اقرار ترامپ و واقعیتی عریان‌تر از همیشه

مسعود پیرهادی
اظهارات اخیر دونالد ترامپ که گفت «کنترل کامل» حمله اسرائیل به ایران در دست من بود، واقعیتی را عریان‌تر به صحنه آورد؛ بازیگری که مدعی دموکراسی و قانون است، آشکارا فرماندهی عملیات قدرتی دیگر را به عهده گرفته و این به معنای نفیِ قاعده‌مندی روابط بین‌الملل است. این ادعا به همراه گزارش‌ها درباره حملات گسترده اسرائیل به تأسیسات ایران و دخالت مستقیم یا پشتیبانی نظامی ایالات متحده، معادله امنیتی منطقه را دگرگون کرده است.  
در برابر این واقعیت، بیانات رهبر معظم انقلاب، پیشاپیش درباره «ذاتی بودن مشکل ما با آمریکا» و هشدار نسبت به این‌که «رابطه با آمریکا در آینده نزدیک بررسی نخواهد شد» راهبردی به‌موقع و واقع‌گراست. ایشان بارها نشان داده‌اند که سیاست مبتنی بر خوش‌باوری به تعهدات آمریکا به سرعت به شکست می‌انجامد؛ تجربه برجام و وعده‌های برجا نمانده نمونه‌ای تلخ از این آموزه است.  
این دو قطعه خبر و صحبت، اگر کنار هم گذاشته شوند، تصویر واضحی می‌سازند: بازیگران هژمونیک حاضرند منافع و امنیت‌ منطقه‌ای را به ابزار فشار تبدیل کنند و حتی فراتر، خودِ جنگ را به ابزاری برای تثبیت هژمونی ببینند. در چنین صحنه‌ای، ساده‌انگاریِ مراجعه به همان بازیگران برای «صلح تضمینی» خطایی استراتژیک خواهد بود.
اما چه باید کرد:
۱) تقویت بازدارندگی توأم با عقلانیت: بازدارندگی صرف نظامی کافی نیست؛ باید بازدارندگی هوشمند، تلفیق توان موشکی، پدافند، سایبری و توان نظامی نامتقارن را با دیپلماسی دفاعی ترکیب کرد تا هزینه تهاجم برای طرف متجاوز غیرقابل تحمل شود.
۲) خوداتکایی فنی و صنعتی: وابستگی به زنجیره‌های خارجی در فناوری‌های کلیدی ریسک‌زا است. باید سرمایه‌گذاری هدفمند در صنایع دفاعی، انرژی و تولید پیشران افزایش یابد.
۳) تقویت ظرفیت دیپلماسی چندجانبه و منطقه‌ای: همسویی‌های راهبردی با بازیگران مستقل منطقه‌ای و جهانی که از هژمونی یک‌جانبه ناراضی‌اند، می‌تواند توازن جدیدی ایجاد کند و فضای دیپلماتیک را ارتقا دهد.
۴) آماده‌سازی حقوقی و رسانه‌ای: ثبت و انتشار اسناد، گزارش‌های بین‌المللی و پیگیری قضائی در محافل بین‌المللی باید با برنامه‌ریزی انجام شود تا ابهام زدایی و افشای نقش‌های مداخله‌گر صورت گیرد.
۵) تقویت تاب‌آوری اقتصادی و اجتماعی: آماده‌سازی برای تحریم‌های مضاعف یا اقدامات تلافی‌جویانه با افزایش ذخائر استراتژیک، تنوع شرکا و سیاست‌های حمایت اجتماعی ضروری است.
۶) بسیج هوشمند افکار عمومی و دیپلماسی مردمی: روایت‌سازی منسجم و مستند که اختلاف با آمریکا را ذاتی و منافع ملی را محور کند، باید در داخل و خارج ترویج یابد.
۷) یکپارچگی ستادی و مدیریتی: تصمیم‌گیری باید سریع، هماهنگ و مبتنی بر اطلاعات موثق باشد تا از آشفتگی و اختلال در مدیریت بحران جلوگیری شود.
در نهایت چه خواهد شد؟
سناریو اول ــ تشدید و گسترش: اگر طرف‌های هژمونیک و متحدانشان در عقب‌نشینی جدی نباشند، احتمال گسترش درگیری و درهم‌تنیدگی بازیگران منطقه‌ای وجود دارد؛ این مسیر هزینه‌های انسانی و اقتصادی سنگین به‌بار می‌آورد. (ممکن است شامل اقدامات تلافی‌جویانه نامتقارن و فعال شدن جبهه‌های میانی منطقه باشد).
سناریو دوم ــ دیپلماسی کنترل‌گر: فشارهای بین‌المللی و هزینه‌های سیاسی برای ناقضان می‌تواند به توافق موقت یا آتش‌بس منجر شود؛ اما این توافق‌ها فاقد ریشه عدالت‌محور خواهند بود مگر آنکه منافع طرف ایرانی تأمین و تضمین شود. در صورت انتخاب این مسیر، توازن منطقه‌ای شکننده خواهد ماند.
سناریو سوم ــ نهادی‌سازی مقاومت: اگر سیاست داخلی بر تقویت ساختارها و خوداتکایی متمرکز شود، ایران می‌تواند از وضعیت واکنشی به موقعیت فعال و تعیین‌کننده منتقل شود و هزینه تعرض برای متجاوزان را بلندمدت بالا ببرد. این سناریو بلندمدت اما پایدارتر است و با راهبردهایی که پیش‌تر ذکر شد، قابل تحقق است.
در پایان باید در نظر داشت اظهارات ترامپ و گزارش‌های بعدی، در عین هشدار، یک امتیاز راهبردی هم برای ایران فراهم می‌آورد: وقتی نقش بازیگران هژمونیک آشکار می‌شود، تصمیم‌گیری بر مبنای واقعیت ساده‌تر و شفاف‌تر می‌شود. بیانات رهبر معظم انقلاب که مشکل با آمریکا را ذاتی خواندند، در این وضعیت نقشی راهنما دارد؛ ایشان راه را برای «تقویت درونی» و «نه خوش‌باوری به وعده‌های بیرونی» روشن کرده‌اند.  
راه پیش رو دشوار است اما مشخص؛ افزایش بازدارندگی هوشمند، خوداتکایی فناورانه، دیپلماسی منطقه‌ای فعال، آماده‌سازی اقتصادی و بسیج عقلانی افکار عمومی. اینها نه فقط واکنش به تهدید، که سرمایه‌گذاری برای اقتدار ملی‌اند. در جهانی که زور گاهی با لبخند پنهان می‌شود، تنها فرمانِ یقین در دستِ ملت‌ها، قوت درونی و انسجام ملی است.


اقرار ترامپ و واقعیتی عریان‌تر از همیشه