دفن توهمات بایدن در اعماق دریای سرخ

ائتلافی که در نطفه خفه شد

گروه  بین الملل    
این روزها جوبایدن سیگنال های بدی ازمنطقه غرب آسیا دریافت می کند:از شکست رژیم اشغالگر قدس در رسیدن به اهداف خود در نوار غزه تا امتناع بسیاری از کشورهای هم پیمان واشنگتن در پیوستن به ائتلاف ضد مقاومت کاخ سفید در دریای سرخ! جمع این دومولفه مهم، بیانگر وضعیت وخیم و غیر قابل تصوری است که واشنگتن و تل آویودر آن به سر می برند. آنها ( آمریکا و رژیم صهیونیستی) تسلط بر متن و فرامتن جنگ غزه را از دست داده و حتی قدرت تنظیم عوامل محیطی و پیرامونی جنگ را نیز ندارند. در چنین وضعیتی گزارش رسانه های آمریکایی مبنی بر اصرار پشت پرده مقامات کاخ سفید به تل آویو بابت کاهش سطح درگیری ها تا ژانویه 2024 میلادی،
 بیش از پیش قابل هضم است.
 شکست ائتلاف آمریکایی 
اما یکی از مهم ترین مواردی که در تفسیر شکست ائتلاف مدنظر آمریکا در دریای سرخ اهمیت دارد، ظهور و بروز اختلافات عدیده در میان اعضای پیمان آتلانتیک شمالی( ناتو) می باشد. به نظر می رسد اختلافات سانسور شده ای که در طول جنگ اوکراین میان اعضای ناتو بر سر نحوه مواجهه استراتژیک و تاکتیکی با بحران های مشترک ادعایی در نظام بین الملل شکل گرفته، در حال انتقال به سطح آشکار می باشد.   فرانسه، اسپانیا و ایتالیا از ائتلاف دریایی آمریکا علیه مقاومت یمن  خارج شده و هلند، نروژ و دانمارک هم از ارسال کشتی‌های جنگی خود به منطقه خودداری کرده اند. تنها فقط عملیات دریایی اضافی را ذیل فرماندهی ناتو یا اتحادیه اروپا انجام می‌دهند نه آمریکا. ابراز صریح این موضع گیری از سوی هم پیمانان اروپایی واشنگتن در ناتو، به وضوح نشان دهنده نارضایتی آنها نسبت به بازی در زمین واشنگتن می باشد. مصداق عینی این نارضایتی را باید در جنگ اوکراین جست و جو کرد:جایی که اصرار آمریکا بر جنگ منجر به تحمیل هزینه های راهبردی ، اقتصادی و اعتباری گسترده به اعضای اروپایی ناتو شد. 
 شکستی دیگر برای کاخ سفید
در همان ابتدای طرح مسئله شکل گیری ائتلاف آمریکایی با هدف مواجهه با مقاومت یمن در دریای سرخ، اکثر اعضای اروپایی ناتو  به جوبایدن  هشدار دادند  که هیچ کس عملیات دریایی او را جدی نمی‌گیرد.اکنون این مسئله در میان بهت و ناباوری بایدن ، بلینکن و لوید آستین به اثبات رسیده است. بازی در زمین آمریکا، حکم یک قمار پرهزینه و محکوم به شکست را در میان اعضای پیمان آتلانتیک شمالی پیدا کرده است. همان گونه که اشاره شد، شکست ناتو در جنگ اوکراین  تبدیل به تجربه ای پرهزینه  در شکل گیری این رویکرد ضد آمریکایی شده است. این روند قرار نیست به زودی متوقف شود! 
از ابتدای وقوع جنگ اوکراین ، بسیاری از استراتژیست های غربی در خصوص تاثیر این جنگ بر مناسبات دو سوی آتلانتیک هشدار داده بودند. اکنون شاهد تعبیر این هشدارها هستیم.سطح مناسبات آمریکا و اعضای اروپایی ناتو با یکدیگر، از «همپوشانی مطلق»به «شراکت مشروط»تقلیل پیدا کرده و خود را در پرونده هایی مانند شکل گیری ائتلاف در دریای سرخ یا تنش های به وجود آمده میان غرب و پکن ( بر سر تایوان) در شرق آسیا و دریای چین جنوبی نشان داده است. 
 استیصال مطلق ناتو 
آنچه امروز در نظام بین الملل می‌گذرد و نمادهای آن را از اوکراین گرفته تا دریای سرخ مشاهده می کنیم، نقطه‌ آشکارساز«استیصال راهبردی ناتو» در نظام بین‌الملل محسوب می‌شود. به نظر می‌رسد آتلانتیسیسم دیگر به مثابه یک ارزش استراتژیک و ثابت، مورد شناسایی و احترام آمریکا، کانادا، ترکیه و 27 عضو اروپایی پیمان ناتو قرار نمی‌گیرد. بدون شک در آینده‌ای نزدیک، شاهد بروز تحولات زیربنایی و گسترده‌ای در مناسبات داخلی این مجموعه خواهیم بود. این تحولات قطعا در مسیر تقویت جایگاه آمریکا شکل نخواهد گرفت و بالعکس، منجر به تضعیف جایگاه واشنگتن در معادلات امنیتی و ژئو استراتژیک و ژئو پلیتیک در جهان خواهد شد.  
بهتر است در این خصوص  به تحولاتی اشاره کنیم که میان اعضای ناتو در جریان خروج از افغانستان (در سال 2021) صورت گرفت. خروج ناگهانی آمریکا از افغانستان، منجر به خشم آلمان و فرانسه دو شریک آتلانتیکی واشنگتن شد. برخی دیگر از اعضای ناتو نیز نحوه‌ خروج از افغانستان را مترادف با شکستی حیثیتی و استراتژیک برای غرب خواندند و نسبت به فرار ناتو از این کشور آسیایی، ابراز ناامیدی کردند. امروز تحولات اوکراین یا امتناع اعضای اروپایی ناتو از مشارکت در ائتلاف آمریکا د ردریای سرخ   ضربات راهبردی دیگری به این مجموعه محسوب شده و بیانگر عمق شکاف ایجاد شده در پیمان آتلانتیک شمالی می باشد. 
 تجربه تلخ اوکراین برای اعضای اروپایی ناتو 
در این میان کماکان باید نگاه ویژه ای به جنگ اوکراین داشت. در حالی که ژرمن‌ها و برخی دیگر از اعضای ناتو در جلسات محرمانه و حتی بعضا آشکار سران این پیمان، نسبت به ماجراجویی مدیریت نشده‌ آمریکا و انگلیس در کی‌یف هشدار داده بودند، بایدن و بوریس جانسون ترجیح دادند همان رویکرد قبلی خود را ادامه دهند: آنها گسترش ناتو به شرق را اجتناب ناپذیر دانسته و خیل تسلیحات ساخت خود را در اختیار ارتش اوکراین قرار دادند. اما نتیجه کشاندن کل ناتو به جنگ اوکراین، شکست و تباهی اوکراین و حامیان آمریکایی و اروپایی آن بود و دیگر هیچ! 
نکته‌ دیگر اینکه شکست ناتو در اوکراین، به طور طبیعی بار دیگر فلسفه‌ وجودی آتلانتیک‌گرایی را در نزد افکار عمومی آمریکا و اروپا را زیر سوال خواهد برد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، برخی سیاستمداران غربی معتقد بودند که حفظ ساختار ناتو (آن هم در حالی که کمونیسم دیگر جایی در معادلات جهانی ندارد)، حکم یک قمار راهبردی بزرگ و بی‌انتها را خواهد داشت که هزینه‌هایش قطعا بر فواید آن غلبه دارد. در مقابل، برخی کشورها مانند آمریکا و انگلیس تاکید داشتند که حفظ ساختار ناتو حول محوریت و نقش‌آفرینی واشنگتن، منجر به انسجام بیشتر در اردوگاه غرب و جلوگیری از احیای قدرت بازیگرانی مانند مسکو  و پکن خواهد شد. این پیش فرض‌های نادرست، امروز منجر به بروز تحولاتی مانند جنگ اوکراین شده است. ناتو، چه در حوزه‌ نظامی-امنیتی و چه در حوزه‌ ماهوی و راهبردی، بازنده این نبرد تمام عیار با روسیه است. نبردی که بسیاری از استراتژیست‌های غربی نسبت به وقوع آن به سران مغرور پیمان آتلانتیک‌شمالی هشدار داده بودند.
 ائتلافی که  در نطفه خفه شد