اما و اگرهای پیشدبستانی اجباری
گروه اجتماعی
بهتازگی رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس از بررسی طرح ارتقای کیفیت نظام تعلیم و تربیت در این کمیسیون خبر داده که بهموجب این طرح، سن ورود به آموزش رسمی از پنجسالگی تعیین شده و تدریس در دوره پیشدبستانی بهصورت رایگان خواهد بود.
آنطور که فرشاد ابراهیمپور در گفتوگو با ایسنا، مطرح کرده، طرح «ارتقای کیفیت نظام تعلیم و تربیت» در دستور کمیسیون آموزش و تحقیقات است که تا ماده ۱۱ آن تصویب شده است و طبق یکی از مواد این طرح، سن ورود به آموزش از پنجسالگی تعیین شده و طول دوره تحصیل نیز همان ۱۲ سال باقی میماند؛ با این طرح، کودکان از پنجسالگی وارد مدرسه میشوند و تا 6سالگی صرف آموزشهای پیشدبستانی میشود.
نایبرئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس توضیح داده، با این طرح، وضعیت فعلی پیشدبستانیها که عمدتا غیردولتی بوده و پوشش محدودی در سطح کشور دارند، تغییر میکند و تدریس در پیشدبستانی رایگان و در مدارس دولتی خواهد بود. بهاینترتیب در صورت تصویب نهایی و قانونی شدن این طرح، زمینه پوشش کامل آموزش پیشدبستانی برای همه کودکان در کشور و در مدارس دولتی فراهم میشود.
کارزاری برای پیشدبستانی رایگان و اجباری
نهادهای مدنی و فعالان حقوق کودک نیز اخیرا با راهاندازی کارزاری، خواستار رایگان و اجباری شدن خدمات آموزش پیشدبستانی شدهاند. در این کارزار تأکید شده که آموزش پیشدبستانی، سنگبنای رشد شناختی، جسمی، اجتماعی و عاطفی کودکان است؛ دورهای که میتواند مسیر زندگی هر کودک را برای همیشه تغییر دهد. بااینحال، در حال حاضر آموزش پیشدبستانی در ایران برای کودکان ۶ ساله
تحت پوشش دولت نیست و خانوادهها برای ثبتنام فرزندانشان در این مقطع، باید هزینههای سنگینی پرداخت کنند.
این وضعیت به معنای آن است که هزاران کودک در مناطق کمبرخوردار، از فرصت طلایی یادگیری، رشد مهارتهای پایه و آمادهسازی برای ورود به مدرسه محروم میمانند. نابرابری در نقطه آغاز، به نابرابری در تمام طول زندگی میانجامد.
فعالان مدنی و دغدغهمندان حقوق کودک، بر تأمین اعتبار و زیرساخت لازم برای توسعه کیفی این دوره در سراسر کشور تأکید و تصریح کردهاند که آموزش پیشدبستانی سرمایهگذاری برای آینده کشور است، نه هزینهای اضافی. کشورهایی که این دوره را بهطور رایگان ارائه میدهند، نهتنها شکاف طبقاتی در آموزش را کاهش دادهاند، بلکه بازدهی آموزشی، سلامت روان و اجتماعی کودکان و حتی شاخصهای توسعه ملیشان رشد کرده است.
نقش پیشدبستانی در مناطق دوزبانه بسیار كلیدیتر است
گروهی موافق اجباری شدن خدمات آموزش پیشدبستانی هستند و گروهی نیز اگرچه با این تصمیم مخالف نیستند، اما مواردی را مطرح کردهاند که تأملبرانگیز است.
موافقان میگویند: «در متون علمی، بر نقش دوره پیشدبستانی در ایجاد آمادگی كودكان برای ورود به مدرسه بسیار تأکید شده و همبستگی بالایی میان رفتن به دوره پیشدبستانی و ادامه تحصیل در دوره دبیرستان مشاهده میشود. به این جهت، پیشدبستانی دورهای بسیار مهم و حیاتی در سیكل آموزشی است.» موافقان تأکید میکنند که «نقش پیشدبستانی در مناطق دوزبانه بسیار كلیدیتر است، زیرا دانشآموزانی كه زبان مادری را در دامان خانواده یاد گرفتهاند میتوانند به آموختن زبان ملی كشور یعنی زبان فارسی بپردازند. در این دوره بدون فشار درسی و یادگیری علوم و فنون میتوان بر یادگیری زبان ملی تأکید كرد؛ امری كه هماكنون متأسفانه در دوره دبستان رخ میدهد و باعث افت شدید تحصیلی، خاطرات بد و بعضا ترک تحصیل توسط دانشآموزان میشود، چراكه این دانشآموزان كوچک معمولا نمیتوانند به فارسی صحبت كنند و با توجه به فارسی بودن متون آموزشی، نمیتوانند با آن ارتباط برقرار كنند.»
موافقان یادآور میشوند که «معمولا کودکان مناطق محروم از آموزههای پیشدبستانی بیبهره میمانند. این در حالی است که آموزشهای اصولی در پیشدبستانی میتواند بسیاری از اختلالات یادگیری کودکان را برطرف کند. اما با ورود به مدرسه و ندیدن این آموزشها، کودکان در روند تحصیلی خود دچار مشکل میشوند.»
علی بهشتی از کارشناسان علوم تربیتی در موافقت با اجباری شدن دوره پیشدبستانی به «رسالت» میگوید: «پیشدبستانی یکی از دورههای مهم و اثرگذار در آینده تحصیلی کودکان است. انواع مهارتهایی که پیشزمینه شروع سوادآموزی هستند نظیر حروف الفبا، مفاهیم ساده ریاضی و علوم در پیشدبستانی، توسط معلمان و با متدهای اختصاصی کودکان آموزش داده میشوند. حتی اگر مطلب زیادی در این حوزهها درس داده نشود، کودک در دبستان باکلیت مفاهیم پایهای، روند آموختن و انجام تمرین در منزل آشنا شده است. از طرفی قسمتهای مختلف مغز با این آموزشها فعالشده و قابلیتهای ذهنی و خلاقانه کودکان بیشتر میشود.»
این کارشناس بیان میکند: «اغلب کودکان در آغاز ورود به مدرسه به اضطراب جدایی از خانه و والدین دچار میشوند. حتی اگر کودکان مهدکودک رفته باشند به دلیل تفاوت محیط بازهم با مشکلاتی مواجه میشوند. اما با تمرین مهارتهای مختلف در پیشدبستانی کودک میتواند راحتتر با جدا شدن از والدین و گذراندن وقت در مدرسه کنار بیاید. همچنین در مراکز پیشدبستانی تلاش این است که تا حدی که سن کودک اجازه میدهد، شرایط آموزشی نزدیک به دبستان باشد. به همین دلیل کودکان بعد از گذشت یک یا دو سال در پیشدبستانی، آدابی مانند اجازه گرفتن و قوانین را راحتتر میپذیرند و به آن احترام میگذارند. کودکان در دبستان باید بتوانند به قوانین مدرسه و معلم احترام بگذارند، حرفشنوی و نظم و انضباط شخصی داشته باشند، برای صحبت کردن یا انجام هرکاری به رعایت نوبت احترام بگذارند، الزامات اجتماعی را درک و رعایت کنند و برای آموختن مطالب وقت بگذارند. همه این توانمندیها در دوره پیشدبستانی تمرین میشوند.»
آموزش رسمی زودهنگام با ویژگیهای رشدی و روانی کودکان در تناقض است
اما مطابق دیدگاه ابراهیم سحرخیز، معاون اسبق آموزش متوسطه، آموزش رسمی زودهنگام در تناقض با ویژگیهای رشدی و روانی کودکان پنجساله است. چراکه به لحاظ روانشناسی یادگیری، ما در دوره پیشدبستانی نمیتوانیم وارد مفاهیم جدی درسی بشویم، این مسئله باعث اضطراب، دلزدگی و فرسودگی تحصیلی میشود، اینگونه مفاهیم بایستی در ظرف زمانی و سنی خاصی مطرح شود. او البته انکار نمیکند که آموزش پیشدبستانی برای کودکان مناطق دوزبانه و نابرخوردار ضروری است.
این کارشناس در گفتوگو با «رسالت» میگوید: «پیشتر در مناطق دوزبانه و نابرخوردار دورههای کوتاهمدتی برگزار و کودکان با زبان فارسی آشنا میشدند، چون این کودکان وقتی وارد پایه اول ابتدایی میشوند، دامنه لغات و واژگانشان به زبان فارسی محدود است. گرچه در سالیان اخیر با ضریب نفوذ اینترنت، دامنه لغات این کودکان نسبت به گذشته تفاوت معنادار و محسوسی پیدا کرده، اما هنوز هم لازم است که در این مناطق دوره پیشدبستانی را اجباری نمود، البته نباید کودکان را یک سال زودتر وارد مدرسه کرد، چون در این صورت یک سال از کودکی رسمی دانشآموزان کاسته خواهد شد. خوشبختانه طرح مجلس نیز چنین چیزی را نمیگوید و به لحاظ روانشناسی یادگیری همچنین امری قابلتأیید نیست، چون کودکان دارای تفاوتهای فردی و تفاوت در زیست جغرافیایی هستند و این اقتضاء برای همه حاصل نمیشود.»
سه شرط برای موفقیت طرح
معاون اسبق آموزش متوسطه در ادامه، تأکید میکند: «طرح مجلس در صورتی قابلیت تحقق و اجرایی شدن دارد که سه شرط اصلی یعنی داشتن نیروی انسانی، فضا و تجهیزات متناسب و منابع آموزشی رعایت شود. اما آموزشوپرورش اکنون در دوازده پایه تحصیل مانده است و ٦۵ درصد کلاسهایش در مدارس دولتی بین ٣٦ تا ٤٠ دانشآموز دارد. در ٧ هزار و ٧٠٠ کلاس درس جمعیت دانشآموزان بالای ٤٠ نفر است و گاهی تا ٦٠ نفر هم میرسد و بهشدت با کمبود معلم مواجهیم و بهناچار دست به دامان سرباز معلمها، نیروهای خرید خدمات و معلمان حقالتدریس شدهایم، چرا باید در چنین شرایطی به این دوازده سال، یک سال دیگر را هم به شکل رایگان و اجباری اضافه کنیم؟ مگر اینکه دوره پیشدبستانی را برای مناطق نابرخوردار اجباری و رایگان کنیم. چون در مناطق شهری تحقق این امر در توان دولت نیست و نباید دردسر تازهای برای آموزشوپرورش ایجاد کرد.»
سحرخیز تلاش برای افزایش ضریب پوشش دانشآموزان پیشدبستانی را اقدامی خوب دانسته اما تأکید میکند که باید منابع آن تأمین شود. در برخی از کشورهای دنیا، دانشآموزان ١٤ سال آموزش میبینند. اگر دولت میتواند منابع و نیروی انسانی و فضای آموزشی این بخش را تأمین کند، مشکلی نیست اما مسئله این است که استان تهران با ٢٦ درصد کمبود کلاس در رتبه اول قرار دارد و محرومترین استان به لحاظ فضای آموزشی است، بعدازآن خراسان رضوی، خوزستان، خراسان شمالی و سیستانوبلوچستان قرار دارند، بنابراین باید تمامی جوانب را سنجید و نباید طرحی ارائه کرد که دولت امکان اجرای آن را نداشته باشد.
این کارشناس در ادامه میگوید: تردیدی نیست که آموزش پیشدبستانی مزیت و فرصتهای زیادی دارد و کودکان به دور شدن از خانواده و ورود به یک محیط جدید عادت میکنند، از طرفی دامنه لغاتشان افزایش پیدا کرده و در قالب بازی، مفاهیمی که برای ورود به دوره ابتدایی لازم است را میآموزند. این مسئله حتما روی یادگیری دانشآموزان و سواد پایهای نظیر مهارت خواندن و نوشتن اثر مثبتی دارد. اکنون چیزی در حدود ٤٠ درصد دانشآموزان دوران ابتدایی ما در مهارت خواندن و نوشتن لنگ میزنند. مطابق گزارشی که در یکی از رسانهها ارائهشده، از هر ۲۰ دانشآموزی که از پایه ششم به پایه هفتم میروند، دستکم چهار تا پنج نفر بههیچعنوان سواد خواندن و نوشتن ندارند. همچنین نتایج آزمونهای بینالمللی نشان میدهد ۴۰ تا ۴۵ درصد دانشآموزان پایههای چهارم و هشتم در ایران حداقلهای یادگیری را کسب نمیکنند و نزدیک به ۴۰ درصد دیگر نیز عملکردی زیر متوسط دارند.
این کارشناس میافزاید: «علیرغم ارائه این آمارهای نگران کننده، مشخص نیست با اجباری شدن و عمومیت بخشیدن به دوره پیشدبستانی، مشکلات برطرف شود. اگرچه این اقدام مؤثر است اما بهاندازه وزن خودش تأثیر دارد. همانطور که اشاره کردم در برخی از مناطق کشور، بهرغم ضریب نفوذ بالای اینترنت و گسترش شبکههای اجتماعی، هنوز برخی از دانشآموزان در صحبت به زبان فارسی و یا شنیدن واژگان مشکلدارند. لذا پیشدبستانی برای این قبیل دانشآموزان یک فرصت بسیار خوب است، اما مسئله مهم کمبود منابع است و نباید طرحی ابتدا اجرا شده و بعد در میانه راه مشخص شود منابع کافی ندارد.»
سحرخیز در خاتمه با اشاره به طرح سالیان قبل برای افزایش ضریب پوشش پیشدبستانی در کشور میگوید: «سال ٨٤ و حتی قبل از آن، به بسیاری از استانها منابعی تزریق و در قالب قرارداد با بخش خصوصی و دریافت کمکهای والدین، مقطع پیشدبستانی پوشش داده شد. بنابراین میتوان همچنان نیز به همین شیوه عمل کرد، و صرفا مناطق نابرخوردار و روستایی را در اولویت پوشش رایگان قرار داد. بهاینترتیب در مناطق شهری میتوان با مشارکت دولت در قالب ارائه امکانات و تجهیزات، واگذاری فضای آموزشی و یا بهکارگیری نیروی انسانیای که در برخی استانها، کسری ساعات موظف دارند، ضریب پوشش پیشدبستانی را افزایش داد. درعینحال مشارکت والدین و حضور بخش خصوصی هم مهم است. ضمن آنکه باید تأکید کرد که امروزه بسیاری از والدین در مناطق شهری و برخوردار معمولا کودکان را در مقطع پیشدبستانی ثبتنام میکنند و از اهمیت این مسئله آگاه و مطلع هستند. اما مشکل اصلی ما در مناطق نابرخوردار است که در این بخش کمکهای دولت باید به شکل هدفمند توزیع شده و کودکان را به شکل رایگان ثبتنام کرد.»
طرح جدید پیشدبستانی: فرصتها، چالشها
جمشید امیدی، پژوهشگر تعلیم و تربیت نیز در مطلبی به تحلیل ابعاد مختلف این طرح، اهداف آن، چالشهای پیش رو و چشمانداز احتمالی آن پرداخته است. او دراینباره مینویسد: طرح جدید پیشدبستانی که در سالهای اخیر توسط نهادهای متولی مانند سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک مطرحشده است، تلاشی برای ساماندهی، ارتقای کیفیت و همگانی کردن این دوره است. اما این طرح صرفا بر آمادهسازی کودکان برای ورود به دبستان متمرکز نیست، بلکه به رشد متوازن همهجانبه کودک توجه دارد. تغییر نام از «آموزش» به «تعلیم و تربیت» نشاندهنده این نگرش جامع است. از طرفی یکی از اهداف بلندپروازانه، گسترش دسترسی به آموزش باکیفیت پیشدبستانی بهویژه در مناطق محروم و دوزبانه است. این امر میتواند به کاهش شکاف آموزشی در بدو ورود به دبستان و تقویت مهارتهای زبانی کودکان مناطق کمبرخوردار کمک شایانی کند.
امیدی در ادامه تأکید کرده که باوجود اهداف مترقی، اجرای موفقیتآمیز این طرح با موانع جدی روبهرو است و در این زمینه مینویسد: گسترش پوشش به مناطق محروم، تجهیز مراکز، و آموزش کیفی مربیان نیازمند سرمایهگذاری کلان دولتی است. در شرایط کنونی اقتصادی، تضمین تخصیص بودجه کافی و پایدار یکی از بزرگترین نگرانیهاست. همچنین کمبود فضاهای آموزشی بسیاری از مناطق، بهویژه مناطق محروم و حاشیه شهرها، فاقد ساختمانهای استاندارد و مناسب برای کودکان پیشدبستانی هستند. از طرفی در حال حاضر با کمبود شدید نیروی متخصص در حوزه روانشناسی و آموزش دوران کودکی مواجهیم. بنابراین جذب، نگهداری و انگیزهبخشی به مربیان باوجود حقوقهای نسبتا پایین، چالش بزرگی است. چالش محتوا و برنامه درسی نیز در اینجا مطرح است. اگر برنامه درسی بیشازحد سنگین، آکادمیک و شبیه به دبستان باشد، بهجای تقویت خلاقیت و مهارتهای اجتماعی، باعث خستگی زودهنگام و بیزاری از یادگیری در کودک میشود. عدم توجه به تفاوتهای فردی و منطقهای نیز از دیگر چالشهای این بخش است. یک برنامه واحد برای کل کشور ممکن است نیازهای کودکان در مناطق مختلف بافرهنگها و بسترهای اجتماعی-اقتصادی گوناگون را پاسخ ندهد. چالش بار مالی بر دوش خانوادهها را هم باید در نظر گرفت، چراکه در بسیاری از موارد، حتی با حمایت دولت، بخشی از هزینهها بر عهده خانوادهها خواهد بود. این موضوع میتواند باعث شود کودکان خانوادههای کمدرآمد، که بیشترین نیاز را به این خدمات دارند، از آن محروم بمانند.
این پژوهشگر در جمعبندی با ارائه راهکارهای پیشنهادی خود، به برخی از هشدارهای کارشناسی نیز اشارهکرده است. او نخست زنگ خطر آکادمیکسازی زودهنگام را به صدا درآورده و مینویسد: فشار برای آموزش خواندن، نوشتن و مفاهیم پیچیده ریاضی به کودکان در این سن، نه تنها سودمند نیست، بلکه میتواند به رشد عاطفی و شناختی آنان آسیب بزند و باعث استرس و اضطراب شود. محیط پیشدبستانی باید بر «بازی محوری»، کشف و تقویت مهارتهای زندگی (مانند حل مسئله، همکاری، کنترل هیجانات) متمرکز باشد. جمشید امیدی، نسبت به یکسانسازی افراطی نیز هشدار داده و میگوید: اجرای یک مدل کاملا متمرکز و یکسان در سراسر کشور، بدون در نظر گرفتن تنوع فرهنگی و زبانی (مانند مناطق ترک، کرد، عرب و بلوچ)، میتواند فرصت یادگیری در بستر فرهنگ خودی را از کودک سلب کند و به هویت محلی او آسیب بزند. نکته مهم دیگر این است که اگر سهم اصلی اجرای طرح به بخش خصوصی سپرده شود، بدون نظارت قوی و تعیین تعرفههای مناسب، این خطر وجود دارد که آموزش پیشدبستانی به کالایی لوکس و پرهزینه تبدیل شود و عدالت آموزشی بهشدت زیر سؤال برود. موضوع حائز اهمیت بعدی این است که پیشدبستانی نمیتواند جایگزین خانواده شود. هر طرحی باید همراه با برنامهای برای «آموزش و مشارکت فعال والدین» باشد. بدون آگاهسازی خانوادهها درباره فلسفه و اهداف این دوره، احتمال تعارض بین روشهای خانه و مرکز پیشدبستانی وجود دارد.
به باور نگارنده طرح جدید پیشدبستانی در صورت عدم توجه به این چالشها و هشدارها، با خطر تبدیلشدن به یک شکلسازی پرهزینه و بیاثر یا حتی آسیبزا روبهرو است.
چشمانداز آینده
طرح جدید، بدون شک، گامی ضروری و روبهجلو در مسیر تحول نظام آموزشی کشور است. این طرح پتانسیل آن را دارد که با سرمایهگذاری بر روی (سالهای شکلگیری ) کودکان، نه تنها مهارتهای تحصیلی آنان، بلکه هوش هیجانی، مهارتهای اجتماعی و سلامت روانی نسل آینده را تقویت کند و ازاینرو جمشید امیدی، موفقیت این طرح را در گروی چند عامل کلیدی میداند: نخست، تعهد سیاسی و تخصیص بودجه کافی: دولت باید این طرح را بهعنوان یک اولویت ملی و یک سرمایهگذاری بلندمدت بپذیرد. دوم، اجرای تدریجی و پایش مستمر: اجرای آزمایشی در مناطق مختلف و دریافت بازخورد از مربیان و خانوادهها میتواند به رفع نواقص قبل از تعمیم سراسری کمک کند. سوم، جلب مشارکت بخش خصوصی و نهادهای مدنی: استفاده از ظرفیتهای موجود در جامعه میتواند بار مالی دولت را کاهش و تنوع و خلاقیت در ارائه خدمات را افزایش دهد. چهارم، افزایش آگاهی خانوادهها: فرهنگسازی برای درک اهمیت این دوره و تفاوت آن با صرفا «نگهداری» کودک، برای جلب حمایت و مشارکت فعال والدین حیاتی است. پنجم، اولویت دادن به کیفیت بر کمیت: بهجای تمرکز صرف برافزایش آمار، منابع بر تربیت مربی متخصص و تأمین فضای استاندارد متمرکز شود. ششم، طراحی برنامه درسی منعطف، بازیمحور و مبتنی بر نیازهای رشدی کودک و پرهیز از محتوای سنگین و آکادمیک. هفتم، تقویت نظام نظارتی مستقل و کیفیمحور برای پایش مستمر مراکز. هشتم، تضمین دسترسی عادلانه از طریق تخصیص بودجه ویژه به مناطق محروم و کودکان کمبرخوردار و درنهایت، موفقیت این طرح در گرو آن است که کودک و نیازهای اصیل رشدی او در مرکز تمام تصمیمگیریها قرار گیرد، نه اهداف اداری، سیاسی یا اقتصادی.
بهتازگی رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس از بررسی طرح ارتقای کیفیت نظام تعلیم و تربیت در این کمیسیون خبر داده که بهموجب این طرح، سن ورود به آموزش رسمی از پنجسالگی تعیین شده و تدریس در دوره پیشدبستانی بهصورت رایگان خواهد بود.
آنطور که فرشاد ابراهیمپور در گفتوگو با ایسنا، مطرح کرده، طرح «ارتقای کیفیت نظام تعلیم و تربیت» در دستور کمیسیون آموزش و تحقیقات است که تا ماده ۱۱ آن تصویب شده است و طبق یکی از مواد این طرح، سن ورود به آموزش از پنجسالگی تعیین شده و طول دوره تحصیل نیز همان ۱۲ سال باقی میماند؛ با این طرح، کودکان از پنجسالگی وارد مدرسه میشوند و تا 6سالگی صرف آموزشهای پیشدبستانی میشود.
نایبرئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس توضیح داده، با این طرح، وضعیت فعلی پیشدبستانیها که عمدتا غیردولتی بوده و پوشش محدودی در سطح کشور دارند، تغییر میکند و تدریس در پیشدبستانی رایگان و در مدارس دولتی خواهد بود. بهاینترتیب در صورت تصویب نهایی و قانونی شدن این طرح، زمینه پوشش کامل آموزش پیشدبستانی برای همه کودکان در کشور و در مدارس دولتی فراهم میشود.
کارزاری برای پیشدبستانی رایگان و اجباری
نهادهای مدنی و فعالان حقوق کودک نیز اخیرا با راهاندازی کارزاری، خواستار رایگان و اجباری شدن خدمات آموزش پیشدبستانی شدهاند. در این کارزار تأکید شده که آموزش پیشدبستانی، سنگبنای رشد شناختی، جسمی، اجتماعی و عاطفی کودکان است؛ دورهای که میتواند مسیر زندگی هر کودک را برای همیشه تغییر دهد. بااینحال، در حال حاضر آموزش پیشدبستانی در ایران برای کودکان ۶ ساله
تحت پوشش دولت نیست و خانوادهها برای ثبتنام فرزندانشان در این مقطع، باید هزینههای سنگینی پرداخت کنند.
این وضعیت به معنای آن است که هزاران کودک در مناطق کمبرخوردار، از فرصت طلایی یادگیری، رشد مهارتهای پایه و آمادهسازی برای ورود به مدرسه محروم میمانند. نابرابری در نقطه آغاز، به نابرابری در تمام طول زندگی میانجامد.
فعالان مدنی و دغدغهمندان حقوق کودک، بر تأمین اعتبار و زیرساخت لازم برای توسعه کیفی این دوره در سراسر کشور تأکید و تصریح کردهاند که آموزش پیشدبستانی سرمایهگذاری برای آینده کشور است، نه هزینهای اضافی. کشورهایی که این دوره را بهطور رایگان ارائه میدهند، نهتنها شکاف طبقاتی در آموزش را کاهش دادهاند، بلکه بازدهی آموزشی، سلامت روان و اجتماعی کودکان و حتی شاخصهای توسعه ملیشان رشد کرده است.
نقش پیشدبستانی در مناطق دوزبانه بسیار كلیدیتر است
گروهی موافق اجباری شدن خدمات آموزش پیشدبستانی هستند و گروهی نیز اگرچه با این تصمیم مخالف نیستند، اما مواردی را مطرح کردهاند که تأملبرانگیز است.
موافقان میگویند: «در متون علمی، بر نقش دوره پیشدبستانی در ایجاد آمادگی كودكان برای ورود به مدرسه بسیار تأکید شده و همبستگی بالایی میان رفتن به دوره پیشدبستانی و ادامه تحصیل در دوره دبیرستان مشاهده میشود. به این جهت، پیشدبستانی دورهای بسیار مهم و حیاتی در سیكل آموزشی است.» موافقان تأکید میکنند که «نقش پیشدبستانی در مناطق دوزبانه بسیار كلیدیتر است، زیرا دانشآموزانی كه زبان مادری را در دامان خانواده یاد گرفتهاند میتوانند به آموختن زبان ملی كشور یعنی زبان فارسی بپردازند. در این دوره بدون فشار درسی و یادگیری علوم و فنون میتوان بر یادگیری زبان ملی تأکید كرد؛ امری كه هماكنون متأسفانه در دوره دبستان رخ میدهد و باعث افت شدید تحصیلی، خاطرات بد و بعضا ترک تحصیل توسط دانشآموزان میشود، چراكه این دانشآموزان كوچک معمولا نمیتوانند به فارسی صحبت كنند و با توجه به فارسی بودن متون آموزشی، نمیتوانند با آن ارتباط برقرار كنند.»
موافقان یادآور میشوند که «معمولا کودکان مناطق محروم از آموزههای پیشدبستانی بیبهره میمانند. این در حالی است که آموزشهای اصولی در پیشدبستانی میتواند بسیاری از اختلالات یادگیری کودکان را برطرف کند. اما با ورود به مدرسه و ندیدن این آموزشها، کودکان در روند تحصیلی خود دچار مشکل میشوند.»
علی بهشتی از کارشناسان علوم تربیتی در موافقت با اجباری شدن دوره پیشدبستانی به «رسالت» میگوید: «پیشدبستانی یکی از دورههای مهم و اثرگذار در آینده تحصیلی کودکان است. انواع مهارتهایی که پیشزمینه شروع سوادآموزی هستند نظیر حروف الفبا، مفاهیم ساده ریاضی و علوم در پیشدبستانی، توسط معلمان و با متدهای اختصاصی کودکان آموزش داده میشوند. حتی اگر مطلب زیادی در این حوزهها درس داده نشود، کودک در دبستان باکلیت مفاهیم پایهای، روند آموختن و انجام تمرین در منزل آشنا شده است. از طرفی قسمتهای مختلف مغز با این آموزشها فعالشده و قابلیتهای ذهنی و خلاقانه کودکان بیشتر میشود.»
این کارشناس بیان میکند: «اغلب کودکان در آغاز ورود به مدرسه به اضطراب جدایی از خانه و والدین دچار میشوند. حتی اگر کودکان مهدکودک رفته باشند به دلیل تفاوت محیط بازهم با مشکلاتی مواجه میشوند. اما با تمرین مهارتهای مختلف در پیشدبستانی کودک میتواند راحتتر با جدا شدن از والدین و گذراندن وقت در مدرسه کنار بیاید. همچنین در مراکز پیشدبستانی تلاش این است که تا حدی که سن کودک اجازه میدهد، شرایط آموزشی نزدیک به دبستان باشد. به همین دلیل کودکان بعد از گذشت یک یا دو سال در پیشدبستانی، آدابی مانند اجازه گرفتن و قوانین را راحتتر میپذیرند و به آن احترام میگذارند. کودکان در دبستان باید بتوانند به قوانین مدرسه و معلم احترام بگذارند، حرفشنوی و نظم و انضباط شخصی داشته باشند، برای صحبت کردن یا انجام هرکاری به رعایت نوبت احترام بگذارند، الزامات اجتماعی را درک و رعایت کنند و برای آموختن مطالب وقت بگذارند. همه این توانمندیها در دوره پیشدبستانی تمرین میشوند.»
آموزش رسمی زودهنگام با ویژگیهای رشدی و روانی کودکان در تناقض است
اما مطابق دیدگاه ابراهیم سحرخیز، معاون اسبق آموزش متوسطه، آموزش رسمی زودهنگام در تناقض با ویژگیهای رشدی و روانی کودکان پنجساله است. چراکه به لحاظ روانشناسی یادگیری، ما در دوره پیشدبستانی نمیتوانیم وارد مفاهیم جدی درسی بشویم، این مسئله باعث اضطراب، دلزدگی و فرسودگی تحصیلی میشود، اینگونه مفاهیم بایستی در ظرف زمانی و سنی خاصی مطرح شود. او البته انکار نمیکند که آموزش پیشدبستانی برای کودکان مناطق دوزبانه و نابرخوردار ضروری است.
این کارشناس در گفتوگو با «رسالت» میگوید: «پیشتر در مناطق دوزبانه و نابرخوردار دورههای کوتاهمدتی برگزار و کودکان با زبان فارسی آشنا میشدند، چون این کودکان وقتی وارد پایه اول ابتدایی میشوند، دامنه لغات و واژگانشان به زبان فارسی محدود است. گرچه در سالیان اخیر با ضریب نفوذ اینترنت، دامنه لغات این کودکان نسبت به گذشته تفاوت معنادار و محسوسی پیدا کرده، اما هنوز هم لازم است که در این مناطق دوره پیشدبستانی را اجباری نمود، البته نباید کودکان را یک سال زودتر وارد مدرسه کرد، چون در این صورت یک سال از کودکی رسمی دانشآموزان کاسته خواهد شد. خوشبختانه طرح مجلس نیز چنین چیزی را نمیگوید و به لحاظ روانشناسی یادگیری همچنین امری قابلتأیید نیست، چون کودکان دارای تفاوتهای فردی و تفاوت در زیست جغرافیایی هستند و این اقتضاء برای همه حاصل نمیشود.»
سه شرط برای موفقیت طرح
معاون اسبق آموزش متوسطه در ادامه، تأکید میکند: «طرح مجلس در صورتی قابلیت تحقق و اجرایی شدن دارد که سه شرط اصلی یعنی داشتن نیروی انسانی، فضا و تجهیزات متناسب و منابع آموزشی رعایت شود. اما آموزشوپرورش اکنون در دوازده پایه تحصیل مانده است و ٦۵ درصد کلاسهایش در مدارس دولتی بین ٣٦ تا ٤٠ دانشآموز دارد. در ٧ هزار و ٧٠٠ کلاس درس جمعیت دانشآموزان بالای ٤٠ نفر است و گاهی تا ٦٠ نفر هم میرسد و بهشدت با کمبود معلم مواجهیم و بهناچار دست به دامان سرباز معلمها، نیروهای خرید خدمات و معلمان حقالتدریس شدهایم، چرا باید در چنین شرایطی به این دوازده سال، یک سال دیگر را هم به شکل رایگان و اجباری اضافه کنیم؟ مگر اینکه دوره پیشدبستانی را برای مناطق نابرخوردار اجباری و رایگان کنیم. چون در مناطق شهری تحقق این امر در توان دولت نیست و نباید دردسر تازهای برای آموزشوپرورش ایجاد کرد.»
سحرخیز تلاش برای افزایش ضریب پوشش دانشآموزان پیشدبستانی را اقدامی خوب دانسته اما تأکید میکند که باید منابع آن تأمین شود. در برخی از کشورهای دنیا، دانشآموزان ١٤ سال آموزش میبینند. اگر دولت میتواند منابع و نیروی انسانی و فضای آموزشی این بخش را تأمین کند، مشکلی نیست اما مسئله این است که استان تهران با ٢٦ درصد کمبود کلاس در رتبه اول قرار دارد و محرومترین استان به لحاظ فضای آموزشی است، بعدازآن خراسان رضوی، خوزستان، خراسان شمالی و سیستانوبلوچستان قرار دارند، بنابراین باید تمامی جوانب را سنجید و نباید طرحی ارائه کرد که دولت امکان اجرای آن را نداشته باشد.
این کارشناس در ادامه میگوید: تردیدی نیست که آموزش پیشدبستانی مزیت و فرصتهای زیادی دارد و کودکان به دور شدن از خانواده و ورود به یک محیط جدید عادت میکنند، از طرفی دامنه لغاتشان افزایش پیدا کرده و در قالب بازی، مفاهیمی که برای ورود به دوره ابتدایی لازم است را میآموزند. این مسئله حتما روی یادگیری دانشآموزان و سواد پایهای نظیر مهارت خواندن و نوشتن اثر مثبتی دارد. اکنون چیزی در حدود ٤٠ درصد دانشآموزان دوران ابتدایی ما در مهارت خواندن و نوشتن لنگ میزنند. مطابق گزارشی که در یکی از رسانهها ارائهشده، از هر ۲۰ دانشآموزی که از پایه ششم به پایه هفتم میروند، دستکم چهار تا پنج نفر بههیچعنوان سواد خواندن و نوشتن ندارند. همچنین نتایج آزمونهای بینالمللی نشان میدهد ۴۰ تا ۴۵ درصد دانشآموزان پایههای چهارم و هشتم در ایران حداقلهای یادگیری را کسب نمیکنند و نزدیک به ۴۰ درصد دیگر نیز عملکردی زیر متوسط دارند.
این کارشناس میافزاید: «علیرغم ارائه این آمارهای نگران کننده، مشخص نیست با اجباری شدن و عمومیت بخشیدن به دوره پیشدبستانی، مشکلات برطرف شود. اگرچه این اقدام مؤثر است اما بهاندازه وزن خودش تأثیر دارد. همانطور که اشاره کردم در برخی از مناطق کشور، بهرغم ضریب نفوذ بالای اینترنت و گسترش شبکههای اجتماعی، هنوز برخی از دانشآموزان در صحبت به زبان فارسی و یا شنیدن واژگان مشکلدارند. لذا پیشدبستانی برای این قبیل دانشآموزان یک فرصت بسیار خوب است، اما مسئله مهم کمبود منابع است و نباید طرحی ابتدا اجرا شده و بعد در میانه راه مشخص شود منابع کافی ندارد.»
سحرخیز در خاتمه با اشاره به طرح سالیان قبل برای افزایش ضریب پوشش پیشدبستانی در کشور میگوید: «سال ٨٤ و حتی قبل از آن، به بسیاری از استانها منابعی تزریق و در قالب قرارداد با بخش خصوصی و دریافت کمکهای والدین، مقطع پیشدبستانی پوشش داده شد. بنابراین میتوان همچنان نیز به همین شیوه عمل کرد، و صرفا مناطق نابرخوردار و روستایی را در اولویت پوشش رایگان قرار داد. بهاینترتیب در مناطق شهری میتوان با مشارکت دولت در قالب ارائه امکانات و تجهیزات، واگذاری فضای آموزشی و یا بهکارگیری نیروی انسانیای که در برخی استانها، کسری ساعات موظف دارند، ضریب پوشش پیشدبستانی را افزایش داد. درعینحال مشارکت والدین و حضور بخش خصوصی هم مهم است. ضمن آنکه باید تأکید کرد که امروزه بسیاری از والدین در مناطق شهری و برخوردار معمولا کودکان را در مقطع پیشدبستانی ثبتنام میکنند و از اهمیت این مسئله آگاه و مطلع هستند. اما مشکل اصلی ما در مناطق نابرخوردار است که در این بخش کمکهای دولت باید به شکل هدفمند توزیع شده و کودکان را به شکل رایگان ثبتنام کرد.»
طرح جدید پیشدبستانی: فرصتها، چالشها
جمشید امیدی، پژوهشگر تعلیم و تربیت نیز در مطلبی به تحلیل ابعاد مختلف این طرح، اهداف آن، چالشهای پیش رو و چشمانداز احتمالی آن پرداخته است. او دراینباره مینویسد: طرح جدید پیشدبستانی که در سالهای اخیر توسط نهادهای متولی مانند سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک مطرحشده است، تلاشی برای ساماندهی، ارتقای کیفیت و همگانی کردن این دوره است. اما این طرح صرفا بر آمادهسازی کودکان برای ورود به دبستان متمرکز نیست، بلکه به رشد متوازن همهجانبه کودک توجه دارد. تغییر نام از «آموزش» به «تعلیم و تربیت» نشاندهنده این نگرش جامع است. از طرفی یکی از اهداف بلندپروازانه، گسترش دسترسی به آموزش باکیفیت پیشدبستانی بهویژه در مناطق محروم و دوزبانه است. این امر میتواند به کاهش شکاف آموزشی در بدو ورود به دبستان و تقویت مهارتهای زبانی کودکان مناطق کمبرخوردار کمک شایانی کند.
امیدی در ادامه تأکید کرده که باوجود اهداف مترقی، اجرای موفقیتآمیز این طرح با موانع جدی روبهرو است و در این زمینه مینویسد: گسترش پوشش به مناطق محروم، تجهیز مراکز، و آموزش کیفی مربیان نیازمند سرمایهگذاری کلان دولتی است. در شرایط کنونی اقتصادی، تضمین تخصیص بودجه کافی و پایدار یکی از بزرگترین نگرانیهاست. همچنین کمبود فضاهای آموزشی بسیاری از مناطق، بهویژه مناطق محروم و حاشیه شهرها، فاقد ساختمانهای استاندارد و مناسب برای کودکان پیشدبستانی هستند. از طرفی در حال حاضر با کمبود شدید نیروی متخصص در حوزه روانشناسی و آموزش دوران کودکی مواجهیم. بنابراین جذب، نگهداری و انگیزهبخشی به مربیان باوجود حقوقهای نسبتا پایین، چالش بزرگی است. چالش محتوا و برنامه درسی نیز در اینجا مطرح است. اگر برنامه درسی بیشازحد سنگین، آکادمیک و شبیه به دبستان باشد، بهجای تقویت خلاقیت و مهارتهای اجتماعی، باعث خستگی زودهنگام و بیزاری از یادگیری در کودک میشود. عدم توجه به تفاوتهای فردی و منطقهای نیز از دیگر چالشهای این بخش است. یک برنامه واحد برای کل کشور ممکن است نیازهای کودکان در مناطق مختلف بافرهنگها و بسترهای اجتماعی-اقتصادی گوناگون را پاسخ ندهد. چالش بار مالی بر دوش خانوادهها را هم باید در نظر گرفت، چراکه در بسیاری از موارد، حتی با حمایت دولت، بخشی از هزینهها بر عهده خانوادهها خواهد بود. این موضوع میتواند باعث شود کودکان خانوادههای کمدرآمد، که بیشترین نیاز را به این خدمات دارند، از آن محروم بمانند.
این پژوهشگر در جمعبندی با ارائه راهکارهای پیشنهادی خود، به برخی از هشدارهای کارشناسی نیز اشارهکرده است. او نخست زنگ خطر آکادمیکسازی زودهنگام را به صدا درآورده و مینویسد: فشار برای آموزش خواندن، نوشتن و مفاهیم پیچیده ریاضی به کودکان در این سن، نه تنها سودمند نیست، بلکه میتواند به رشد عاطفی و شناختی آنان آسیب بزند و باعث استرس و اضطراب شود. محیط پیشدبستانی باید بر «بازی محوری»، کشف و تقویت مهارتهای زندگی (مانند حل مسئله، همکاری، کنترل هیجانات) متمرکز باشد. جمشید امیدی، نسبت به یکسانسازی افراطی نیز هشدار داده و میگوید: اجرای یک مدل کاملا متمرکز و یکسان در سراسر کشور، بدون در نظر گرفتن تنوع فرهنگی و زبانی (مانند مناطق ترک، کرد، عرب و بلوچ)، میتواند فرصت یادگیری در بستر فرهنگ خودی را از کودک سلب کند و به هویت محلی او آسیب بزند. نکته مهم دیگر این است که اگر سهم اصلی اجرای طرح به بخش خصوصی سپرده شود، بدون نظارت قوی و تعیین تعرفههای مناسب، این خطر وجود دارد که آموزش پیشدبستانی به کالایی لوکس و پرهزینه تبدیل شود و عدالت آموزشی بهشدت زیر سؤال برود. موضوع حائز اهمیت بعدی این است که پیشدبستانی نمیتواند جایگزین خانواده شود. هر طرحی باید همراه با برنامهای برای «آموزش و مشارکت فعال والدین» باشد. بدون آگاهسازی خانوادهها درباره فلسفه و اهداف این دوره، احتمال تعارض بین روشهای خانه و مرکز پیشدبستانی وجود دارد.
به باور نگارنده طرح جدید پیشدبستانی در صورت عدم توجه به این چالشها و هشدارها، با خطر تبدیلشدن به یک شکلسازی پرهزینه و بیاثر یا حتی آسیبزا روبهرو است.
چشمانداز آینده
طرح جدید، بدون شک، گامی ضروری و روبهجلو در مسیر تحول نظام آموزشی کشور است. این طرح پتانسیل آن را دارد که با سرمایهگذاری بر روی (سالهای شکلگیری ) کودکان، نه تنها مهارتهای تحصیلی آنان، بلکه هوش هیجانی، مهارتهای اجتماعی و سلامت روانی نسل آینده را تقویت کند و ازاینرو جمشید امیدی، موفقیت این طرح را در گروی چند عامل کلیدی میداند: نخست، تعهد سیاسی و تخصیص بودجه کافی: دولت باید این طرح را بهعنوان یک اولویت ملی و یک سرمایهگذاری بلندمدت بپذیرد. دوم، اجرای تدریجی و پایش مستمر: اجرای آزمایشی در مناطق مختلف و دریافت بازخورد از مربیان و خانوادهها میتواند به رفع نواقص قبل از تعمیم سراسری کمک کند. سوم، جلب مشارکت بخش خصوصی و نهادهای مدنی: استفاده از ظرفیتهای موجود در جامعه میتواند بار مالی دولت را کاهش و تنوع و خلاقیت در ارائه خدمات را افزایش دهد. چهارم، افزایش آگاهی خانوادهها: فرهنگسازی برای درک اهمیت این دوره و تفاوت آن با صرفا «نگهداری» کودک، برای جلب حمایت و مشارکت فعال والدین حیاتی است. پنجم، اولویت دادن به کیفیت بر کمیت: بهجای تمرکز صرف برافزایش آمار، منابع بر تربیت مربی متخصص و تأمین فضای استاندارد متمرکز شود. ششم، طراحی برنامه درسی منعطف، بازیمحور و مبتنی بر نیازهای رشدی کودک و پرهیز از محتوای سنگین و آکادمیک. هفتم، تقویت نظام نظارتی مستقل و کیفیمحور برای پایش مستمر مراکز. هشتم، تضمین دسترسی عادلانه از طریق تخصیص بودجه ویژه به مناطق محروم و کودکان کمبرخوردار و درنهایت، موفقیت این طرح در گرو آن است که کودک و نیازهای اصیل رشدی او در مرکز تمام تصمیمگیریها قرار گیرد، نه اهداف اداری، سیاسی یا اقتصادی.

تیتر خبرها
تیترهای روزنامه
-
توسعه متوازن با شناخت ظرفیتهای استانی محقق میشود
-
تمرکززدایی اقتصادی زمینه رونق تولید و اشتغال را فراهم میکند
-
شرمالشیخ و خطر تکرار اُسلو
-
نمیتوانید با دنیا بجنگید!
-
ترامپ شریک شکست نتانیاهو در جنگ غزه است
-
وقاحت دنباله دار تروییکای اروپایی
-
سرمایهگذاری برمدار استانها
-
اما و اگرهای پیشدبستانی اجباری
-
بازی ترامپ با حاصل جمع صفر !
-
ایران، بازیگر نوظهور بازار جهانی غذا