چرا ترامپ مدام ادعا میکند؟!
اظهارات اخیر دونالد ترامپ مبنی بر اینکه «با هواپیمای B2 رفتیم و توان هستهای ایران را نابود کردیم» بار دیگر بحث کهنه اما مؤثر «جنگ ادراکی و واقعیتسازی سیاسی» را در سطح نظام بینالملل زنده کرده است. ترامپ در این سخن مدعی شده است که ظرفیت بالقوه ایران برای دستیابی به سلاح هستهای از میان رفته است. این سخنان ازنظر تحلیلی و توصیفی با تناقضهای جدی و طنزآمیز در عرصه بینالمللی روبهروست.
نخستین نکته قابلتأمل در این ادعا، تأکید ترامپ بر «نابودی ظرفیتهای بالقوه هستهای» ایران است. واژه «بالقوه» خود بهخوبی نشان میدهد که او از وضعیتی فرضی و احتمالی سخن میگوید، نه از واقعیت عینی و قابلاندازهگیری. از منظر منطق سیاست بینالملل، ادعای نابودی ظرفیت بالقوه به این معناست که آمریکا نه یک مرکز واقعی غنیسازی یا زیرساخت فیزیکی را هدف گرفته، بلکه ظاهرا«امکان» یا «احتمال» توسعه هستهای ایران را از بین برده است؛ ادعایی که در خود نوعی پارادوکس و طنز نهفته دارد. اگر چنین اقدامی در هر سطحی رخ داده بود، واشنگتن و متحدانش با حرارت و سرعت، خواهان شفافسازی فنی از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی و شروع فوری مذاکرات جدید میشدند. در واقع، نظام بینالملل
در برابر هر تغییر واقعی در وضعیت هستهای ایران واکنشی فوری نشان میدهد. بنابراین سکوت نسبی نهادهای رسمی و حتی متحدان آمریکا در برابر این ادعا خود بهترین شاهد بر غیرواقعی و تبلیغاتی بودن آن است.
نکته دوم و مهمتر، ماهیت شناختی این گزاره است. تکرار مکرر چنین جملههایی از سوی ترامپ را نمیتوان صرفادر قالب هیجانهای بیقاعده سیاسی او تحلیل کرد. این تکرار نظامند و هدفمند را باید بخشی از جنگ شناختی آمریکا علیه ایران دانست؛ جنگی که مستقیماافکار عمومی جامعه ایرانی را هدف قرار میدهد. در این چارچوب، ادعای نابودی توان هستهای ایران نه بهقصد اطلاعرسانی یا حتی تهدید واقعی، بلکه بهمنظور القای «احساس بیقدرتی» و «ناامیدی ملی» مطرح میشود. این احساسسازی دقیقا همان چیزی است که در دکترین جنگ شناختی بهعنوان «تغییر در ادراک جمعی یک ملت از توان و آینده خود» تعریف میشود.
در این میان، نکته جالبتوجه آن است که نهادهای امنیتی و نظامی غرب ازجمله پنتاگون، سنتکام و حتی موساد، تاکنون هیچ تأیید رسمی در خصوص چنین حمله یا عملیات نابودگرانهای ارائه نکردهاند. سکوت این سازمانها بهروشنی نشان میدهد که گزاره ترامپ هیچ پشتوانه اطلاعاتی و فنی ندارد و صرفادر سطح گفتار سیاسی باقیمانده است.
اما همین گفتار سیاسی، در عصر رسانه و شبکههای اجتماعی، میتواند کارکردی مشابه یک عملیات روانی داشته باشد. هنگامیکه یک سیاستمدار در سطح رئیسجمهور سابق آمریکا با لحنی قاطع از نابودی توان هستهای ایران سخن میگوید، هدف واقعی نه تخریب زیرساخت، بلکه تخریب اعتماد عمومی است.
از این منظر، باید سخنان ترامپ را نه بهعنوان یک روایت فنی یا نظامی، بلکه بهعنوان بخشی از «نبرد باورها» میان واشنگتن و ملت ایران تحلیل کرد. نبردی که در آن، سلاح اصلی نه بمب و موشک، بلکه روایتسازی، اغراق و دستکاری در ذهن مخاطب است.
هرچند این نوع جنگ شناختی ممکن است در کوتاهمدت اثرات روانی یا رسانهای داشته باشد، اما واقعیت میدانی و دادههای آژانس بینالمللی انرژی اتمی نشان میدهد که توان علمی و فنی ایران در حوزه فناوری هستهای همچنان پابرجاست و در مسیر قانونی خود ادامه دارد.درنهایت، سخنان ترامپ را باید در قالب یک نمایش سیاسی و رسانهای برای مصرف داخلی آمریکا و کشورهای متحد آن دید؛ تلاشی برای احیای چهره « ضدایرانی» او. این نمایش اگرچه ازنظر رسانهای پر سروصداست، اما از منظر واقعیات میدانی و منطق روابط بینالملل، چیزی جز یک طنز سیاسی و مضحکانه نیست.
نخستین نکته قابلتأمل در این ادعا، تأکید ترامپ بر «نابودی ظرفیتهای بالقوه هستهای» ایران است. واژه «بالقوه» خود بهخوبی نشان میدهد که او از وضعیتی فرضی و احتمالی سخن میگوید، نه از واقعیت عینی و قابلاندازهگیری. از منظر منطق سیاست بینالملل، ادعای نابودی ظرفیت بالقوه به این معناست که آمریکا نه یک مرکز واقعی غنیسازی یا زیرساخت فیزیکی را هدف گرفته، بلکه ظاهرا«امکان» یا «احتمال» توسعه هستهای ایران را از بین برده است؛ ادعایی که در خود نوعی پارادوکس و طنز نهفته دارد. اگر چنین اقدامی در هر سطحی رخ داده بود، واشنگتن و متحدانش با حرارت و سرعت، خواهان شفافسازی فنی از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی و شروع فوری مذاکرات جدید میشدند. در واقع، نظام بینالملل
در برابر هر تغییر واقعی در وضعیت هستهای ایران واکنشی فوری نشان میدهد. بنابراین سکوت نسبی نهادهای رسمی و حتی متحدان آمریکا در برابر این ادعا خود بهترین شاهد بر غیرواقعی و تبلیغاتی بودن آن است.
نکته دوم و مهمتر، ماهیت شناختی این گزاره است. تکرار مکرر چنین جملههایی از سوی ترامپ را نمیتوان صرفادر قالب هیجانهای بیقاعده سیاسی او تحلیل کرد. این تکرار نظامند و هدفمند را باید بخشی از جنگ شناختی آمریکا علیه ایران دانست؛ جنگی که مستقیماافکار عمومی جامعه ایرانی را هدف قرار میدهد. در این چارچوب، ادعای نابودی توان هستهای ایران نه بهقصد اطلاعرسانی یا حتی تهدید واقعی، بلکه بهمنظور القای «احساس بیقدرتی» و «ناامیدی ملی» مطرح میشود. این احساسسازی دقیقا همان چیزی است که در دکترین جنگ شناختی بهعنوان «تغییر در ادراک جمعی یک ملت از توان و آینده خود» تعریف میشود.
در این میان، نکته جالبتوجه آن است که نهادهای امنیتی و نظامی غرب ازجمله پنتاگون، سنتکام و حتی موساد، تاکنون هیچ تأیید رسمی در خصوص چنین حمله یا عملیات نابودگرانهای ارائه نکردهاند. سکوت این سازمانها بهروشنی نشان میدهد که گزاره ترامپ هیچ پشتوانه اطلاعاتی و فنی ندارد و صرفادر سطح گفتار سیاسی باقیمانده است.
اما همین گفتار سیاسی، در عصر رسانه و شبکههای اجتماعی، میتواند کارکردی مشابه یک عملیات روانی داشته باشد. هنگامیکه یک سیاستمدار در سطح رئیسجمهور سابق آمریکا با لحنی قاطع از نابودی توان هستهای ایران سخن میگوید، هدف واقعی نه تخریب زیرساخت، بلکه تخریب اعتماد عمومی است.
از این منظر، باید سخنان ترامپ را نه بهعنوان یک روایت فنی یا نظامی، بلکه بهعنوان بخشی از «نبرد باورها» میان واشنگتن و ملت ایران تحلیل کرد. نبردی که در آن، سلاح اصلی نه بمب و موشک، بلکه روایتسازی، اغراق و دستکاری در ذهن مخاطب است.
هرچند این نوع جنگ شناختی ممکن است در کوتاهمدت اثرات روانی یا رسانهای داشته باشد، اما واقعیت میدانی و دادههای آژانس بینالمللی انرژی اتمی نشان میدهد که توان علمی و فنی ایران در حوزه فناوری هستهای همچنان پابرجاست و در مسیر قانونی خود ادامه دارد.درنهایت، سخنان ترامپ را باید در قالب یک نمایش سیاسی و رسانهای برای مصرف داخلی آمریکا و کشورهای متحد آن دید؛ تلاشی برای احیای چهره « ضدایرانی» او. این نمایش اگرچه ازنظر رسانهای پر سروصداست، اما از منظر واقعیات میدانی و منطق روابط بینالملل، چیزی جز یک طنز سیاسی و مضحکانه نیست.
تیتر خبرها
تیترهای روزنامه
-
شناسایی خانههای خالی نیازمند دادههای دقیق و برخط است
-
عرضه خانههای خالی میتواند بازار مسکن را متعادل کند
-
شفافیت مسکن با تکمیل سامانهها
-
نگاهی به مسئله انتظار
-
جنگ شناختی دشمنان در لبنان شکست میخورد
-
اولویت ارزی برای تولیدکنندگان ارزآور
-
خطر گسترش گروههای ضد واکسن!
-
چرا ترامپ مدام ادعا میکند؟!
-
بهای معیت
-
دنده عقب متحدان آمریکا



