مشارکت اجتماعی حلقه مفقوده مدیریت پسماند

گروه اجتماعی- حسن طباطبایی
کشور ما در تولید روزانه و انباشت سالانه زباله، گوی سبقت را از دیگر کشورها ربوده و همواره بحران مدیریت پسماند جلوی چشم و انظار عمومی است و این سؤال تکراری اما کهنه و بی‌جواب مطرح است که ایران تا چه زمانی می‌تواند زیر بار پسماند و زباله تاب بیاورد و سیستم مدیریت پسماند در کشور چه زمانی بهینه می‌شود؟ این سؤال در شرایطی مطرح می‌شود که امروز، زباله در بسیاری کشورهای جهان، منبع تولید ثروت و انرژی است و کمتر اثری منفی بر محیط‌زیست می‌گذارد. در ایران اما باوجود تبعات منفی گسترده پسماند بر سلامت شهروندان و محیط‌زیست، هنوز تفکیک زباله جدی گرفته نمی‌شود، درحالی‌که یکی از شاخص‌های اصلی توسعه‌یافتگی در دنیای کنونی میزان موفقیت دولت‌ها در بخش تفکیک و بازیافت زباله است و طبیعتا تحقق این امر بدون مشارکت اجتماعی و حضور شهروندان، کارآمد و اثربخش نخواهد بود. 
بنا به اعلام بانک جهانی، هرسال بیش از دو میلیارد تن زباله در جهان تولید می‌شود که تا سال ۲۰۵۰ با همین نرخ رشد، به حدود سه و نیم میلیارد تن خواهد رسید. بر اساس برخی گزارش‌ها از ۲ میلیارد تن زباله تولیدشده، ۴۴ درصد دورریز غذا، ۱۲ درصد پلاستیک، ۱۷درصد کاغذ، ۵ درصد شیشه و ۴درصد فلز است، و همین‌جا باید یادآوری کرد که در این آمار، تعداد زباله‌های الکترونیکی در نظر گرفته نشده است. در اغلب کشورهای درحال‌توسعه، مدیریت زباله در بیشتر مواقع، به شکل انباشت یا همان دپوی روباز است که بدترین نوع جمع‌آوری زباله است.بنا به گزارش‌های رسمی روزانه ۵۰ هزار تن زباله در ایران تولید می‌شود که کمتر از 10 درصد آن بازیافت می‌شود. طبق شاخص‌های سازمان بهداشت جهانی، سرانه تولید جهانی زباله در هرروز به ازای هر نفر ۳۰۰ گرم است؛ درحالی‌که این نرخ در ایران ۷۱۰ گرم به ازای هر نفر است. در همان حال در بسیاری از کشورهای صنعتی و پیشرفته‌  جهان نظیر ژاپن میزان بازیافت زباله صددرصد است.مطابق گزارش اطلس کلانشهر تهران، هر فرد به‌طور متوسط سالانه 6  برابر وزن خود زباله تولید می‌کند. متوسط سرانه‌  زباله‌   تولیدشده در تهران ۳۲۰ کیلوگرم است. از سوی دیگر درحالی‌که سرانه تولید زباله در جهان حدود ۱۱۰ کیلوگرم در سال و سرانه روزانه در مقیاس جهانی ۲۵۰ تا ۳۰۰ گرم است، این رقم در ایران ۶۰۰ گرم و در شمال شهر تهران ۱۲۰۰ گرم است.
بااین‌وجود عملا طرحی برای تفکیک پسماند از مبدأ وجود ندارد. سال‌هاست، زباله‌ها در سطل‌هایی مخصوص و آنچه مسئولان «مخزن» خوانده‌اند تفکیک می‌شود؛ «سعید متصدی» معاون وقت محیط‌زیست انسانی سازمان حفاظت محیط‌زیست در سال ۱۳۹۶ اعلام کرده بود: در تهران بین یک تا دو درصد تفکیک زباله صورت می‌گیرد و بخش عمده زباله در تهران در مجتمع آرادکوه به شیوه کاملا سنتی دفن می‌شود که همراه با مشکلات زیادی است. بخش دیگر هم در کوره‌های پسماند سوزانده می‌شود که از این نظر هم استاندارد و ایمنی زیادی ندارد. 
حال قرار است که همه زباله‌ها به یک ایستگاه میانی یا به آرادکوه بروند و تفکیک در آن‌جا صورت گیرد اما شکل صحیح تفکیک پسماند از مبدأ، زمانی امکان تحقق دارد که زباله‌های تولیدی توسط مردم و در منزل یا محل کار تفکیک‌شده و سپس در مخازن مخصوص در هر محله یا کوچه قرار بگیرد و یا بعد از تفکیک کامل توسط خودرو‌ها جمع‌آوری و در مسیر تولید مجدد قرار بگیرند. طرح جامع مدیریت پسماند امیدوار است که شهروندان را به تفکیک زباله‌های خشک در مبدأ تشویق کند و به این منظور اپلیکیشن‌هایی مثل «نوماند» تعریف‌شده‌اند که «مردم می‌توانند با نصب این سامانه خودشان زباله‌ها را تفکیک و پولش را در جا بگیرند.»تهران، آن‌طور که مدیرعامل سازمان مدیریت پسماند اعلام کرده است، با ۳۶هزار تن پسماند درگیر است که از شهر خارج می‌شوند و ۱۵۰ پیمانکاری که در این حوزه کار می‌کرده‌اند قابلیت توانایی و مدیریت آن را نداشته‌اند. در سند طرح جامع مدیریت پسماند که اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۲ تصویب شد، قرار شد که مشارکت شهروندان در کاهش تولید پسماند و تفکیک از مبدأ افزایش یابد و زباله‌گردی حذف شود. بااین‌حال در کمتر مکانی از شهر تهران به‌عنوان پایتخت می‌توان مخازن تفکیک زباله را مشاهده کرد. درصورتی‌که در بسیاری از کشور‌های توسعه‌یافته تفکیک زباله یکی از ارکان اصلی بخش‌های دولت، تفکیک زباله و سرمایه‌گذاری کلان در بخش ایجاد زیرساخت و از آن مهم‌تر در بخش «فرهنگ» جامعه برای مقابله با این معضل بزرگ است.
 مدیریت پسماند بدون مشارکت اجتماعی امکان تحقق ندارد
تمامی تجربیات موفق جهانی، بدون هیچ استثنايی، تا به امروز نشان داده‌اند مدیریت پسماند تنها به شرطی کارآمد می‌شود که مشارکت اجتماعی، به‌عنوان اساس فرآیندها، محقق شود. جمع‌آوری زباله به‌صورت یکجا و خودداری شهروندان از تفکیک آن‌ها از مشکلات مهم ماست. تفکیک پسماند در مبدأ در راستای مدیریت پسماند در جهان، امری است که در مورد آن فرهنگ‌سازی زیادی صورت گرفته است. کاهش زمان و هزینه بازیافت نخستین نتایج تفکیک زباله از مبدأ است که به‌تدریج منجر به کاهش تولید زباله و درنتیجه تأثیر مثبت بر کل چرخه اقتصادی می‌شود. رعایت نکردن تفکیک زباله از مبدأ و بی‌توجهی شهروندان به آن در بسیاری موارد بازیافت را در مقصد غیرممکن می‌سازد یا هزینه این اقدام را آ‌نقدر افزایش می‌دهد که دفع آن به لحاظ اقتصادی با هزینه کمتری همراه خواهد بود.
رضا رهسپار در قامت جامعه‌شناس تأکید می‌کند: «زباله ‏اقتضای زندگی شهری است اما حل مسئله آن فراتر از فرآیندهای درون یک سیستم جامع مدیریت ‏پسماند اعم از جمع‌آوری، انتقال، دفع و پردازش، بازیافت است و حتی فراتر از رویکردهای ‏مختلف در این خصوص اعم از رویکرد اصلاح الگوی مصرف، رویکرد تفکیک زباله و یا رویکرد کاهش پسماند و رویکردهایی ازاین‌دست است و ‏فراتر از بحث چالش‌های حقوقی است که میان مهم‌ترین دستگاه‌های اجرایی اثرگذار ‏در وضعیت مدیریت زباله و پسماند در کشور وجود دارد.» ‏
این جامعه‌شناس می‌گوید: «برای حل موضوع چالش زباله و پسماند هرچند که باید برای مدیریت این مسئله یک دید ‏جامع‌نگر داشت و به بررسی ویژگی‌های مختلف زباله در منطقه، از قبیل ‏منبع تولید، کیفیت و کمیت زباله و نرخ تولید آن و همین‌طور خصوصیات خود شهر مثل زیرساخت‌های موجود، توان اقتصادی، شرایط آب و هوایی، وضعیت معابر شهر، فرهنگ و سبک زندگی مردم پرداخت، اما درعین‌حال باید تأمل ویژه‌ای نسبت به عدم یکپارچگی در همکاری فرابخشی و بین سازمانی، بی‌توجهی به آموزش و مشارکت شهروندی و همچنین نبود نظارت کامل و دقیق بر اجرای قانون مدیریت ‏پسماند و زباله داشته باشیم. در حقیقت برای سامان دادن به وضعیت ابر چالش زباله نیازمند ‏تحقق یک سیستم مؤثر در مدیریت زباله و پسماند هستیم که این امر بدون مشارکت عمومی بی‌معناست؛ بدان معنا که بر مبنای اقناع اذهان عمومی بتوان مشارکت عمومی را برای یک پایداری نسبی در وضعیت زباله و پسماند رقم زد که به‌صورت هم‌زمان ازلحاظ اجتماعی مقبول و به لحاظ اقتصادی مقرون‌به‌صرفه و به لحاظ زیست‌محیطی مؤثر باشد.» 
رهسپار به این مهم اعتقاد دارد که پاشنه آشیل موفقیت در مسائلی همچون زباله و پسماند، جلب ‏مشارکت عمومی در سایه اقناع اذهان عمومی است، بحث جلب مشارکت عمومی گام اول ماجراست اما گام دوم که مهم‌‏تر و زیرساختی‌تر است اینکه زمانی ما می‌توانیم شاهد مشارکت عمومی ‏باشیم که ساکنان عمده جامعه را شهروندانی تشکیل بدهند که حداقلی از امنیت برای تأمین ‏معاش را داشته باشند؛ یعنی حداقلی از درآمدها برای زیست متمدنانه آن‌ها و تأمین مایحتاج روزانه‌شان فراهم‌شده باشد‏ که درنتیجه ذیل سایه این فراغت از معاش، فرصت اندیشیدن و همراهی با دیگران برای «به زیستی» فراهم آمده باشد.
توحید صدرنژاد، رئیس اتحادیه صنایع بازیافت ایران هم دراین‌باره عنوان می‌کند: «بنا به دانش موجود، هر کس در هرکجای جهان ادعا کند راهکاری ابداع کرده که بدون مشارکت اجتماعی و حضور شهروندان در فرآیند، کارآمد (به‌صرفه) و اثربخش (دارای کیفیت مطلوب) است، ادعایی گزاف، غیرعلمی و خلاف بدیهیات کرده‌است. به این دلیل که هیچ شهروندی در جامعه، فارغ از شغل و جایگاه و سطح درآمد خود، از تولید پسماند مستثنی نیست. بنابراین دو راه وجود دارد، یا اینکه شهروندان بر پایه مناسبات فرهنگی-اقتصادی و با روش‌هایی در فرآیند تفکیک و جمع‌آوری شرکت کنند؛ یا اینکه بدون حضور ایشان، پسماند به‌صورت مخلوط جمع‌آوری شود و نیروی کاری استخدام شود تا پسماند مخلوط آلوده که کیفیت و قابلیت بازیافت آن به‌شدت کاهش‌یافته را در سایت مدیریت پسماند جداسازی کنند. این روش مستلزم صرف هزینه برای جمع‌آوری مقدار بیشتری از پسماند جداسازی نشده، حقوق نیروی کار، هزینه‌های بهداشتی و هزینه فرصت ازدست‌رفته بازیافت است.»
 سرنوشت پسماندها با مدیریت این موضوع گره‌خورده است
صدرنژاد در ادامه شرح می‌دهد که «زنجیره مدیریت پسماند شامل پنج حلقه است: «حلقه نخست تفکیک است؛ تمامی فعالیت‌های خدماتی یا داوطلبانه که به کمک آموزش‌های عمومی و افزایش مشارکت شهروندی باهدف به حداقل رساندن آغشتگی پسماندها به آلودگی‌های یکدیگر موجب جداسازی پسماندها می‌شود. حلقه دوم جمع‌آوری است؛ یعنی تمامی فعالیت‌های خدماتی که با به‌کارگیری تجهیزات و ماشین‌آلات مختص حمل هر نوع پسماند در دوره‌های زمانی منظم، پسماند را در مقیاس خرد جمع‌آوری و با استفاده یا بدون استفاده از ایستگاه‌های میانی، راهی واحدهای پردازش نماید. حلقه سوم پردازش است؛ کلیه فرآیندهایی که منجر به تسهیل در بازیافت یا عملیات بازیابی یا امحا شود. این فرآیندها عموما مکانیکی و فیزیکی و با کاهش حجم و افزایش چگالی پسماندها همراه هستند. به‌عنوان‌مثال فرآیندی نظیر اسقاط که کالای ضایعاتی دارای حداقل دو یا چند جزء قابل بازیافت را به اجزای تشکیل‌دهنده خود تفکیک و پردازش کرده و به مواد اولیه صنایع بازیافت تبدیل می‌کند. بازیافت حلقه چهارم است، فرآیندهای تبدیل پسماند به مواد یا انرژیِ قابل‌استفاده مجدد، که برخوردار از بهره اقتصادی بوده و در آن‌ها پسماندِ پردازش یا اسقاط شده به محصولات واسطه یا نهایی مورداستفاده در حلقه‌های دیگر زنجیره ارزش (خارج از زنجیره مدیریت پسماند) تبدیل و بازچرخانی می‌شود. بازیابی یا امحا حلقه پنجم است؛ کلیه روش‌های از بین بردن یا کاهش خطرات ناشی از پسماندها و فرآیندهایی که به‌واسطه آن‌ها در انتهای زنجیره درازای دریافت تعرفه‌ای مشخص، دوره تجزیه‌پذیری طبیعی پسماند یا مشتقات آن با روش‌های اصولی نظیر تولید کمپوست، هضم، تبدیل به انرژی، دفن بهداشتی و تصفیه شیرابه، بی‌خطرسازی و... کاهش می‌یابد.»
واقعیت آن است که طی سال‌های اخیر سرنوشت پسماندها همچون بسیاری از معضلات زیست‌محیطی دیگر با مدیریت این موضوع گره‌خورده است. مدیریتی که باید خارج از تبلیغات روزمره شهرداری و دولت فکری به حال زباله‌هایِ روی دست مانده‌  جغرافیای کشور کند. 
 سه مکانیزم عمده در جلب مشارکت
در این زمینه یکی از تجربیاتی که در بسیاری از کشورهای جهان نتیجه‌بخش بوده است مسئله «تفکیک زباله» است. این مسئله هرچند تا حدودی همبسته با رفتار شهری مردم است اما به آموزش و تشویق و در اختیار قراردادن امکانات لازم و مشارکت اجتماعی نیاز دارد و صدر  نژاد به سه مکانیزم عمده در جلب این مشارکت اشاره دارد: «وضع جرائم و مکانیزم‌های نظارتی و بازدارنده؛ وضع اهرم‌های تشویقی و مکانیزم‌های مشوق اقتصادی؛ فرهنگ‌سازی و تبدیل مشارکت به امر اخلاقی در جامعه که هر سه مورد فوق مغفول مانده و گویی سیستم حاکمیتی دغدغه‌ای برای جلب مشارکت اجتماعی در مدیریت پسماند ندارد.» 
آمارهای رسمی نشان می‌دهد سالانه ۲۱ میلیون تن پسماند عادی، شامل خانگی، شهری و روستایی در کشور تولید می‌شود که حدود ۷ تا ۸ درصد آن ترکیبات پلاستیکی است و تنها ۱۰درصد یا کمتر از مبدأتفکیک می‌شوند. به‌طور مثال در این زمینه در اختیار داشتن سطل‌های تفکیک‌شده کافی نیست و شهروندان باید بدانند تا پوست گردو یا ظرف پنیر را در کدام سطل بیندازند. تفکیک زباله می‌تواند از سطح تفکیک زباله‌های «خشک و تر» فراتر رود و به تفکیک دقیق زباله‌های کاغذی، فلزی و غیره بینجامد. 
تفکیک زباله از عواملی است که به کاهش هزینه و سهولت «بازیافت پسماندها» ‌می‌انجامد. بازیافت پسماند دقیقا همان چیزی است که در نگرش مدیریت پسماند در ایران به شکل محسوسی غایب است. در میان حجم عظیمی از تولید پسماند و زباله در کشور تنها 10 درصد از پسماندها بازیافت می‌شود. نرخی به‌مراتب نازل‌تر از سایر کشورها. این در حالی است که استفاده و درواقع بازیافت بخش‌هایی از پسماند‌ها در فرآیند تولید، صرفه‌جویی مواد خام را به همراه دارد و بستر مناسبی را برای تولید کالا‌ها فراهم می‌کند. بسیاری از کشورهای صنعتی مثل آلمان و اتریش حدود نیمی از پسماندهای خود را بازیافت می‌کنند.
بررسی سیستم بازیافت زباله در شهر‌های سبز دنیا که برخی از آن‌ها در کشور‌های اروپایی‌اند، نشان می‌دهد بازیافت زباله در‌ ایستگاه‌های تفکیک به روش‌های کاملا اصولی و سازگار با محیط‌زیست انجام می‌شود. ضمن اینکه مدیریت شهری نه‌تنها برای تفکیک زباله از مبدأ، تبلیغات و فرهنگ‌سازی مناسب انجام می‌دهد بلکه امکانات آن را نیز فراهم می‌کند. حال اینکه کشور ما پس از سال‌ها صرف بودجه‌های کلان نه در فرهنگ‌سازی تفکیک از مبدأ موفق بوده و نه امکانات لازم آن را فراهم کرده است. توحید صدر‌نژاد در مورد تجربه‌های دیگر کشورهایی مانند استرالیا، کانادا و آمریکا می‌گوید:«در این کشورها مخازن مختلف در پارکینگ منازل قرارگرفته و شهرداری‌ها ناوگانی جداگانه تأسیس کرده و این امکان رادارند که اگر کسی ضایعات ارزشمند را با ضایعات غیر‌ارزشمند و خطرناک آمیخته کرد، تنبیه و جریمه شود. مهندسی شهرسازی در ژاپن با تراکم جمعیتی بالا به‌گونه‌ای است که مخازن جمع‌آوری زباله زیر سطح خیابان‌ها قرار می‌گیرد و خارج کردن زباله از آن غیرممکن است. با توجه به تفاوت‌های فرهنگی، اجتماعی، جغرافیایی و نیز محدودیت‌های نظام شهرسازی ایران با کشورهای دیگر، تقلید و تکرار تجارب آن‌ها در کشور ما بسیار پرهزینه و بعضا بی‌حاصل است که این امر ضرورت طراحی و اجرای فرآیند بومی متناسب با واقعیت‌های امروز جامعه را دوچندان می‌سازد.» 
 چه باید کرد؟ 
برخی ناظران بر این باورند آنچه باعث می‌شود تفکیک زباله از مبدأ در تهران و دیگر شهر‌های بزرگ با شکست مواجه شود، نفوذ مافیای زباله است. مافیایی که از سود سرشار «طلای کثیف» نفع می‌برد، اگرچه صدرنژاد معتقد است اطلاق عناوینی چون گنج پنهان به صنعت بازیافت یا طلای کثیف به پسماند شاید تا حدی گمراه‌کننده باشد، چراکه وجود صنایعی چون بازیافت و فعالیت‌هایی چون مدیریت پسماند، بیش از آنکه در جهت تولید ثروت و بهره اقتصادی باشد، در جهت جلوگیری از تخریب محیط‌زیست، دست‌اندازی به منابع و توسعه پایدار است. 
به‌هرروی تفکیک پسماندهای خشک از ‌تر به یکی از اولویت‌های جوامع توسعه‌یافته تبدیل‌شده است به‌طوری‌که کارشناسان براین باورند چنانچه تفکیک زباله از مبدأ و بازگشت آن به چرخه مجدد تولید و انرژی به‌خوبی انجام شود حجم قابل‌توجهی از زباله‌های تولیدی از چرخه طبیعت، حذف می‌شود.
در این میان اگرچه در چند سال اخیر برنامه ریزان  مدیریت شهری و محیط‌زیست درصدد کنترل زباله تولیدی و اثرات آن بر محیط‌زیست بودند اما یکی از مشکلات این بخش که کمتر به آن پرداخته‌شده مربوط به فرهنگ‌سازی در میان مردم برای اجرای فراگیر تفکیک زباله از مبدأ است، این مسئله موجب شده روند چرخه تولید زباله در کشور تا امحا   و بازگرداندن آن به چرخه تولید، به‌صورت ناقص اجرا ‌شود. 
بنا به نظر کارشناسان امر، در زمان حاضر تفکیک زباله در کشورهای توسعه‌یافته به یک اقدام رایج از سوی شهروندان بدل شده ‌و فرهنگ‌سازی صورت گرفته در این حوزه سبب می‌شود تا شهروندان به‌صورت اختیاری به این فرآیند اقدام کنند اما عدم توجه به مسئله تفکیک، نبود کنترل در تولید زباله، محدود بودن قوانین و مقررات مشوق و بازدارنده و آموزش و فرهنگ‌سازی ناکافی همچنان مهم‌ترین چالش‌ مدیریت پسماند در ایران است. 
 

مشارکت اجتماعی حلقه مفقوده مدیریت پسماند