او در کودکی به امامت رسید تا مردم بفهمند امامت مقامی ملکوتی و انتصابی از سوی خداوند است نه مقامی دنیایی و انتخابی از سوی خلق

مبارک‌ترین مولود

گروه فرهنگی
در میانه قرن سوم هجری، تاریخ تشیع با پدیده‌ای شگرف و بی‌نظیر روبه‌رو شد که تمامی پیش‌فرض‌های کلامی و سیاسی دوران را به چالشی بنیادین کشید. حیات حضرت امام محمد بن علی الجواد (علیه‌السلام)، اگرچه کوتاه‌ترین طول عمر را در میان ائمه هدی داشت، اما به لحاظ تراکم حوادث و مدیریت شبکه‌ای پیروان، جایگاهی ممتاز و تمدن‌ساز در تاریخ اسلام ایفا کرد. این دوران، عرصه‌ی مواجهه با پیچیده‌ترین دستگاه‌های نفاق بود که سعی داشتند نور هدایت را در پس پرده‌های تزویر پنهان کنند. داستان امامت ایشان از سپیده‌دم ولادت آغاز می‌شود؛ زمانی که ولادت امام در سال ۱۹۵ هجری قمری، فراتر از یک حادثه خانوادگی، پاسخی قاطع به بحران هویتی شیعه بود. حضرت رضا (علیه‌السلام) تا میانسالی فرزند پسری نداشتند و جریان «واقفیه» با تکیه بر این موضوع، سعی در ایجاد انحراف در مسیر امامت داشتند. حتی پس از ولادت، دشمنان با تکیه بر تفاوت‌های ظاهری و چهره گندمگون امام که میراث مادری بزرگوار از سرزمین نوبه بود، سعی در تخریب وجهه ایشان داشتند. اما امام رضا (علیه‌السلام) با بصیرتی الهی، فرزند خویش را «مولودی که پربرکت‌تر از او برای شیعیان متولد نشده» نامیدند؛ چرا که حضور ایشان نه تنها امامت پدر را تثبیت کرد، بلکه مفهوم امامت را از قید و بندهای سن و سال رهانید. برخلاف امامان پیشین که در سنین بلوغ کامل به امامت می‌رسیدند، امام جواد (علیه‌السلام) در هفت یا هشت سالگی بار این رسالت عظیم را در حالی بر دوش گرفتند که با نظارت هوشمندانه دستگاه نفاق و بایکوت خبری شدیدی روبه‌رو بودند. پذیرش امامت یک کودک، آزمونی بزرگ برای عقلانیت شیعی بود. مأمون عباسی، که سیاستمداری فریبکار و هوشمند بود، تصور می‌کرد با انتقال امام به بغداد و برگزاری مناظرات علمی، می‌تواند ناتوانی یک کودک را اثبات کرده و قداست امامت را فرو بریزد. او می‌خواست نشان دهد که امامت شیعی ریشه در علم الهی ندارد. اما برخلاف تصور او، امام در کنگره‌های بزرگی که با حضور دانشمندان تراز اول برگزار می‌شد، چنان با صلابت و اشراف علمی پاسخ می‌گفتند که مایه شگفتی فقهای درباری می‌شد. این دوره، دوران تثبیت معرفتی شیعیان بود؛ وقتی پیروان دیدند که امام در خردسالی همان سخنی را می‌گوید که امامان پیشین در کهنسالی می‌گفتند، آموختند که امامت مقامی انتصابی از سوی پروردگار است و این تجربه، زمینه‌ساز پذیرش امامت امامان بعدی و در نهایت دوران غیبت شد. مأمون در ادامه راهبرد تزویر خود، دخترش «ام‌فضل» را به عقد امام درآورد. این ازدواج نه از سر علاقه، بلکه توطئه‌ای برای کنترل شبانه‌روزی، جاسوسی و ادغام نسل امامت با نسل خلافت بود. مأمون امیدوار بود فرزندی از این پیوند متولد شود تا مدعی امامت شده و سلسله تشیع را از درون دچار انحراف کند. اما امام با هوشمندی کامل، این تهدید را به فرصتی برای افشای نفاق تبدیل کردند. ایشان هرگز به سبک زندگی اشرافی دربار آلوده نشدند و با تدبیری الهی، اجازه ندادند هیچ فرزندی از ام‌فضل متولد شود. تمامی نسل امام از همسران پاکدامن دیگر ایشان ادامه یافت و بدین ترتیب توطئه مأمون برای آمیختن نسل نبوی با نسل عباسی شکست خورد. یکی از جنبه‌های درخشان شخصیت امام جواد (علیه‌السلام)، نقش ایشان به عنوان مبتکر بحث آزاد اجتماعی بود. ایشان سنت نشست‌های جمعی و گفتگوی آزاد را پایه‌گذاری کردند تا در فضایی عمومی، حقایق دین را با منطق تبیین کنند. مشهورترین این گفت وگوها، مناظره با «يحیی بن اکثم» بود که امام با شکافتن یک مسئله فقهی به ده‌ها صورت مختلف، حریف را مبهوت کردند. این مناظرات ثابت کرد که علم ایشان لدنی و الهی است. همچنین در ماجرای تعیین حد سرقت، ایشان با استنادی دقیق به قرآن، فتوایی دادند که تمامی فقهای بلاد را رسوا کرد و معتصم را مجبور ساخت تا نظر ایشان را بپذیرد؛ واقعه‌ای که کینه عمیق قضات درباری را برانگیخت. در عصر خفقان، امام شبکه «وکالت» را به اوج شکوفایی رساندند. به دلیل محدودیت‌های فیزیکی، عمده ارتباطات از طریق نامه‌نگاری صورت می‌گرفت. این نامه‌ها، فراتر از ابزار انتقال احکام، پیوند دهنده قلب‌های شیعیان به کانون امامت بود. نامه پرمهر ایشان به «علی بن مهزیار اهوازی» نمونه‌ای از این رابطه عاطفی است که شیعه را برای دوران غیبت آماده می‌کرد تا بیاموزند چگونه با امام خود از طریق نواب و آثار علمی ارتباط برقرار کنند. لقب «جواد» تنها یک صفت نبود، بلکه حقیقتی بود که در اوج بایکوت تاریخی درخشید. جود و کرم ایشان چنان میان مردم جاری بود که حتی غیرشیعیان نیز ایشان را با این صفت می‌شناختند. ایشان به پیروان خود می‌آموختند که تقوا پیشه کنند تا محبوب دل‌ها شوند. سرانجام، حیات ۲۵ ساله ایشان که سرشار از جهادی فشرده بود، برای دستگاه جبار عباسی غیرقابل تحمل شد. معتصم با همکاری ام‌فضل، ایشان را در جوانی به شهادت رساند. شهادت ایشان نه از سر ضعف، بلکه به دلیل قدرت نفوذ خیره‌کننده و گسترش تشکیلاتی شیعه بود که لرزه بر اندام خلافت انداخته بود. میراث امام جواد (علیه‌السلام) الگویی از یک رهبر جوان، باصلابت و هوشمند است که ثابت کرد در مقابل دشمنان منافق، تنها راه نجات، بصیرت‌افزایی و تکیه بر ریسمان محکم الهی است؛ درسی که تا همیشه تاریخ، الهام‌بخش مبارزان راه حق خواهد بود.
مبارک‌ترین مولود