سفری به یک زمان
جواد شاملو
پدیده عجیبی است. سفر به زمان را میگویم. مقصودم بحثهای علمی-تخیلی نیست؛ که اصلا آن اسمش «سفر در زمان» است و نه سفر به زمان. من از سفر کردن به یک زمان سخن میگویم، بیآنکه نیاز باشد درون زمان جابهجا شوی، به گذشته بروی یا به آینده. سفر به زمان یعنی به جایی بروی که صرفا از مکان هویت نمیگیرد؛ نشنیدهای که مردم میگویند: «به اربعین میرویم»؟ میدانم، بیشتر شبیه به یک لغزش زبانی است اما به واقعیت هم نزدیک است. اربعین بهعنوان یکزمان، کربلا را بهعنوان یک مکان خواستنیتر و دلرباتر میکند. کربلا، در هر ماه و هر روز و هر ساعت دیدنی و زیارت کردنی است. اما در اربعین انگار کربلا، کربلاتر میشود. چراکه زیبایی آن همچون مرواریدی که از صدف منکشف شود، بیرون میآید و در معرض دید قرار میگیرد. اربعین، سفر به کربلایی رمزگشایی شده است. کربلا همیشه شورانگیز و زیباست، اما گویی اربعین زمان بهسوی حسین رفتن است، زمان یاری حسین و زمان لبیک گفتن به او. زیارت سیدالشهدا در هر موقع از سال تأثیرات منحصربهفرد خودش را دارد؛ اما اربعین زمان پیوستن به سپاه اوست. اگر میخواهی به ندای «هل من ناصر...» عصر عاشورا پاسخ بدهی، اربعین زمان همین پاسخ است. شاید از همین است که اربعین چنین شورشی به جانها میاندازد. زیارت اربعین یعنی: «من هم با توام». نوعی حاضری زدن است در سپاه حق. انگار صفیری در جهان اعلام میکند: «چه کسی برای حمایت از یک مظلوم آماده است؟» و ولولهای میافتد در میان مردم: «من! من! من!». ما به اربعین میرویم. چون اربعین صرفا یک زیارت نیست، مثل به جبهه رفتن است، اعزام به سوی خط مقدم است، گرفتن یقه ظالمهاست: «چه کسی را کشتید؟ فکر کردید او تمام شد؟». این نهضت را حضرت زینب آغاز کرد. به سوی کربلا رفت تا نشان دهد ماجرای حسین تازه آغاز شده است. این صرفا زیارتی از سر دلتنگی نبود؛ زینب کبری، فاتح شام و کوفه، به قصد زیارت اهل قبور به کربلا نرفت! پیام سفر او این بود: «حسین زنده است و زندگی حسین است».
زیارت اربعین حضرت زینب یعنی کربلا همچنان مرکز قیام بود. اربعین زمانی است که زینب دوباره به حسین میرسد. عاشقی به معشوقی. جسمی به روحی. جانی به جانانی. سری به سروری. موجی به ساحلی. غریبی به آشنایی. بیپناهی به سرپناهی. انگار این روز تبدیل شد به روز وصل، روز دیدار و روز رسیدن. تازه هم کربلا بوده باشی، اربعین دیوانه میشوی اگر به زیارت نروی. اربعین روزی است که اباعبدالله برای زینب کبری دوباره آغوش باز کرد؛ اربعین روز در آغوش گرفتن امام حسین است. طبق نقلی، سر مطهر حضرت روز اربعین به پیکر ملحق شد. اربعین روز ملحق شدن است. روزی که جسمهای بیروح به سمت روح خود میروند.
پدیده عجیبی است. سفر به زمان را میگویم. مقصودم بحثهای علمی-تخیلی نیست؛ که اصلا آن اسمش «سفر در زمان» است و نه سفر به زمان. من از سفر کردن به یک زمان سخن میگویم، بیآنکه نیاز باشد درون زمان جابهجا شوی، به گذشته بروی یا به آینده. سفر به زمان یعنی به جایی بروی که صرفا از مکان هویت نمیگیرد؛ نشنیدهای که مردم میگویند: «به اربعین میرویم»؟ میدانم، بیشتر شبیه به یک لغزش زبانی است اما به واقعیت هم نزدیک است. اربعین بهعنوان یکزمان، کربلا را بهعنوان یک مکان خواستنیتر و دلرباتر میکند. کربلا، در هر ماه و هر روز و هر ساعت دیدنی و زیارت کردنی است. اما در اربعین انگار کربلا، کربلاتر میشود. چراکه زیبایی آن همچون مرواریدی که از صدف منکشف شود، بیرون میآید و در معرض دید قرار میگیرد. اربعین، سفر به کربلایی رمزگشایی شده است. کربلا همیشه شورانگیز و زیباست، اما گویی اربعین زمان بهسوی حسین رفتن است، زمان یاری حسین و زمان لبیک گفتن به او. زیارت سیدالشهدا در هر موقع از سال تأثیرات منحصربهفرد خودش را دارد؛ اما اربعین زمان پیوستن به سپاه اوست. اگر میخواهی به ندای «هل من ناصر...» عصر عاشورا پاسخ بدهی، اربعین زمان همین پاسخ است. شاید از همین است که اربعین چنین شورشی به جانها میاندازد. زیارت اربعین یعنی: «من هم با توام». نوعی حاضری زدن است در سپاه حق. انگار صفیری در جهان اعلام میکند: «چه کسی برای حمایت از یک مظلوم آماده است؟» و ولولهای میافتد در میان مردم: «من! من! من!». ما به اربعین میرویم. چون اربعین صرفا یک زیارت نیست، مثل به جبهه رفتن است، اعزام به سوی خط مقدم است، گرفتن یقه ظالمهاست: «چه کسی را کشتید؟ فکر کردید او تمام شد؟». این نهضت را حضرت زینب آغاز کرد. به سوی کربلا رفت تا نشان دهد ماجرای حسین تازه آغاز شده است. این صرفا زیارتی از سر دلتنگی نبود؛ زینب کبری، فاتح شام و کوفه، به قصد زیارت اهل قبور به کربلا نرفت! پیام سفر او این بود: «حسین زنده است و زندگی حسین است».
زیارت اربعین حضرت زینب یعنی کربلا همچنان مرکز قیام بود. اربعین زمانی است که زینب دوباره به حسین میرسد. عاشقی به معشوقی. جسمی به روحی. جانی به جانانی. سری به سروری. موجی به ساحلی. غریبی به آشنایی. بیپناهی به سرپناهی. انگار این روز تبدیل شد به روز وصل، روز دیدار و روز رسیدن. تازه هم کربلا بوده باشی، اربعین دیوانه میشوی اگر به زیارت نروی. اربعین روزی است که اباعبدالله برای زینب کبری دوباره آغوش باز کرد؛ اربعین روز در آغوش گرفتن امام حسین است. طبق نقلی، سر مطهر حضرت روز اربعین به پیکر ملحق شد. اربعین روز ملحق شدن است. روزی که جسمهای بیروح به سمت روح خود میروند.
تیتر خبرها
تیترهای روزنامه
-
ایجاد اعتماد عنصر اول در بهبود بازار سرمایه است
-
سفری به یک زمان
-
هزاران گام در راه است و دل مشتاق و من حیران...
-
شاخص ،رضایت مردم است
-
تسهیلگری برای صادرکنندگان رشد بازار بورس را به همراه خواهد داشت
-
هفتخوان بر سر راه زنان کارآفرین
-
ردپای پاندمی در اروپا
-
حمله ترامپ به نقطهضعف هریس
-
مرهم بانک مرکزی روی زخم بورس
-
نقض حقوق بشر به بهانه مبارزه با تروریسم
-
آخرین قمار کییف