فصل ششم برنامه «زندگی پس از زندگی» مصداق جدال احسن با تمام مکاتب مادیگرا و غیبناباور جهان بود
اثبات تجربهگرایانه غیب
جواد شاملو
در ماه رمضانی که گذشت، ششمین فصل از برنامه «زندگی پس از زندگی» پخش شد. برنامهای که در اوج بیایدگی رسانه ملی و برنامهسازان برای ساعات منتهی به افطار، ناگهان به عنوان یک اتفاق غیرقابل تکرار و به شدت شخصی توسط عباس موزون روی آنتن آمد. «زندگی پس از زندگی» برنامهای نیست که کس دیگری بتواند شبیه آن را بسازد، بلکه از بطن زندگی کارگردان و مجریاش بیرون آمده. این تاکشوی عجیب در ششمین فصل خود هرچه بیشتر به یک شوی تلویزیونی شبیه شده و دیگر صرفا یک مستند پژوهشی با رنگ و لعاب تاکشو نیست. اما در این فصل موزون هرچه بیشتر به سمت اثبات وجود موجودی منفک و منفصل از وجود جسمانی افراد قدم برداشت. بهتر بگوییم، مخاطب برخی قسمتهای این فصل از برنامه، صرفا معتقدان به عالم باقی نبودند؛ بلکه او اساسا در حال جدال احسن با منکران عالم غیب و همینطور تجربیات نزدیک به مرگ بود. موزون برای این کار تلاش کرد از روشی کاملا پوزیتیویستی و اثباتگرایانه استفاده کند.
جهانبینی غربی با وقوع رنسانس و انقلاب روشنگری تمام باورهای متکی بر انگارههای شهودی و حتی استدلالی خود را کنار نهاد و به رویکرد اثباتگرایی روی آورد. در این رویکرد برای اثبات یک گزاره جز به حواس پنجگانه نمیتوان اعتماد کرد. حال اگر از طریق همین حواس پنجگانه و با کمترین مراجعه به قوای انتزاعی و معقول یک امر غیر مادی اثبات شود چه؟
اینجاست که میفهمیم تجربیات نزدیک به مرگ و به خصوص رویکرد موزون در «زندگی پس از زندگی» از حیث تمدنی چه قدم بزرگی است. اشتباه است اگر گمان کنیم تمام همت موزون در برخی قسمتهای این برنامه، صرفا معطوف به اثبات صداقت تجربهگران و مهمان برنامهاش است. او سعی دارد با اثبات غیرذهنی بودن تجربیات این افراد، وجود قوهای را اثبات کند که مستقل از جسم ما زندگی میکند و ما آن را روح مینامیم. کاری که او در قسمت روز 29 رمضان انجام داد، همین اثبات روح از طریق پوزیتیویستی بود. او نشان داد که یک تجربهگر چگونه هنگامی که در شهر دیگری در کما بوده، زوایا و قسمتهای غیرعمومی و ممنوعهای از یک بیمارستان در شهر دیگری را دیده و آنها را بدون آنکه در زمان زندگی و سلامتی دیده باشد، با چشمان بسته به دقت بازگو میکند. شهادت کارکنان بیمارستان به ممنوعه بودن آن قسمتها و تأیید صحت سخنان او توسط کارکنان مربوط به هر قسمت، تنها یک راه پیش پای منکران تجربیات غیرمادی نزدیک به مرگ و غیبناباوران قرار میدهد: نسبت دروغگویی دادن به افرادی با اسم و رسم مشخص و بعضا سرشناس و همگی آبرومند و خانوادهدار که در صورت دروغگویی، نمیتوانند دروغ خود را پنهان کنند. دادن این نسبت هرچند ممکن است، اما توسط عقول سلیم پذیرفتنی نیست. در واقع احتمال دروغ بودن ادعای اینهمه آدم از نظر منطقی و ریاضی وجود دارد؛ اما آنقدر کم و دور از تصور است که عقل سالم آن را نمیپذیرد و تلاش برای علم کردن این بهانه جلوی آن حقیقت در حال اثبات، به در و دیوار زدن کسی است که میداند منطقش شکست خورده.
کاری که موزون سعی در انجام آن دارد، دیدنی کردن نادیدنیها تا حد امکان است. این یعنی اثبات تجربهگرایانه مفاهیمی که غرب هیچ گاه نمیتواند آنها را مورد تجربه عینی قرار دهد. همان جمله معروف تا خدا را زیر تیغ جراحی نبینم باور نمیکنم». اما موزون حالا یک تجربه نزدیک به مرگ زیر میکروسکوپ برده و ردپای غیرقابل انکار غیب در آن را به رخ کشیده است. از این جهت «زندگی پس از زندگی» احتجاجی بیسابقه با مادیگرایان است و این رویکرد در تحقیق حول تجربیات پس از مرگ، میتواند بمب اتمی در میان مکاتب مادی باشد.
در ماه رمضانی که گذشت، ششمین فصل از برنامه «زندگی پس از زندگی» پخش شد. برنامهای که در اوج بیایدگی رسانه ملی و برنامهسازان برای ساعات منتهی به افطار، ناگهان به عنوان یک اتفاق غیرقابل تکرار و به شدت شخصی توسط عباس موزون روی آنتن آمد. «زندگی پس از زندگی» برنامهای نیست که کس دیگری بتواند شبیه آن را بسازد، بلکه از بطن زندگی کارگردان و مجریاش بیرون آمده. این تاکشوی عجیب در ششمین فصل خود هرچه بیشتر به یک شوی تلویزیونی شبیه شده و دیگر صرفا یک مستند پژوهشی با رنگ و لعاب تاکشو نیست. اما در این فصل موزون هرچه بیشتر به سمت اثبات وجود موجودی منفک و منفصل از وجود جسمانی افراد قدم برداشت. بهتر بگوییم، مخاطب برخی قسمتهای این فصل از برنامه، صرفا معتقدان به عالم باقی نبودند؛ بلکه او اساسا در حال جدال احسن با منکران عالم غیب و همینطور تجربیات نزدیک به مرگ بود. موزون برای این کار تلاش کرد از روشی کاملا پوزیتیویستی و اثباتگرایانه استفاده کند.
جهانبینی غربی با وقوع رنسانس و انقلاب روشنگری تمام باورهای متکی بر انگارههای شهودی و حتی استدلالی خود را کنار نهاد و به رویکرد اثباتگرایی روی آورد. در این رویکرد برای اثبات یک گزاره جز به حواس پنجگانه نمیتوان اعتماد کرد. حال اگر از طریق همین حواس پنجگانه و با کمترین مراجعه به قوای انتزاعی و معقول یک امر غیر مادی اثبات شود چه؟
اینجاست که میفهمیم تجربیات نزدیک به مرگ و به خصوص رویکرد موزون در «زندگی پس از زندگی» از حیث تمدنی چه قدم بزرگی است. اشتباه است اگر گمان کنیم تمام همت موزون در برخی قسمتهای این برنامه، صرفا معطوف به اثبات صداقت تجربهگران و مهمان برنامهاش است. او سعی دارد با اثبات غیرذهنی بودن تجربیات این افراد، وجود قوهای را اثبات کند که مستقل از جسم ما زندگی میکند و ما آن را روح مینامیم. کاری که او در قسمت روز 29 رمضان انجام داد، همین اثبات روح از طریق پوزیتیویستی بود. او نشان داد که یک تجربهگر چگونه هنگامی که در شهر دیگری در کما بوده، زوایا و قسمتهای غیرعمومی و ممنوعهای از یک بیمارستان در شهر دیگری را دیده و آنها را بدون آنکه در زمان زندگی و سلامتی دیده باشد، با چشمان بسته به دقت بازگو میکند. شهادت کارکنان بیمارستان به ممنوعه بودن آن قسمتها و تأیید صحت سخنان او توسط کارکنان مربوط به هر قسمت، تنها یک راه پیش پای منکران تجربیات غیرمادی نزدیک به مرگ و غیبناباوران قرار میدهد: نسبت دروغگویی دادن به افرادی با اسم و رسم مشخص و بعضا سرشناس و همگی آبرومند و خانوادهدار که در صورت دروغگویی، نمیتوانند دروغ خود را پنهان کنند. دادن این نسبت هرچند ممکن است، اما توسط عقول سلیم پذیرفتنی نیست. در واقع احتمال دروغ بودن ادعای اینهمه آدم از نظر منطقی و ریاضی وجود دارد؛ اما آنقدر کم و دور از تصور است که عقل سالم آن را نمیپذیرد و تلاش برای علم کردن این بهانه جلوی آن حقیقت در حال اثبات، به در و دیوار زدن کسی است که میداند منطقش شکست خورده.
کاری که موزون سعی در انجام آن دارد، دیدنی کردن نادیدنیها تا حد امکان است. این یعنی اثبات تجربهگرایانه مفاهیمی که غرب هیچ گاه نمیتواند آنها را مورد تجربه عینی قرار دهد. همان جمله معروف تا خدا را زیر تیغ جراحی نبینم باور نمیکنم». اما موزون حالا یک تجربه نزدیک به مرگ زیر میکروسکوپ برده و ردپای غیرقابل انکار غیب در آن را به رخ کشیده است. از این جهت «زندگی پس از زندگی» احتجاجی بیسابقه با مادیگرایان است و این رویکرد در تحقیق حول تجربیات پس از مرگ، میتواند بمب اتمی در میان مکاتب مادی باشد.

تیتر خبرها
تیترهای روزنامه