چشم شعر فارسی
گروه فرهنگی
ایتالو کالوینو میگوید مدرنترین آثار، آثار کلاسیک هستند! جمله معرکهای است. آثار کلاسیک کهنه نمیشوند و در هر عصری جلوه تازهای از ظرفیتهای خود را رو میکنند. از همین رو است که برخی سبکهای داستانگویی ادبیات کلاسیک ایران، کاملا امروزی بهنظر میآید. به عنوان مثال میتوان به سبک داستانگویی فردوسی در شاهنامه اشاره کرد. آنچه امروز در روایت شاهنامه مورد توجه اهل هنر قرار گرفته، این است که شخصیتهای فردوسی غالبا سیاه و سفید نیستند و غالبا خاکستریاند. این در حالی است که روایت نسبیگرا و پرهیز از قضاوت، در دوره امروز مورد علاقه داستانگویان است. به علت همین گرایش، این ویژگی شاهنامه امروز دیده میشود و شاید این ویژگی پیشترها به چشم شاهنامهخوانها نمیآمده است. رودکی قدیمیترین شاعر ایران است، بنا بر معروف. اما زبان او برای امروز گنگ و نامفهوم نیست. شاید برخی واژگانش را نفهمیم، اما لحنش، لحن همین امروز است. رودکی میگوید: زمانه پندی آزادوار داد مرا؛ زمانه را چو بنگری همه پند است.
ما شاید ندانیم آزادوار دقیقا چگونه صفتی است. یعنی آزادکننده؟ یعنی از سر آزادگی؟ یعنی آزاد؟ مگر پند آزاد و اسیر و دارد؟ اما نوع بیان را میفهمیم. رودکی در این بیت پیش از آنکه بگوید زمانه به او چه پندی داده، یک جمله معترضه میآورد و میگوید زمانه را چو بنگری همه پند است. یک به هم ریختگی شیرین که شعر رود کی را ماندنیتر کرده.
اما آنچه به تازگی هرچه بیشتر شعر رودکی کمک میکند مضمون آن است.
زمانه پندی آزادوار داد مرا
زمانه را چو بنگری همه پند است
یک شاعر پیر و کور از بیش از هزار سال پیش چه پندی میخواهد به ما بدهد که برای ما تازه باشد؟
یکی از مشکلات فردی و اجتماعی جدی امروز، مقایسه است. افراد خودشان را با کسانی که ظاهرا وضعیت مادی و رفاهی بهتری از خودشان دارند مقایسه میکنند و این سرآغازی است بر آسیبهای روحی مثل افسردگی، آسیبهای اخلاقی مثل حسادت و خودنمایی، آسیبهای خانوادگی مثل عدم رضایت از زندگی مشترک و دیگر آسیبهای فردی و اجتماعی که میتواند اشخاص را به وادی ناشکری بکشاند و زندگی را برایشان تلختر از زهر گرداند.
آنچه اینگونه مقایسهها را تشدید کرده این است که آدمها میتوانند در شبکههای اجتماعی یک ظاهر بینقص از خود نشان بدهند و باب مقایسه را بیش از پیش بگشایند.
در هیچ دورهای بشر نمیتوانسته زندگیاش را اینقدر راحت و باجزئیات و دورغآمیز در ویترین بگذارد. از همین رو پند رودکی چنان به قلب مخاطب این عصر و زمانه مینشیند که نه انگار یک هزاره از سرایش این شعر پندآمیز میگذرد.
زمانه پندی آزادوار داد مرا
زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
به روز نیک کسان گفت تا تو غم نخوری
بسا کسا که به روز تو آرزومند است...
ایتالو کالوینو میگوید مدرنترین آثار، آثار کلاسیک هستند! جمله معرکهای است. آثار کلاسیک کهنه نمیشوند و در هر عصری جلوه تازهای از ظرفیتهای خود را رو میکنند. از همین رو است که برخی سبکهای داستانگویی ادبیات کلاسیک ایران، کاملا امروزی بهنظر میآید. به عنوان مثال میتوان به سبک داستانگویی فردوسی در شاهنامه اشاره کرد. آنچه امروز در روایت شاهنامه مورد توجه اهل هنر قرار گرفته، این است که شخصیتهای فردوسی غالبا سیاه و سفید نیستند و غالبا خاکستریاند. این در حالی است که روایت نسبیگرا و پرهیز از قضاوت، در دوره امروز مورد علاقه داستانگویان است. به علت همین گرایش، این ویژگی شاهنامه امروز دیده میشود و شاید این ویژگی پیشترها به چشم شاهنامهخوانها نمیآمده است. رودکی قدیمیترین شاعر ایران است، بنا بر معروف. اما زبان او برای امروز گنگ و نامفهوم نیست. شاید برخی واژگانش را نفهمیم، اما لحنش، لحن همین امروز است. رودکی میگوید: زمانه پندی آزادوار داد مرا؛ زمانه را چو بنگری همه پند است.
ما شاید ندانیم آزادوار دقیقا چگونه صفتی است. یعنی آزادکننده؟ یعنی از سر آزادگی؟ یعنی آزاد؟ مگر پند آزاد و اسیر و دارد؟ اما نوع بیان را میفهمیم. رودکی در این بیت پیش از آنکه بگوید زمانه به او چه پندی داده، یک جمله معترضه میآورد و میگوید زمانه را چو بنگری همه پند است. یک به هم ریختگی شیرین که شعر رود کی را ماندنیتر کرده.
اما آنچه به تازگی هرچه بیشتر شعر رودکی کمک میکند مضمون آن است.
زمانه پندی آزادوار داد مرا
زمانه را چو بنگری همه پند است
یک شاعر پیر و کور از بیش از هزار سال پیش چه پندی میخواهد به ما بدهد که برای ما تازه باشد؟
یکی از مشکلات فردی و اجتماعی جدی امروز، مقایسه است. افراد خودشان را با کسانی که ظاهرا وضعیت مادی و رفاهی بهتری از خودشان دارند مقایسه میکنند و این سرآغازی است بر آسیبهای روحی مثل افسردگی، آسیبهای اخلاقی مثل حسادت و خودنمایی، آسیبهای خانوادگی مثل عدم رضایت از زندگی مشترک و دیگر آسیبهای فردی و اجتماعی که میتواند اشخاص را به وادی ناشکری بکشاند و زندگی را برایشان تلختر از زهر گرداند.
آنچه اینگونه مقایسهها را تشدید کرده این است که آدمها میتوانند در شبکههای اجتماعی یک ظاهر بینقص از خود نشان بدهند و باب مقایسه را بیش از پیش بگشایند.
در هیچ دورهای بشر نمیتوانسته زندگیاش را اینقدر راحت و باجزئیات و دورغآمیز در ویترین بگذارد. از همین رو پند رودکی چنان به قلب مخاطب این عصر و زمانه مینشیند که نه انگار یک هزاره از سرایش این شعر پندآمیز میگذرد.
زمانه پندی آزادوار داد مرا
زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
به روز نیک کسان گفت تا تو غم نخوری
بسا کسا که به روز تو آرزومند است...