کریم اهل بیت علیهالسلام با صلح شجاعانه خویش زمینه را برای قیام هدایتگر سیدالشهدا فراهم ساخت
بخشنده قوم بخشندگان
گروه فرهنگی
فرق دارد که میان چه جمعی به یک خصلت مشهور شوی. مثلا وقتی ابالفضل العباس علیهالسلام میگویند قمر بنیهاشم، باید حواسمان باشد که بنیهاشم قبیلهای که در میان دیگر قبایل به جمال و زیبایی شهرت دارد و قمر چنین قبیلهای در اصل زیبای زیبارویان است. همچنین است وقتی در میان خاندان پیامبر به کسی میگویند کریم، یعنی کرم او فراتر از تصور و عمیقتر از عقول است. چه پیامبر خاتم و خاندان او علیهمالسلام همگی اینگونه تعریف میشوند: «عادتکم الأحسان و سجیتکم الکرم». عادت کاری است که از فرط تکرار گویی به حالت غیرارادی و ناخودآگاه درآمده. به کارهایی که به آن عادت داری فکر کن؛ آن کارهایی که بدون فکر و خود به خود انجام میدهی، چنانکه گویی اصلا کاری نکردهای. سجیه یعنی چه؟ به بیان ما یعنی اخلاق نهادینه شده؛ رفتاری که تبدیل شده باشد به «طبیعت» یک شخص. خورشید را ببین که هر روز عادت دارد به طلوع و سجیتش تابیدن است، تابیدنی فراگیر، همهشمول، فراوان و طویل. در میان این خاندان که احسان عادتشان و کرم طبیعت شان است، یک امام وجود دارد که مردم او را به طور ویژه کریم میخواندند. کرم، بخشیدنی از سر بزرگواری است. کسی که مال فراوانی دارد و بخشی از آن مال را که باز هم کم نیست میبخشد، انسان سخاوتمندی است. اما کسی نه بخشی از اموال، که نصف آن را میبخشد چگونه شخصی است؟ آن هم نه یکبار، سه بار. آن هم نه فقط به دوستان، حتی به دشمنان. آن هم نه با ترشرویی یا حتی بیتفاوتی، بلکه با نهایت حسن خلق. چنین مردی است حضرت ابامحمد الحسن... سردار نامآور جمل و صفین که شجاعت صلح را داشت و گذاشت تا زمان برای قیام اباعبدالله الحسین علیه السلام مهیا شود تا آن سفره ازلی و ابدی هدایت امکان وجود بیابد. مظلومانه زیست، چو یارانش به او مذل المومنین گفتند، غریبانه شهید شد، چون همسرش به او زهر نوشاند؛ اما باز کرم کریم اهل بیت را ببین که در واپسین ساعات عمر، نمیپذیرد که برادرش برای او گریه کند: «لا یوم کیومک یا اباعبدالله». او اشکهای حسین را برای خودش نمیخواهد، بلکه فرزندان خودش را برای حسین میخواهد. خوشسیما و خوشخلق و بخشنده، کیس و شجاع و باتدبیر... واحیرتا که چگونه این زینت مجسم و عزت مسلم را کسی در تاریخ مذل خوانده است.
فرق دارد که میان چه جمعی به یک خصلت مشهور شوی. مثلا وقتی ابالفضل العباس علیهالسلام میگویند قمر بنیهاشم، باید حواسمان باشد که بنیهاشم قبیلهای که در میان دیگر قبایل به جمال و زیبایی شهرت دارد و قمر چنین قبیلهای در اصل زیبای زیبارویان است. همچنین است وقتی در میان خاندان پیامبر به کسی میگویند کریم، یعنی کرم او فراتر از تصور و عمیقتر از عقول است. چه پیامبر خاتم و خاندان او علیهمالسلام همگی اینگونه تعریف میشوند: «عادتکم الأحسان و سجیتکم الکرم». عادت کاری است که از فرط تکرار گویی به حالت غیرارادی و ناخودآگاه درآمده. به کارهایی که به آن عادت داری فکر کن؛ آن کارهایی که بدون فکر و خود به خود انجام میدهی، چنانکه گویی اصلا کاری نکردهای. سجیه یعنی چه؟ به بیان ما یعنی اخلاق نهادینه شده؛ رفتاری که تبدیل شده باشد به «طبیعت» یک شخص. خورشید را ببین که هر روز عادت دارد به طلوع و سجیتش تابیدن است، تابیدنی فراگیر، همهشمول، فراوان و طویل. در میان این خاندان که احسان عادتشان و کرم طبیعت شان است، یک امام وجود دارد که مردم او را به طور ویژه کریم میخواندند. کرم، بخشیدنی از سر بزرگواری است. کسی که مال فراوانی دارد و بخشی از آن مال را که باز هم کم نیست میبخشد، انسان سخاوتمندی است. اما کسی نه بخشی از اموال، که نصف آن را میبخشد چگونه شخصی است؟ آن هم نه یکبار، سه بار. آن هم نه فقط به دوستان، حتی به دشمنان. آن هم نه با ترشرویی یا حتی بیتفاوتی، بلکه با نهایت حسن خلق. چنین مردی است حضرت ابامحمد الحسن... سردار نامآور جمل و صفین که شجاعت صلح را داشت و گذاشت تا زمان برای قیام اباعبدالله الحسین علیه السلام مهیا شود تا آن سفره ازلی و ابدی هدایت امکان وجود بیابد. مظلومانه زیست، چو یارانش به او مذل المومنین گفتند، غریبانه شهید شد، چون همسرش به او زهر نوشاند؛ اما باز کرم کریم اهل بیت را ببین که در واپسین ساعات عمر، نمیپذیرد که برادرش برای او گریه کند: «لا یوم کیومک یا اباعبدالله». او اشکهای حسین را برای خودش نمیخواهد، بلکه فرزندان خودش را برای حسین میخواهد. خوشسیما و خوشخلق و بخشنده، کیس و شجاع و باتدبیر... واحیرتا که چگونه این زینت مجسم و عزت مسلم را کسی در تاریخ مذل خوانده است.

تیتر خبرها
تیترهای روزنامه