ضرورت ارتباط حوزه و نهاد تعلیم
حجتالاسلام استوار میمندی
اخیرا معاون پرورشی پیشین وزارت آموزشوپرورش صحبتهایی در رابطه با ورود روحانیون به عرصه تعلیم و تربیت مطرح کرده بود که بسیار غیر فنی و غیرکارشناسی به نظر میرسد و امکان حمل بر صحت آن وجود ندارد چون بعضی از آمارها و پیشفرضهای ایشان بههیچوجه صحیح نیست. همانطور که این سخنان نشان داد که ایشان شناخت صحیح و کاملی نیز از رسالتهای آموزشوپرورش ندارد. با توجه به اینکه سخنان ایشان دستاویز رسانههای معاند و ضددین شده ذکر چند نکته لازم به نظر میرسد:
نکته اول:
اولین نکته این است که در تخصصی بودن نهاد آموزشوپرورش شکی نیست همانطور که بسیاری از نهادهای دیگر مثل دانشگاهها، وزارت ارشاد، صداوسیما و ... نهادهای تخصصی هستند و در این میان نهاد حوزه علمیه نیز نهادی کاملا تخصصی است به همین دلیل با چوب تخصصی بودن نهاد آموزشوپرورش نمیشود جلوی ارتقا و توسعه این نهاد تأثیرگذار را گرفت.
نکته دوم:
آقایان قبل از اینکه بخواهند هر ادعایی را مطرح کنند باید پاسخ بدهند که چرا باوجودی که مدتها در وزارت آموزشوپرورش مسئولیت داشتند اما همچنان سند تحول بنیادین که ابلاغ مقام معظم رهبری است بر روی زمینمانده و اجرایی نشده است؟
این آقایان باید پاسخ بدهند که چه شد که در دوره آنها سند بیست سی که سند ذلت و سند استثمار ملت ایران بود در نظام آموزشوپرورش اجرایی شد و زیرساختهای هویتی ایرانی اسلامی را به مخاطره انداخت.
نکته سوم:
مهمترین خطای راهبردی که در سخنان ایشان برجسته شده این است که ایشان نهاد دین در اسلام را با نهاد دین در مسیحیت مقایسه کرده آنهم مسیحیت تحریفشدهای که با نگاه بسته غیرعلمی و غیر کارشناسانه جلوی هر تعقل و هر تفکری را میگرفتند درحالیکه اسلام دین عقلانیت و فطرت است و پیوسته مسلمانان را به علمآموزی دعوت میکند، اسلام دینی است که توصیه میکند به طلب علم تولید توصیه میکند به دانشاندوزی و علمآموزی لذا مقایسه نهاد دین در اسلام با مسیحیت از خطاهای مبنایی ایشان است لذا پیشنهاد میکنم ایشان از نو مطالعات تاریخی خود اصلاح و تکمیل نماید.
نکته چهارم:
ایشان در سخنان خود به چهارصد رشته در عرصه آموزشوپرورش اشارهکرده که نیازمند تخصص است اما به دهها رشتهای که مرتبط با علوم دینی و معارف اسلامی است اشارهای نمیکند درحالیکه رشتههایی مثل معارف، الهیات، تعلیمات قرآن، عربی، تاریخ اسلام، فلسفه و ... از رشتههایی هستند که جای اصلی فراگیری آن در حوزههای علمیه است، چرا گاهی باید برای درس قرآن معلمانی که هیچ آشنایی با قرآن ندارند به دلیل کمبود معلم بهعنوان معلم قرآن باید بهکارگیری شوند درحالیکه هزاران استاد متبحر در علوم قرآنی در حوزههای علمیه تربیتشدهاند؟!
بنابراین در رشتههای متناسب با علوم دینی و حوزوی جز استفاده از کسانی که شناخت عمیقی نسبت به مبانی دینی و مباحث معرفتی پیداکردهاند وجود ندارد و چه کسی بهتر از درس آموختگان حوزههای علمیه که در فضای کمبود معلم به کمک نهاد تعلیم و تربیت بیایند؟ چه کسی بهتر از کسانی که بهصورت تخصصی این دروس را خواندهاند؟
نکته پنجم:
در حافظه تاریخی ملت ایران، کرسی سوادآموزی، آموزش علم و تعلیم و تربیت در اختیار عالمان دینی بوده است، این حوزههای علوم دینی بودند که مکتبخانهها را راه میانداختند و اصرار بر سوادآموزی مردم داشتند.
بهعبارتدیگر تعلیم و تربیت وظیفه تاریخی حوزههای علوم دینی بوده است اما در تاریخ معاصر باخیانت عوامل استعمار به بهانه گسترده شدن علوم و غفلت مؤمنین عرصه تعلیم و تربیت عمومی کشور از عالمان دینی گرفته شد و به دیگران سپرده شد و اگر حضور هزاران معلم مؤمن و متعهد در نظام تعلیم و تربیت نبود معلوم نبود با هویت ملی و دینی ما چه میکردند؟
در قرآن کریم وظیفه تعلیم و تربیت وظیفه ذاتی پیامبران الهی معرفیشده که عالمان دین هم بهعنوان ادامهدهندگان راه پیامبران الهی همان رسالت را باید بر دوش بگیرند، بنابراین بیانصافی و نادیده گرفتن حقیقت است که کسی بخواهد مسئولیت ذاتی عالمان دین در تعلیم و تربیت را انکار نماید.
نکته ششم
ایشان در بخشی از سخنانش میگوید عدهای آموزشوپرورش را نهاد ایدئولوژیک فرض کردهاند! و مقصود از این سخنش را توضیح نداده است. آیا مقصود ایشان از ایدئولوژیک نبودن آموزشوپرورش نفی اسلامیت برنامهریزیهای آموزشوپرورش است یا مقصود دیگری دارد؟ از ایشان و همفکرانشان باید پرسید مگر آموزشوپرورش در کنار نهاد تعلیم نهاد تربیت نیست؟ اگر نهاد تربیتی است این تربیت قرار است طبق چه مبانی معرفتی و چه آموزههایی انجام شود؟
آموزشوپرورش یکنهاد تربیتی است و هر نهاد تربیتی مبتنی بر یک ایدئولوژی تربیت خودش را باید برنامهریزی و اجرا کند.
سعادت بشریت و تعالی انسانها درگرو تربیت بر اساس آموزههای وحیانی اسلام است نه سندهای وارداتی مکاتب الحادی و مادی.
نکته هفتم
ایشان در بخشی از سخنانش با تعریض به روحانیت دامنه نفوذ آنها را انکار میکند و آنها را در تبلیغ عمومی ناموفق میداند این ادعا علاوه بر اینکه توهین دیگری به جامعه روحانیت است واقعیت ندارد چراکه همینالان باوجود همه هجمههای فرهنگی دشمنان، میلیونها نفر تحت تأثیر تبلیغ عالمان دینی در مسیر ارزشهای الهی و اسلامی قرار دارند.
ایشان در جای دیگری از افاضاتش ورود طلاب به امر تعلیم و تربیت را بدعتی خطرناک میداند درحالیکه بدعت خطرناک اجرای سند بیست سی در آموزشوپرورش بود، بدعت خطرناک حذف معاونت پرورشی در آموزشوپرورش بود، بدعت خطرناک اجرای منویات غربیهاست که در بعضی از دورهها متأسفانه انجام شد.
اخیرا معاون پرورشی پیشین وزارت آموزشوپرورش صحبتهایی در رابطه با ورود روحانیون به عرصه تعلیم و تربیت مطرح کرده بود که بسیار غیر فنی و غیرکارشناسی به نظر میرسد و امکان حمل بر صحت آن وجود ندارد چون بعضی از آمارها و پیشفرضهای ایشان بههیچوجه صحیح نیست. همانطور که این سخنان نشان داد که ایشان شناخت صحیح و کاملی نیز از رسالتهای آموزشوپرورش ندارد. با توجه به اینکه سخنان ایشان دستاویز رسانههای معاند و ضددین شده ذکر چند نکته لازم به نظر میرسد:
نکته اول:
اولین نکته این است که در تخصصی بودن نهاد آموزشوپرورش شکی نیست همانطور که بسیاری از نهادهای دیگر مثل دانشگاهها، وزارت ارشاد، صداوسیما و ... نهادهای تخصصی هستند و در این میان نهاد حوزه علمیه نیز نهادی کاملا تخصصی است به همین دلیل با چوب تخصصی بودن نهاد آموزشوپرورش نمیشود جلوی ارتقا و توسعه این نهاد تأثیرگذار را گرفت.
نکته دوم:
آقایان قبل از اینکه بخواهند هر ادعایی را مطرح کنند باید پاسخ بدهند که چرا باوجودی که مدتها در وزارت آموزشوپرورش مسئولیت داشتند اما همچنان سند تحول بنیادین که ابلاغ مقام معظم رهبری است بر روی زمینمانده و اجرایی نشده است؟
این آقایان باید پاسخ بدهند که چه شد که در دوره آنها سند بیست سی که سند ذلت و سند استثمار ملت ایران بود در نظام آموزشوپرورش اجرایی شد و زیرساختهای هویتی ایرانی اسلامی را به مخاطره انداخت.
نکته سوم:
مهمترین خطای راهبردی که در سخنان ایشان برجسته شده این است که ایشان نهاد دین در اسلام را با نهاد دین در مسیحیت مقایسه کرده آنهم مسیحیت تحریفشدهای که با نگاه بسته غیرعلمی و غیر کارشناسانه جلوی هر تعقل و هر تفکری را میگرفتند درحالیکه اسلام دین عقلانیت و فطرت است و پیوسته مسلمانان را به علمآموزی دعوت میکند، اسلام دینی است که توصیه میکند به طلب علم تولید توصیه میکند به دانشاندوزی و علمآموزی لذا مقایسه نهاد دین در اسلام با مسیحیت از خطاهای مبنایی ایشان است لذا پیشنهاد میکنم ایشان از نو مطالعات تاریخی خود اصلاح و تکمیل نماید.
نکته چهارم:
ایشان در سخنان خود به چهارصد رشته در عرصه آموزشوپرورش اشارهکرده که نیازمند تخصص است اما به دهها رشتهای که مرتبط با علوم دینی و معارف اسلامی است اشارهای نمیکند درحالیکه رشتههایی مثل معارف، الهیات، تعلیمات قرآن، عربی، تاریخ اسلام، فلسفه و ... از رشتههایی هستند که جای اصلی فراگیری آن در حوزههای علمیه است، چرا گاهی باید برای درس قرآن معلمانی که هیچ آشنایی با قرآن ندارند به دلیل کمبود معلم بهعنوان معلم قرآن باید بهکارگیری شوند درحالیکه هزاران استاد متبحر در علوم قرآنی در حوزههای علمیه تربیتشدهاند؟!
بنابراین در رشتههای متناسب با علوم دینی و حوزوی جز استفاده از کسانی که شناخت عمیقی نسبت به مبانی دینی و مباحث معرفتی پیداکردهاند وجود ندارد و چه کسی بهتر از درس آموختگان حوزههای علمیه که در فضای کمبود معلم به کمک نهاد تعلیم و تربیت بیایند؟ چه کسی بهتر از کسانی که بهصورت تخصصی این دروس را خواندهاند؟
نکته پنجم:
در حافظه تاریخی ملت ایران، کرسی سوادآموزی، آموزش علم و تعلیم و تربیت در اختیار عالمان دینی بوده است، این حوزههای علوم دینی بودند که مکتبخانهها را راه میانداختند و اصرار بر سوادآموزی مردم داشتند.
بهعبارتدیگر تعلیم و تربیت وظیفه تاریخی حوزههای علوم دینی بوده است اما در تاریخ معاصر باخیانت عوامل استعمار به بهانه گسترده شدن علوم و غفلت مؤمنین عرصه تعلیم و تربیت عمومی کشور از عالمان دینی گرفته شد و به دیگران سپرده شد و اگر حضور هزاران معلم مؤمن و متعهد در نظام تعلیم و تربیت نبود معلوم نبود با هویت ملی و دینی ما چه میکردند؟
در قرآن کریم وظیفه تعلیم و تربیت وظیفه ذاتی پیامبران الهی معرفیشده که عالمان دین هم بهعنوان ادامهدهندگان راه پیامبران الهی همان رسالت را باید بر دوش بگیرند، بنابراین بیانصافی و نادیده گرفتن حقیقت است که کسی بخواهد مسئولیت ذاتی عالمان دین در تعلیم و تربیت را انکار نماید.
نکته ششم
ایشان در بخشی از سخنانش میگوید عدهای آموزشوپرورش را نهاد ایدئولوژیک فرض کردهاند! و مقصود از این سخنش را توضیح نداده است. آیا مقصود ایشان از ایدئولوژیک نبودن آموزشوپرورش نفی اسلامیت برنامهریزیهای آموزشوپرورش است یا مقصود دیگری دارد؟ از ایشان و همفکرانشان باید پرسید مگر آموزشوپرورش در کنار نهاد تعلیم نهاد تربیت نیست؟ اگر نهاد تربیتی است این تربیت قرار است طبق چه مبانی معرفتی و چه آموزههایی انجام شود؟
آموزشوپرورش یکنهاد تربیتی است و هر نهاد تربیتی مبتنی بر یک ایدئولوژی تربیت خودش را باید برنامهریزی و اجرا کند.
سعادت بشریت و تعالی انسانها درگرو تربیت بر اساس آموزههای وحیانی اسلام است نه سندهای وارداتی مکاتب الحادی و مادی.
نکته هفتم
ایشان در بخشی از سخنانش با تعریض به روحانیت دامنه نفوذ آنها را انکار میکند و آنها را در تبلیغ عمومی ناموفق میداند این ادعا علاوه بر اینکه توهین دیگری به جامعه روحانیت است واقعیت ندارد چراکه همینالان باوجود همه هجمههای فرهنگی دشمنان، میلیونها نفر تحت تأثیر تبلیغ عالمان دینی در مسیر ارزشهای الهی و اسلامی قرار دارند.
ایشان در جای دیگری از افاضاتش ورود طلاب به امر تعلیم و تربیت را بدعتی خطرناک میداند درحالیکه بدعت خطرناک اجرای سند بیست سی در آموزشوپرورش بود، بدعت خطرناک حذف معاونت پرورشی در آموزشوپرورش بود، بدعت خطرناک اجرای منویات غربیهاست که در بعضی از دورهها متأسفانه انجام شد.
تیتر خبرها
تیترهای روزنامه
-
مالیات خودروهای لوکس انگیزهای برای توزیع درآمد در جامعه
-
مجلس در پی تحقق عدالت مالیاتی و رضایت اقشار جامعه است
-
حال بیماران «اسامای» خوب نیست
-
لاکچری بازی هزینه دارد!
-
ارزشش را داشت؟
-
ائتلافی که در نطفه خفه شد
-
پاس گل دیوان عالی آمریکا به ترامپ
-
ضرورت ارتباط حوزه و نهاد تعلیم
-
تظاهرات انگلیسیها علیه شرکتهای پشتیبان رژیم صهیونیستی
-
راهپیمایی در برلین در حمایت از فلسطین
-
طوفانالاقصی؛ بمب ساعتی نابودی غاصب