نگاهی به موانع کاهش جمعیت سگهای بیصاحب
فرخنده گلدوست
حسن طباطبایی
سالهاست مسئله کنترل جمعیت سگهای بیصاحب و راهحلهای پیشرو از سوی کارشناسان مورد بحث و گفتوگو قرارگرفته و تاکنون هیچ نتیجه مشخصی حاصل نشده و این درحالی است که جمعیت سگهای بیسرپرست بهطور چشمگیر و تهدیدآمیزی افزایش یافته است. بسیاری از کنشگران عامل اصلی در پیدایش این بحران را غذارسانی به سگها معرفی میکنند. در سالهای اخیر غذارسانی به آنها بیش از گذشته در میان شهروندان رواج یافته اما کنشگران به موضوع غذارسانی بسنده نمیکنند بلکه کمبود غذا برای سیر کردن سگهای بیسرپرست را نیز یک مسئله بزرگ میدانند.
در مستندی با نام «ماجرای سگها» که چندی پیش در فضای مجازی منتشر شد، کارشناسان محیطزیست عنوان کردند،«ما برای سیر کردن یک میلیون سگ به بیش از بیست میلیون گوسفند و چهارصد-پانصد هزار تن مرغ نیاز داریم»، البته سگهای بیسرپرست بیش از آنکه بر غذارسانی شهروندان متکی باشند از پسماندها تغذیه میکنند و برای همین است که معمولا در محل دفن پسماندها در اطراف شهرها پرسه میزنند. هرچند دراینباره نیز نقطه نظرات متفاوت است، بااینحال صرف نظر از دیدگاههایی که در مخالفت و موافقت با این موارد مطرح میشود، موضوع اصلی چگونگی حل این مسئله است. علیرغم اینکه راهحلهای روشن و مشخصی وجود دارد و معمولا از سرپناه دادن و کشتن گروهی، تا واکسینه و عقیمسازی بهعنوان راههای کاهش کنترل جمعیت سگها سخن گفته میشود، هنوز هم برای تنظیم جمعیت سگها بهدنبال پیادهسازی راهحلهایی نیستیم که بهطور گسترده در سطح جهان پذیرفته شده است!
معدومسازی به ضرورت
بسیاری از کشورها سالهاست با عزم دولت و همکاری مردم و گروههای مدافع حقوق حیوانات، گامهای مؤثری برای کنترل جمعیت سگهای ولگرد برداشتهاند و از طریق عقیمسازی بهجای معدومسازی و یا در موارد ضروری معدومسازی با روش انسانی از گسترش خشونتورزی در برابر حیوانات تا حد زیادی جلوگیری کردهاند. سازمان بهداشت جهانی نیز از راهکار عقیمسازی، آموزش و به ثبت رساندن مشخصات این حیوانات بهعنوان مؤثرترین روش در کنترل و کاهش جمعیت سگهای بیسرپرست نام برده است. این سازمان همصدا با مؤسسات حامی حیوانات بیصاحب در برخی کشورها، سرپناه دادن به این حیوانات را شیوه عملی و مؤثری نمیداند، چراکه
«این اقدام به اراضی گسترده، ساختمان، منابع مالی فراوان برای تغذیه سگها، واکسینه کردن، نگهداری و بهکار گرفتن افراد متخصص مانند دامپزشک نیاز دارد و جمعیت سگهای بیصاحب همیشه رو به افزایش است.»(1)
بااینحال در بسیاری از کشورهای اروپایی، شهرداریها در این موضوع بسیار فعالند. به این معنا که «در صورت مشاهده سگهای ولگرد یا احتمالا خطرناک، میتوان با شهرداری منطقه تماس گرفت تا برای جمعآوری و تحویل آنها به پناهگاهها اقدام کند و در این پناهگاهها نیز در صورت لزوم «یوتانایز» انجام میشود؛ یعنی مرگی که هیچ درد و استرسی به حیوان وارد نمیکند. این اقدام برای پایان دادن به درد آن دسته از حیواناتی که به دلیل بیماری شدید دیگر قابل درمان نیستند، یا حیواناتی که مشکلات رفتاری شدیدی دارند و واکنش خوبی به برنامههای توانبخشی نشان نمیدهند و امکان بازپروری آنها برای تحویل دادنشان به یک خانواده متقاضی وجود ندارد، انجام میشود.» (2)
برخی از کنشگران صرفا بر گزینه معدومسازی بهعنوان یگانه راهکار کاهش جمعیت سگهای بیسرپرست تأکید میکنند، درحالی که این نسخه، اثربخش نخواهد بود. شاید در کوتاهمدت، مؤثر به نظر برسد اما در طولانی مدت جمعیت سگهای ولگرد را کاهش نمیدهد، کما اینکه غیرانسانی است و سگهای ولگرد دوباره جای خالی سگهای معدوم شده را پر میکنند و چرخه زادوولد آنها ادامه مییابد.
اهمیت شناسنامهدار کردن، واکسینه و عقیمسازی سگهای گله و بیصاحب
مطابق دیدگاه آرش طباطبایی از فعالان حقوق حیوانات، «کشتن گروهی سگها شاید به نظر عدهای راهحل مؤثر و سادهای برای کنترل جمعیت آنها باشد ولی براساس تحقیقات و تجربه روشی کارآمد، پایدار و انسانی نیست و در طولانی مدت جمعیت سگها را کاهش نمیدهد.»
او در گفتوگو با «ما» میگوید: «صدها مؤسسه خیریه بینالمللی، با برگزاری برنامههای آموزشی سعی میکنند این درک عمومی را در جوامع به وجود بیاورند که حیوانات نیز مانند انسانها رنج و درد و غذاب را احساس میکنند. آنها داشتن رفتار درست با حیوانات را آموزش میدهند، بر نهادهای قانونی برای وضع قوانینی در حمایت از حیوانات و مجازات افرادی که از حیوانات سوء استفاده میکنند فشار میآورند. از طرفی رسیدگی به سگها و گربههای بیسرپرست در کشورهای توسعهیافته یک فرآیند قانونی و شفاف دارد. آسانمیری فقط در شمار اندکی از کشورها آنهم در آخرین مرحله از آن فرآیند و فقط در شرایط خاص محتمل است. بنابراین راهحلها روشن و مشخص است. با نظارت بر دامداریها و گلهداریها میشود همه سگهای گله را شناسنامهدار و واکسینه و درصد مشخصی از آنها را عقیم کرد تا جمعیتشان مهار شود. البته سگهای گله را نمیتوان بیسرپرست تلقی کرد چراکه سرپرستی آنها بر عهده گلهداران و دامداران است و ازینرو بهراحتی میتوان بر سلامت و جمعیتشان نظارت کرد، اما آن دسته از افرادی که سگهای گله خود را (چه نر و چه ماده) عقیم نمیکنند در بیسرپرستی حیوانات نقش دارند. افرادی که فکر میکنند اگر به سگشان «تنها یک بار» اجازه جفتگیری بدهند اتفاق بدی نمیافتد، از این واقعیت غافل هستند که پیامد این جفتگیری، ممکن است چند توله با آیندهای نامعلوم باشد و چنانچه این رفتار از سوی دیگران هم تکرار شود، آنگاه با صدها توله بیسرپناه و بلاتکلیف روبهرو خواهیم بود. جدا از سگهای گله، پروسه شناسنامهدار کردن و واکسینه و عقیمسازی برای سگهای بیسرپرست را باید جدیتر گرفت. این بخش از کار را حتی میتوان به کنشگران و حامیان سپرد. فرهنگسازی برای به سرپرستی گرفتن سگهای بومی و مقابله با کارهایی چون تولهکشی و خریدوفروش سگ نیز از دیگر کارهایی است که لازم است انجام شود.»این فعال حقوق حیوانات در ادامه عنوان می کند: «آن دسته از صاحبان حیوانات که بدون فکر و به جهت تقلید از دیگران، حیوانی را خریداری میکنند نیز مشکل آفرینند. برخی از این مالکان وقتی متوجه میشوند که مراقبت از یک حیوان به چه تلاش، پول، زمان و صبری نیاز دارد، آن ها را در بیابانها رها میکنند. به همین دلیل است که در میان سگهای بیسرپرست، گاه مواردی دیده میشوند که اتفاقا زمانی تقاضا برای نژاد آن ها بالا بوده است؛ که عمدتا به تقلید از افراد مشهور خریداری شدهاند اماپس از مدتی، به علت عدم رسیدگی مناسب از سوی صاحبانشان، رفتارهایی تهاجمی از خود نشان دادهاند و چون صاحبانشان قادر به کنترل این رفتارها نبودهاند، آنها را رها کردهاند، درصورتی که در برخی کشورها افرادی که سگها را رها یا از آنها سوء استفاده میکنند مجازات میشوند. هویت صاحبان سگهای رها شده از روی تراشه آنها قابل شناسایی است و افراد خاطی با جریمه سنگینی روبهرو خواهند شد،به همین دلیل رها کردن سگها و به دنبال آن وقوع پدیده سگهای ولگرد به ندرت در این کشورها روی میدهد.»
تاکنون در گزارشهای پرشماری درباره آسیب سگها به حیاتوحش سخن به میان آمده و تردیدی وجود ندارد که این حیوانات تهدیدی جدی برای بسیاری از گونههای زیستی، حتی گونههای بزرگتر همچون خرس، گرگ، یوز ایرانی و پلنگ به شمار میروند. طباطبایی دراینباره میگوید: «در محیطزیست حمایت بیشتر از یک گونه باعث انقراض گونه دیگر میشود مثلا یکی از دلایل اصلی انقراض یوزپلنگ در ایران سگهای ولگرد هستند که به طور گلهای به این حیوان حمله میکنند. مانع دیگری که بر سر راه کنترل مؤثر جمعیت سگهای ولگرد وجود دارد، واگذاری کنترل جمعیت حیوانات به افراد غیرمتخصص است که صلاحیت این کار را ندارند. مشکل دیگر بودجه تخصیص داده شده برای کنترل جمعیت حیوانات در شهرداریهاست که هر سال کمو کمتر میشود. از طرفی صاحبان سگها باید ملزم شوند که حیوانات خود را عقیم کرده و با جاگذاری تراشههای الکترونیکی آنها را به ثبت برسانند، اقدامی که موردتوجه واقع نشده و بهعنوان مانع جدی دیگری بر سر راه کنترل مؤثر جمعیت سگهای ولگرد مطرح است.»
ساماندهی اخلاقی جمعیت سگها، مدیریت پسماند به همراه عقیمسازی
بااینوجود، گروهی از کارشناسان با عقیمسازی مخالفاند، ازجمله این افراد حسین آخانی، استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی دانشکده زیستشناسی دانشگاه تهران است. او در گفتوگویی با «فرارو» عنوان کرده که «وقتی تعداد سگهای ولگرد کم باشد میتوان همه کاری برای آنها انجام داد، میتوان آنها را عقیمسازی کرد و یا در پناهگاه نگه داشت حتی میتوان آنها را در هتلهای پنج ستاره نگه داریم هیچ مشکلی در این زمینه وجود ندارد؛ ولی وقتی با کشوری که سالها تحریم شده و مشکلات اقتصادی آن به حدی گسترده است که حتی بسیاری از مردم در طبقه متوسط دیگر نمیتوانند مواد غذایی مورد نیاز خود را تأمین کنند، انتظار اینکه دستگاههای دولتی میلیونها سگ ولگرد در ایران را بخواهند جمعآوری و عقیمسازی کنند و در پناهگاه جای دهند بیجاست.» مطابق محاسبات و ارزیابیهای این استاد دانشگاه، «حداقل برای جمعآوری و عقیمسازی سگهای ولگرد در ایران بیست هزار میلیارد تومان پول نیاز است. این در حالی است که کل بودجه سازمان حفاظت محیطزیست این کشور دو تا سه هزارمیلیارد تومان بیشتر نیست.
از طرفی غذاهای بسیار گرانقیمت و انبوهی که عمدتا پول آن از خارج از کشور میآید صرف تکثیر سگها میشود و از طرف دیگر دولت بودجه ضعیفی دارد، شهرداریها حتی نمیتوانند خدمات حملونقل عمومی برای مردم فراهم کنند، بنابراین چگونه میتوان انتظار داشت که بخواهند رفاه میلیونها سگ را برقرار کنند.» اما صرف نظر از هزینهسنگین این اقدام، برای تنظیم جمعیت سگها راهحلی که بهطور گسترده در سطح جهان پذیرفته شده و حامیان حقوق حیوانات از آن پشتیبانی میکنند عقیمسازی است و پیشتر کاترین پولاک، مدیر مراقبت از حیوانات پرسهزن در جنوب شرقی آسیا تأکید کرده بود که «بسیاری از کشورهای کم درآمد با استفاده از رویکردهای اخلاقی مدیریت جمعیت سگها موفق به مهار ازدحام جمعیت حیوانات پرسهزن شدهاند؛ مدیریت اخلاقی جمعیت سگها شامل درجهای از مدیریت پسماندهاست، چون منابع خوردنی قابل دسترس رشد جمعیت سگها را تقویت میکند و این اقدام باید همراه با یک روش دیگر مانند جراحی عقیمسازی صورت بگیرد تا زاد و ولد [سگهای] پرسهزن را عملا محدود کند. این اخلاقی نیست که منابع غذایی به کلی از دسترس سگها برداشته شود چون این کار به سوتغذیه، پرخاشگری و افزایش پرسهزنی میانجامد و امکان گازگرفتگی سگها بیشتر خواهد شد.
در عوض، سگهایی که حضور دارند باید غذا در دسترس داشته باشندو عقیم شوند. ایستگاههای غذارسانی باید به اندازه کافی گسترش یابند تا سبب تجمع گروههای بزرگ سگها در یک منطقه نشوند.»
ضعف اطلاعرسانی در سالیان اخیر موجب شده غذارسانی به سگها در کنار عدم مدیریت اصولی پسماندها به شکلگیری کلونیهای بیشتری از سگهای ولگرد منتهی شود و به این خاطر، علیرغم تلاشهای جسته و گریخته شهرداریها در زندهگیری و عقیمسازی، جمعیت سگهای ولگرد کاهش نیافته است. توجه به این موارد از چنان اهمیتی برخوردار است که آرش طباطبایی، فعال حقوق حیوانات در بخش پایانی این گزارش خاطرنشان میکند: «در بعضی از کشورها قوانینی وضع شده که از غذا دادن دستی به سگها ممانعت میشود و برای این کار جریمه بالایی در نظر گرفته شده است. ما هم باید چنین قوانینی داشته باشیم تا از آسیب سگها به جمعیت حیاتوحش و جوامع انسانی جلوگیری شود. نقش شهروندان یکی از موارد مهمی است که به آن اشاره میشود، بنابراین سادهترین راهکار این است که از شهروندان خواسته شود از غذارسانی به سگهای بدون صاحب جلوگیری کنند و سپس با مدیریت اصولی پسماند زمینه کاهش جمعیت سگهای بدون سرپرست را فراهم نمود، که البته تحقق این موارد در گروی آموزش و اطلاعرسانی است.»
پی نوشت ها:
1- ایزابل استرنهایم، رئیس «بنیاد حیوانات بیصاحب» در هلند
2- برگرفته از یورونیوز/ کشورهای پیشرفته چگونه مشکل سگهای ولگرد را حل میکنند؟
حسن طباطبایی
سالهاست مسئله کنترل جمعیت سگهای بیصاحب و راهحلهای پیشرو از سوی کارشناسان مورد بحث و گفتوگو قرارگرفته و تاکنون هیچ نتیجه مشخصی حاصل نشده و این درحالی است که جمعیت سگهای بیسرپرست بهطور چشمگیر و تهدیدآمیزی افزایش یافته است. بسیاری از کنشگران عامل اصلی در پیدایش این بحران را غذارسانی به سگها معرفی میکنند. در سالهای اخیر غذارسانی به آنها بیش از گذشته در میان شهروندان رواج یافته اما کنشگران به موضوع غذارسانی بسنده نمیکنند بلکه کمبود غذا برای سیر کردن سگهای بیسرپرست را نیز یک مسئله بزرگ میدانند.
در مستندی با نام «ماجرای سگها» که چندی پیش در فضای مجازی منتشر شد، کارشناسان محیطزیست عنوان کردند،«ما برای سیر کردن یک میلیون سگ به بیش از بیست میلیون گوسفند و چهارصد-پانصد هزار تن مرغ نیاز داریم»، البته سگهای بیسرپرست بیش از آنکه بر غذارسانی شهروندان متکی باشند از پسماندها تغذیه میکنند و برای همین است که معمولا در محل دفن پسماندها در اطراف شهرها پرسه میزنند. هرچند دراینباره نیز نقطه نظرات متفاوت است، بااینحال صرف نظر از دیدگاههایی که در مخالفت و موافقت با این موارد مطرح میشود، موضوع اصلی چگونگی حل این مسئله است. علیرغم اینکه راهحلهای روشن و مشخصی وجود دارد و معمولا از سرپناه دادن و کشتن گروهی، تا واکسینه و عقیمسازی بهعنوان راههای کاهش کنترل جمعیت سگها سخن گفته میشود، هنوز هم برای تنظیم جمعیت سگها بهدنبال پیادهسازی راهحلهایی نیستیم که بهطور گسترده در سطح جهان پذیرفته شده است!
معدومسازی به ضرورت
بسیاری از کشورها سالهاست با عزم دولت و همکاری مردم و گروههای مدافع حقوق حیوانات، گامهای مؤثری برای کنترل جمعیت سگهای ولگرد برداشتهاند و از طریق عقیمسازی بهجای معدومسازی و یا در موارد ضروری معدومسازی با روش انسانی از گسترش خشونتورزی در برابر حیوانات تا حد زیادی جلوگیری کردهاند. سازمان بهداشت جهانی نیز از راهکار عقیمسازی، آموزش و به ثبت رساندن مشخصات این حیوانات بهعنوان مؤثرترین روش در کنترل و کاهش جمعیت سگهای بیسرپرست نام برده است. این سازمان همصدا با مؤسسات حامی حیوانات بیصاحب در برخی کشورها، سرپناه دادن به این حیوانات را شیوه عملی و مؤثری نمیداند، چراکه
«این اقدام به اراضی گسترده، ساختمان، منابع مالی فراوان برای تغذیه سگها، واکسینه کردن، نگهداری و بهکار گرفتن افراد متخصص مانند دامپزشک نیاز دارد و جمعیت سگهای بیصاحب همیشه رو به افزایش است.»(1)
بااینحال در بسیاری از کشورهای اروپایی، شهرداریها در این موضوع بسیار فعالند. به این معنا که «در صورت مشاهده سگهای ولگرد یا احتمالا خطرناک، میتوان با شهرداری منطقه تماس گرفت تا برای جمعآوری و تحویل آنها به پناهگاهها اقدام کند و در این پناهگاهها نیز در صورت لزوم «یوتانایز» انجام میشود؛ یعنی مرگی که هیچ درد و استرسی به حیوان وارد نمیکند. این اقدام برای پایان دادن به درد آن دسته از حیواناتی که به دلیل بیماری شدید دیگر قابل درمان نیستند، یا حیواناتی که مشکلات رفتاری شدیدی دارند و واکنش خوبی به برنامههای توانبخشی نشان نمیدهند و امکان بازپروری آنها برای تحویل دادنشان به یک خانواده متقاضی وجود ندارد، انجام میشود.» (2)
برخی از کنشگران صرفا بر گزینه معدومسازی بهعنوان یگانه راهکار کاهش جمعیت سگهای بیسرپرست تأکید میکنند، درحالی که این نسخه، اثربخش نخواهد بود. شاید در کوتاهمدت، مؤثر به نظر برسد اما در طولانی مدت جمعیت سگهای ولگرد را کاهش نمیدهد، کما اینکه غیرانسانی است و سگهای ولگرد دوباره جای خالی سگهای معدوم شده را پر میکنند و چرخه زادوولد آنها ادامه مییابد.
اهمیت شناسنامهدار کردن، واکسینه و عقیمسازی سگهای گله و بیصاحب
مطابق دیدگاه آرش طباطبایی از فعالان حقوق حیوانات، «کشتن گروهی سگها شاید به نظر عدهای راهحل مؤثر و سادهای برای کنترل جمعیت آنها باشد ولی براساس تحقیقات و تجربه روشی کارآمد، پایدار و انسانی نیست و در طولانی مدت جمعیت سگها را کاهش نمیدهد.»
او در گفتوگو با «ما» میگوید: «صدها مؤسسه خیریه بینالمللی، با برگزاری برنامههای آموزشی سعی میکنند این درک عمومی را در جوامع به وجود بیاورند که حیوانات نیز مانند انسانها رنج و درد و غذاب را احساس میکنند. آنها داشتن رفتار درست با حیوانات را آموزش میدهند، بر نهادهای قانونی برای وضع قوانینی در حمایت از حیوانات و مجازات افرادی که از حیوانات سوء استفاده میکنند فشار میآورند. از طرفی رسیدگی به سگها و گربههای بیسرپرست در کشورهای توسعهیافته یک فرآیند قانونی و شفاف دارد. آسانمیری فقط در شمار اندکی از کشورها آنهم در آخرین مرحله از آن فرآیند و فقط در شرایط خاص محتمل است. بنابراین راهحلها روشن و مشخص است. با نظارت بر دامداریها و گلهداریها میشود همه سگهای گله را شناسنامهدار و واکسینه و درصد مشخصی از آنها را عقیم کرد تا جمعیتشان مهار شود. البته سگهای گله را نمیتوان بیسرپرست تلقی کرد چراکه سرپرستی آنها بر عهده گلهداران و دامداران است و ازینرو بهراحتی میتوان بر سلامت و جمعیتشان نظارت کرد، اما آن دسته از افرادی که سگهای گله خود را (چه نر و چه ماده) عقیم نمیکنند در بیسرپرستی حیوانات نقش دارند. افرادی که فکر میکنند اگر به سگشان «تنها یک بار» اجازه جفتگیری بدهند اتفاق بدی نمیافتد، از این واقعیت غافل هستند که پیامد این جفتگیری، ممکن است چند توله با آیندهای نامعلوم باشد و چنانچه این رفتار از سوی دیگران هم تکرار شود، آنگاه با صدها توله بیسرپناه و بلاتکلیف روبهرو خواهیم بود. جدا از سگهای گله، پروسه شناسنامهدار کردن و واکسینه و عقیمسازی برای سگهای بیسرپرست را باید جدیتر گرفت. این بخش از کار را حتی میتوان به کنشگران و حامیان سپرد. فرهنگسازی برای به سرپرستی گرفتن سگهای بومی و مقابله با کارهایی چون تولهکشی و خریدوفروش سگ نیز از دیگر کارهایی است که لازم است انجام شود.»این فعال حقوق حیوانات در ادامه عنوان می کند: «آن دسته از صاحبان حیوانات که بدون فکر و به جهت تقلید از دیگران، حیوانی را خریداری میکنند نیز مشکل آفرینند. برخی از این مالکان وقتی متوجه میشوند که مراقبت از یک حیوان به چه تلاش، پول، زمان و صبری نیاز دارد، آن ها را در بیابانها رها میکنند. به همین دلیل است که در میان سگهای بیسرپرست، گاه مواردی دیده میشوند که اتفاقا زمانی تقاضا برای نژاد آن ها بالا بوده است؛ که عمدتا به تقلید از افراد مشهور خریداری شدهاند اماپس از مدتی، به علت عدم رسیدگی مناسب از سوی صاحبانشان، رفتارهایی تهاجمی از خود نشان دادهاند و چون صاحبانشان قادر به کنترل این رفتارها نبودهاند، آنها را رها کردهاند، درصورتی که در برخی کشورها افرادی که سگها را رها یا از آنها سوء استفاده میکنند مجازات میشوند. هویت صاحبان سگهای رها شده از روی تراشه آنها قابل شناسایی است و افراد خاطی با جریمه سنگینی روبهرو خواهند شد،به همین دلیل رها کردن سگها و به دنبال آن وقوع پدیده سگهای ولگرد به ندرت در این کشورها روی میدهد.»
تاکنون در گزارشهای پرشماری درباره آسیب سگها به حیاتوحش سخن به میان آمده و تردیدی وجود ندارد که این حیوانات تهدیدی جدی برای بسیاری از گونههای زیستی، حتی گونههای بزرگتر همچون خرس، گرگ، یوز ایرانی و پلنگ به شمار میروند. طباطبایی دراینباره میگوید: «در محیطزیست حمایت بیشتر از یک گونه باعث انقراض گونه دیگر میشود مثلا یکی از دلایل اصلی انقراض یوزپلنگ در ایران سگهای ولگرد هستند که به طور گلهای به این حیوان حمله میکنند. مانع دیگری که بر سر راه کنترل مؤثر جمعیت سگهای ولگرد وجود دارد، واگذاری کنترل جمعیت حیوانات به افراد غیرمتخصص است که صلاحیت این کار را ندارند. مشکل دیگر بودجه تخصیص داده شده برای کنترل جمعیت حیوانات در شهرداریهاست که هر سال کمو کمتر میشود. از طرفی صاحبان سگها باید ملزم شوند که حیوانات خود را عقیم کرده و با جاگذاری تراشههای الکترونیکی آنها را به ثبت برسانند، اقدامی که موردتوجه واقع نشده و بهعنوان مانع جدی دیگری بر سر راه کنترل مؤثر جمعیت سگهای ولگرد مطرح است.»
ساماندهی اخلاقی جمعیت سگها، مدیریت پسماند به همراه عقیمسازی
بااینوجود، گروهی از کارشناسان با عقیمسازی مخالفاند، ازجمله این افراد حسین آخانی، استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی دانشکده زیستشناسی دانشگاه تهران است. او در گفتوگویی با «فرارو» عنوان کرده که «وقتی تعداد سگهای ولگرد کم باشد میتوان همه کاری برای آنها انجام داد، میتوان آنها را عقیمسازی کرد و یا در پناهگاه نگه داشت حتی میتوان آنها را در هتلهای پنج ستاره نگه داریم هیچ مشکلی در این زمینه وجود ندارد؛ ولی وقتی با کشوری که سالها تحریم شده و مشکلات اقتصادی آن به حدی گسترده است که حتی بسیاری از مردم در طبقه متوسط دیگر نمیتوانند مواد غذایی مورد نیاز خود را تأمین کنند، انتظار اینکه دستگاههای دولتی میلیونها سگ ولگرد در ایران را بخواهند جمعآوری و عقیمسازی کنند و در پناهگاه جای دهند بیجاست.» مطابق محاسبات و ارزیابیهای این استاد دانشگاه، «حداقل برای جمعآوری و عقیمسازی سگهای ولگرد در ایران بیست هزار میلیارد تومان پول نیاز است. این در حالی است که کل بودجه سازمان حفاظت محیطزیست این کشور دو تا سه هزارمیلیارد تومان بیشتر نیست.
از طرفی غذاهای بسیار گرانقیمت و انبوهی که عمدتا پول آن از خارج از کشور میآید صرف تکثیر سگها میشود و از طرف دیگر دولت بودجه ضعیفی دارد، شهرداریها حتی نمیتوانند خدمات حملونقل عمومی برای مردم فراهم کنند، بنابراین چگونه میتوان انتظار داشت که بخواهند رفاه میلیونها سگ را برقرار کنند.» اما صرف نظر از هزینهسنگین این اقدام، برای تنظیم جمعیت سگها راهحلی که بهطور گسترده در سطح جهان پذیرفته شده و حامیان حقوق حیوانات از آن پشتیبانی میکنند عقیمسازی است و پیشتر کاترین پولاک، مدیر مراقبت از حیوانات پرسهزن در جنوب شرقی آسیا تأکید کرده بود که «بسیاری از کشورهای کم درآمد با استفاده از رویکردهای اخلاقی مدیریت جمعیت سگها موفق به مهار ازدحام جمعیت حیوانات پرسهزن شدهاند؛ مدیریت اخلاقی جمعیت سگها شامل درجهای از مدیریت پسماندهاست، چون منابع خوردنی قابل دسترس رشد جمعیت سگها را تقویت میکند و این اقدام باید همراه با یک روش دیگر مانند جراحی عقیمسازی صورت بگیرد تا زاد و ولد [سگهای] پرسهزن را عملا محدود کند. این اخلاقی نیست که منابع غذایی به کلی از دسترس سگها برداشته شود چون این کار به سوتغذیه، پرخاشگری و افزایش پرسهزنی میانجامد و امکان گازگرفتگی سگها بیشتر خواهد شد.
در عوض، سگهایی که حضور دارند باید غذا در دسترس داشته باشندو عقیم شوند. ایستگاههای غذارسانی باید به اندازه کافی گسترش یابند تا سبب تجمع گروههای بزرگ سگها در یک منطقه نشوند.»
ضعف اطلاعرسانی در سالیان اخیر موجب شده غذارسانی به سگها در کنار عدم مدیریت اصولی پسماندها به شکلگیری کلونیهای بیشتری از سگهای ولگرد منتهی شود و به این خاطر، علیرغم تلاشهای جسته و گریخته شهرداریها در زندهگیری و عقیمسازی، جمعیت سگهای ولگرد کاهش نیافته است. توجه به این موارد از چنان اهمیتی برخوردار است که آرش طباطبایی، فعال حقوق حیوانات در بخش پایانی این گزارش خاطرنشان میکند: «در بعضی از کشورها قوانینی وضع شده که از غذا دادن دستی به سگها ممانعت میشود و برای این کار جریمه بالایی در نظر گرفته شده است. ما هم باید چنین قوانینی داشته باشیم تا از آسیب سگها به جمعیت حیاتوحش و جوامع انسانی جلوگیری شود. نقش شهروندان یکی از موارد مهمی است که به آن اشاره میشود، بنابراین سادهترین راهکار این است که از شهروندان خواسته شود از غذارسانی به سگهای بدون صاحب جلوگیری کنند و سپس با مدیریت اصولی پسماند زمینه کاهش جمعیت سگهای بدون سرپرست را فراهم نمود، که البته تحقق این موارد در گروی آموزش و اطلاعرسانی است.»
پی نوشت ها:
1- ایزابل استرنهایم، رئیس «بنیاد حیوانات بیصاحب» در هلند
2- برگرفته از یورونیوز/ کشورهای پیشرفته چگونه مشکل سگهای ولگرد را حل میکنند؟
تیتر خبرها
تیترهای روزنامه
-
یکپارچگی و جامعیت سند بودجه از مهمترین نقاط قوت لایحه است
-
دستیابی به اهداف برنامه هفتم اولویت نخست مجلس در فرآیند بررسی جزئیات بودجه
-
ضرورت افزایش تطابق احکام بودجه با برنامه هفتم توسعه
-
روایتی روان در دوره غفلت از جنگ روایتها
-
قدرت ملی!
-
راه شهید نصرالله ادامه دارد
-
سواحل مکران، فرصتی برای توسعه سیستان و بلوچستان
-
نگاهی به موانع کاهش جمعیت سگهای بیصاحب
-
احداث مجموعه گردشگری اقامتی در جزیره بوموسی
-
طعم ریاضت اقتصادی در انگلیس
-
تأثیر بریکس بر اقتصادهای نوظهور
-
«سیدحسن نصرالله» سرمایه دیروز، الهامبخش فردا