استراتژی آمریکا در مذاکرات مسقط

تخته سیاه را پاک کنید!

گروه  بین‌الملل
 مذاکرات مسقط در پایتخت عمان باهدف سنجش امکان انعقاد توافق هسته‌ای میان تهران و واشنگتن برگزار شد. در طول یک هفته اخیر، گمانه‌زنی‌های زیادی در خصوص ماهیت مذاکرات مسقط و اهداف واقعی آن مطرح‌شده که بعضا در تعارض با یکدیگر قرار دارد. بخشی از این تعارضات، ناشی از اطلاعات محدودی است که در خصوص دستور کار مذاکرات و چگونگی ( شکل ) برگزاری آن وجود دارد و برخی دیگر، منبعث از ابهامات عامدانه ایست که به‌صورت عمده توسط رسانه‌ها و سیاستمداران آمریکایی در این خصوص تولیدشده است. رسانه‌های اروپایی نیز رویکرد محتاطانه‌ای در قبال این مذاکرات در پیش‌گرفته‌اند، خصوصا آنکه تروئیکای اروپایی در مذاکرات حضور نداشته و بابت این موضوع، حس چندان مثبتی ندارند! در این خصوص گزاره‌هایی وجود دارد که لازم است موردتوجه قرار گیرد:
 استراتژی آمریکا در مذاکرات مسقط
شاید به‌کارگیری کلمه "استراتژی"در تشریح مذاکرات مسقط و اهداف آن کمی دور از ذهن به نظر برسد و تحلیلگران اصرار داشته باشند جنس مذاکرات و ماهیت آن را تاکتیکی فرض کنند.بااین‌حال،ما رسما با یک استراتژی و راهبرد کلان در قبال این مذاکرات ( از سوی آمریکا) روبه‌رو هستیم و آن "تنظیم فرا متن‌ها"به سود "متن مذاکرات"است. به عبارت بهتر، دستکاری عوامل محیطی و بیرونی ازجمله "وابسته سازی افکار عمومی ایران به نتیجه مذاکرات مسقط"،"حساس و خاص جلوه دادن مذاکرات"،" درگیر سازی رسانه‌ها در قبال ماهیت و شکل مذاکرات"،" نمادسازی‌های کاذب در قبال مذاکرات"و .....ازجمله اقداماتی است که طرف غربی به‌واسطه آن‌ها تلاش کرده افکار عمومی ایران و منطقه را تحت تأثیر خود قرار دهد. پمپاژ برخی از این گزاره‌های القایی و ادعایی در شکل‌گیری این روند بی‌تأثیر نبوده است. 
 مؤلفه "امکان‌سنجی مذاکره"
دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا بارها در مواضع القایی و فرامتنی خود، مدعی امکان توافق قطعی میان تهران و واشنگتن شده و البته درکنار آن، مؤلفه‌های تحریم محور و تهدید زا را علیه کشورمان حفظ کرده است. این در حالی است که اساسا مذاکرات مسقط نه بر اساس "ترسیم دستور کار مذاکرات"بلکه حول محور  "امکان‌سنجی کلیت مذاکره با آمریکا" تعریف‌شده است. به عبارت گوناگون، در مذاکرات مسقط مشخص خواهد شد که آیا واشنگتن بایسته‌ها و مؤلفه‌های مبنایی و حداقلی را جهت ورود به "فضای مذاکره"را به‌خوبی درک کرده یا همچنان در برابر آن‌ها مقاومت می‌کند؟! فراتر از آن، ایران قویا و صراحتا اعلام نموده که هرگز در بطن "استراتژی مهار حداکثری" با واشنگتن مذاکره و متعاقبا توافقی منعقد نخواهد ساخت. تمرکز مطلق بر پرونده هسته‌ای، لحاظ نمودن خطوط قرمز و پررنگ جمهوری اسلامی ایران در روند احیای توافق هسته‌ای سال 2015 میلادی و ارائه تضمین‌ها و راستی آزمایی های لازم در این خصوص، ازجمله شروطی هستند که اصل وقوع مذاکره را میان طرفین ممکن می‌سازد. بااین‌حال طرف آمریکایی اصرار دارد از مذاکرات مسقط به‌مثابه یک "مذاکره مستقیم و جزئی از آغاز یک‌روند"یاد کند.به‌کارگیری جملات استفهامی از سوی ایران و در مقابل، به‌کارگیری کلمات و جملات دارای "اطلاق"از سوی طرف آمریکایی نشان‌دهنده نیاز مبرم دولت ترامپ نسبت به ورود سریع به فضای مذاکره و توافق است. مذاکره و توافقی که حداقل تاکنون ترامپ و جمهوری‌خواهان از آن سخن گفته‌اند، با مختصات مذاکره و توافقی که جمهوری اسلامی ایران از آن سخن گفته، دارای تعارض است. تا زمانی که این تعارض ( به سود اهداف و منافع هسته‌ای کلان طرف ایرانی) حل‌وفصل نشود نمی‌توان اساسا از "ورود به فضای مذاکره"سخنی به میان آورد. 
معیارهای سنجش نتایج مذاکرات مسقط
معیارهای سنجش موفقیت یا عدم موفقیت مذاکرات مسقط، بر مبنای پاسخ به دو سؤال مهم و راهبردی صورت می‌گیرد:
نخست اینکه آیا آمریکا اصل "گذار از استراتژی مهار حداکثری"را درمسیر دستیابی به یک توافق پذیرفته یا همچنان بر روی آن اصرار می‌ورزد؟
دوم اینکه به فرض پذیرش این اصل از سوی طرف آمریکایی، کاخ سفید حاضر است در راستای اثبات عملیاتی آنچه اقداماتی را صورت دهد؟
در پاسخ به سؤال نخست باید بگوییم که هرگونه اصراری از سوی واشنگتن مبنی بر گسترش دامنه مذاکرات ( از مسئله هسته‌ای به سایر حوزه‌ها ) به معنای عدم فراهم شدن فرامین و بستر واقعی برای شکل گیری مذاکرات جدید محسوب می شود، چه رسد به آنکه بخواهد توافقی در این خصوص ، چه به صورت دوجانبه یا چندجانبه منعقد شود. 
در پاسخ به سؤال دوم ، ما با متغیری مستقل و ثابت به‌عنوان "سند برجام"و "قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل متحد"مواجه هستیم. در سلسله مذاکراتی که در دوران ریاست جمهوری شهید رئیسی با هدف احیای برجام شکل گرفت، بارها تأکید شد که شرایط جاری با سال 2015 میلادی ( زمان انعقاد اولیه توافق هسته‌ای ) تفاوت دارد زیرا خروج یکجانبه دولت ترامپ از برجام و نقض صریح قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل متحد، الحاق و اصلاح برخی مفاد برجام را غیرقابل‌انکار ساخته است. حفظ زیرساخت‌های هسته‌ای صلح‌آمیز ایران، افزایش میزان ذخایر اورانیوم غنی‌شده در کشور، راستی آزمایی و تضمین هرگونه توافقی و ....ازجمله این موارد هستند. فراتر از آن، دولت ترامپ در راستای اثبات حسن نیت خود در بازگشت از مسیر خطرناک و پرهزینه‌ای که در تقابل با تهران در پیش‌گرفته، ناچار است امتیازاتی به ایران دهد که ازجمله آن‌ها می‌توان به رفع برخی تحریم‌ها در گام نخست و متعاقبا، امتناع از وضع تحریم‌های جدید در این مسیر اشاره کرد. 
 تخته‌سیاهی که پاک نشده است! 
برخی منابع آمریکایی در تحلیل‌های خود، از مذاکرات مسقط به‌مثابه "نقطه آغاز"مذاکرات و توافقی جدید با ایران خبر می‌دهند، حال‌آنکه تخته‌سیاهی که  عبارت "خروج آمریکا از برجام"بر روی آن درج‌شده ، پاک نشده و پاک شدنی نیز نیست! طرف آمریکایی درصدد است "به ثمر رسیدن مذاکرات "را مرهون "اعتمادسازی ایران "یا " حرکت متوازن طرفین به‌سوی یک نقطه مشترک جدید" بداند اما واقعیت ماجرا این است که در این پرونده ، "توازن"و "تعادل"معنایی ندارد زیرا طرف آمریکایی رسما از توافق هسته‌ای سال 2015 میلادی عقب‌نشینی کرده است. توازن و تعادل در مسیر رسیدن به مذاکره ( در حوزه اعتمادسازی‌ها و خلق گزاره‌های حقوقی برای توافق) زمانی معنا پیدا می‌کند که طرفین برای نخستین بار بخواهند بر سر رسیدن به یک نقطه مشترک ( مانند توافق برجام ) با یکدیگر مذاکره کنند. اما چنین قاعده‌ای با توجه به وجود یک توافق مبنایی که اتفاقا طرف مقابل رسما از آن عدول کرده است، امکان‌پذیر نیست. بنابراین، بار اصلی و مطلق رسیدن به یک توافق واقعی، بر دوش آمریکاست نه ایران. این قاعده باید از سوی محافل تحلیلی در دنیا و خصوصا منطقه و ایران درک شود. 
تخته سیاه را پاک کنید!