسیر توسعه این رویکرد است.
برای فائق آمدن بر این چالش‌ها در سطح جهانی و ملی، راهکارهای عملی متعددی قابل تصور است. در سطح جهانی، نهادهایی مانند سازمان جهانی گردشگری  باید «چارچوب استاندارد و سیستم صدور گواهینامه» برای پروژه‌های احیاکننده توسعه دهند تا از سبزشویی جلوگیری و موفقیت‌ها قابل سنجش شود. در سطح ایران، نخستین گام، «تدوین سند راهبردی ملی گردشگری احیاکننده» با مشارکت تمام ذینفعان است. این سند باید اهداف کمی و کیفی، شاخص‌های اندازه‌گیری و نقش هر نهاد را به وضوح مشخص کند. دوم، «اجرای پروژه‌های پایلوت در مقیاس کوچک» است.
گردشگری احیاکننده، بازتابی از یک تغییر پارادایم در رابطه انسان با طبیعت 
انتخاب چند مقصد نمونه (مانند یک روستا، یک منطقه عشایری یا یک جزیره) و حمایت همه‌جانبه مالی و فنی از آن‌ها می‌تواند الگوهای عملی و الهام‌بخشی برای سایر مناطق ایجاد کند. سوم، «تمرکز بر آموزش و توانمندسازی» است. برگزاری دوره‌های آموزشی برای جامعه محلی، راهنمایان تور و مدیران اقامتگاه‌ها درباره مفاهیم پایه، مهارت‌های تفسیر طبیعت و فرهنگ و روش‌های مشارکت دادن گردشگران در فرآیند احیا، امری حیاتی است. چهارم، «ایجاد صندوق وقف یا اعطای وام‌های کم‌بهره» برای جذب سرمایه‌گذاران خصوصی علاقه‌مند به مسئولیت اجتماعی است. در نهایت، «توسعه پلتفرم‌های دیجیتال» برای ارتباط مستقیم گردشگران علاقه‌مند به پروژه‌های احیاکننده با مجریان این پروژه‌ها می‌تواند به بازاریابی و تأمین مالی کمک شایانی کند.
در نتیجه، گردشگری احیاکننده تنها یک روند گذرا در صنعت گردشگری نیست، بلکه بازتابی از یک تغییر پارادایم بزرگ‌تر در رابطه انسان با طبیعت و جامعه است. برای ایران که با چالش‌های جدی محیط زیستی و اجتماعی روبه‌رواست، اتخاذ این رویکرد می‌تواند گردشگری را از یک فعالیت اقتصادی صرف به یک ابزار قدرتمند برای تحقق اهداف توسعه پایدار تبدیل کند. آینده مطلوب گردشگری ایران در گرو گذار از مدل‌های فرسوده و مخرب به سمت مدل‌هایی است که در آن بازدید هر گردشگر، نه به عنوان یک تهدید، بلکه به عنوان فرصتی برای ترمیم یک بخش از این سرزمین کهن تلقی شود. تحقق این آرمان نیازمند عزمی ملی، مشارکت فعال جامعه محلی و خرد جمعی تمامی دست‌اندرکاران است.
 پیش به سوی گردشگری احیاکننده