هفتخوان بر سر راه زنان کارآفرین
نرخ بیکاری زنان فارغالتحصیل دانشگاه نزدیک به سه برابر مردان است و بر اساس معیارهای وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در زمستان ۱۴۰۲ تنها سه میلیون و ۷۶۰ هزار نفر از ۳۲ میلیون و ۴۶۵ هزار زن در سن اشتغال، شاغل بودند. این رقم نشان میدهد شمار زنان شاغل نسبت به فصل قبل همان سال ۲۴۰ هزار نفر کاهشیافته است و از طرفی به دلیل ظرفیت محدود بازار کار و امکان استقلال و انعطافپذیری بیشتر ساعات کار در کسبوکار شخصی که سبب ایجاد تعادل بین کار وزندگی خانوادگی میشود، گرایش زنان به کارآفرینی در سالهای اخیر بیشتر شده است و این نشاندهنده اشتیاق برای دخالت فعالانه در تعیین سرنوشت خویش در محیط کار و اجتماع است. کارآفرینی، راه مهمی برای توانمندسازی اقتصادی زنان است و درحالیکه این اقدام، بهاندازه مردان، بر رفاه زنان تأثیر میگذارد اما زنان در مقایسه با مردان، برای راهاندازی کسبوکار، بهطور قابلتوجهی با موانع بیشتری روبهرو هستند. درنتیجه، کمتر از ۱۰ درصد کارآفرینان را زنان تشکیل میدهند.
۵۸ درصد زنان شاغل در کارهایی با قرارداد موقت و یا بدون قرارداد مشغول به کار هستند. مرکز آمار گزارشی را در سال ۱۴۰۰ منتشر کرد که مربوط به تفکیک اشتغال بخش رسمی و غیررسمی در سالهای ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ است. این گزارش میگوید که از ۴ میلیون و ۳۲۰ هزار زن شاغل، تنها ۱/۶ میلیون نفر در مشاغل رسمی مشغول به کارند. یعنی ۲ میلیون و ۷۳۹ هزار نفر در مشاغل غیررسمی کار میکنند. آنان دارای حقوق و مزایای شاغلان رسمی، مانند بیمه بازنشستگی و بهداشت نیستند، و یا شاید قراردادشان هم در اداره کار ثبتنشده باشد، به همین علت برخی از آنها با کارآفرینی در مناطق خود جمع زیادی از زنان را مشغول به کارکرده و به لحاظ اقتصادی درآمد قابلتوجهی کسب کردهاند.
زنانی که همسران آنها فوتشده، زنان مطلقه و کسانی که به هر دلیلی همسران آنها توان گرداندن چرخ زندگی را ندارند یا حتی دخترانی که هرگز ازدواجنکردهاند، بخشی از آمار زنان کارآفرین را تشکیل میدهند. بر اساس دادههای رسمی 75 درصد زنان کشور متمایل به انجام مشاغل خانگی و کارآفرینی خانگی هستند اما مشاهدات میدانی و پژوهشی نشان میدهد که زنان برای کسب درآمد ناشی از مشاغل خانگی با موانع مختلفی دستبهگریباناند و معمولا افزایش مسئولیتهای خانوادگی ادامه کار را برای زنان غیرممکن میکند. بااینحال همچنان در پی کسب درآمد به دنبال راههای تازهای هستند و در تغییر مداوم کسبوکارهای مختلف انرژی و توان خود را میآزمایند. یکی از دلایل اشتیاق زنان به داشتن کسبوکارهای خرد، مسائل اقتصادی خانواده و کم کردن بار مالی آن است.» اما معمولا سه عامل «نداشتن پشتوانه مالی و پسانداز کافی، نداشتن وثیقه و ضامن برای استفاده از اعتبارات دولتی و عدم توانایی در رقابت با مردان در عرصه تجارت و اقتصاد مهمترین موانع آنان در مسیر کارآفرینی است».
«وظایف زیاد زنان در خانه و نیز گرایش پایین مردان در پذیرش زنان بهعنوان همکار در تیمهای کاری از دیگر موانعی است که زنان کارآفرین با آن مواجهاند. به تمام این عوامل میبایست عدم تمایل بانکها و مؤسسات مالی به دادن وام به زنان دارای کسبوکار و نیز نداشتن ضامن معتبر از سوی زنان شاغل را افزود.»
لیلا سلمانی، جامعهشناس و پژوهشگر شهر و جنسیت با اشاره به این موضوع میگوید: «زنان اغلب به دلایل متعددی ازجمله بیکاری، کمبود دستمزدها و نارضایتی از شغل قبلی به سمت کارآفرین شدن حرکت میکنند، اما نبود یا کمبود مدل و الگو، نداشتن تجربه کافی، مهارت و دانش متناسب، مسئولیت دوگانه بین خانه و جامعه، و تأخیر بین دانشآموختگی و شروع به کار از عوامل محیطی و اجتماعی برای کارآفرین نشدن زنان است. ترس از موفق نشدن نیز یکی دیگر از موانع ورود زنان به عرصه کارآفرینی است، زیرا آنان کسبوکار را فقط وظیفه خود نمیدانند و به دنبال موفق شدن و گسترش کسبوکار نیز هستند. نقشهای سنتی مادر و همسر بودن همچنان بخش بزرگی از هویت زنان کارآفرین را تشکیل میدهد. خانوادهها نمیتوانند بپذیرند که یک زن میتواند کارآفرینی موفق و درعینحال یک مادر خوب هم باشد. همین فرهنگ میتواند بپذیرد که یک مرد هم پدر خوب و هم کارآفرین خوبی باشد و در این بخش بهروشنی شاهد برساخته شدن نقشهای جنسیتی و مانعشدن آنها در رشد زنان کارآفرین هستیم. زنان وقتی در سرکار حضور دارند، نگران فرزندان خود و وقتی در خانه هستند نگران قسطهایشان هستند و خود را مقایسه میکنند با زنی که در خانهمانده است، یعنی هم با جامعه زنان و هم با خودمان دچار تعارض و مشکل میشویم، چون همیشه به یکچیزی و یکجایی مدیون هستیم، درحالیکه مردان این درگیری و دغدغه را ندارند. بنابراین حتی اگر محیط مناسب باشد خودمان، خودمان را آزار میدهیم و اینها ریشه فرهنگی و تربیتی دارد.»
کارآفرینی در ایران بهعنوان یک مفهوم مردانه در نظر گرفته میشود
سلمانی عنوان میکند: «در کشور ما، زنان همواره دوشادوش مردان درصحنههای مختلف حضورداشتهاند، اما هیچگاه این حضور، به مشارکتی جدی درصحنههای اقتصادی تبدیل نشده وزنان، معمولاً به سادهترین کارها در پایینترین ردهها اشتغال دارند؛ ولی در سالهای اخیر، با تغییرات اجتماعیای که در کشور رخداده، گرایش برخی زنان، به عرصههای فناوری، دانش و کارآفرینی افزایشیافته است و این میتواند در بخشهای مختلف جامعه، اثرات حائز اهمیتی داشته باشد. ازجمله، موجب بالا رفتن سطح درآمد سخانواده و بهتبع آن، بالا رفتن سطح رفاه آن خانواده خواهد شد. در تمام دنیا تعداد زنان کارآفرین رو به فزونی رفته اما در ایران این میزان در مقایسه با مردان کارآفرین بسیار ناچیز است. کارآفرینی زنان بهویژه در کشورهای درحالتوسعه با چالش روبه روست زیرا این زنان فاقد فرصتهای برابرند و وجود منابع محدود آنها را با مشکلات زیادی مواجه میکند و متعادل کردن کار وزندگی خانوادگی و تبعیضهایی که وجود دارد فقط برخی از چالشهای زنان کارآفرین است. فارغ از فضایی که در چند سال اخیر ایجادشده است، کارآفرینی در ایران بهعنوان یک مفهوم مردانه در نظر گرفته میشود. با این شرایط زنان کمتر به دنبال کارآفرینی هستند، از سوی دیگر بازار کار، مانع جاهطلبیهای زنان در فضای کارآفرینی میشود. بسیاری از قابلیتها و توانمندیهایی که لازمه امر کارآفرینی است مانند عزم راسخ برای تغییر و نوآوری، قدرت رهبری، تحمل خطر و میل به پیشرفت تحت تأثیر کلیشههای رایج کمتر در زنان قوام پیدا میکند. همین امر از احتمال کارآفرین شدن زنان میکاهد. نکتهای که باید خاطرنشان کرد این است که بعضی از حقوقدانان معتقدند موارد تمایز زنان و مردان در نظام رسمی حقوقی ایران بسیار اندک است. برای مثال، امور تجاری، افتتاح حساب بانکی، مبادرت به عقد قراردادهای بازرگانی، تأسیس شرکت، عضویت در مجامع یا هیئتهای مدیره و انتخاب شدن به سمت مدیرعامل و هیئترئیسه ازجمله مواردی است که قانون تصدی آنها را برای زن و مرد به یک اندازه به رسمیت شناخته است. درواقع موانع گسترش فعالیتهای اقتصادی زنان بیشتر پدیدهای فرهنگی- اجتماعی است که در لایههای زیرین جامعه نهادی شده است. آشفتگی موجود ممکن است تا حدی از فرآیند توسعه برونزای جامعه ایران و دوگانگی ساختاری حاصل از آن سرچشمه گرفته باشد.»
این پژوهشگر در ادامه به این مسئله هم اشاره دارد که در مناطق روستایی و حاشیه شهرها، دسترسی به منابع و امکانات اندک است، روابط اجتماعی بهطور کامل شکل نگرفته است و اگر باشد بیشتر بر اساس پیوندهای خویشاوندی و همسایگی است تا کاری، و ازاینرو نهتنها استقبال زنان از مشاغل تازه کم است بلکه اصلاً امکانی برای شکلگیری خیلی از مشاغل فراهم نیست. تنها راه باقیمانده استفاده از ظرفیت مشاغل سنتی است که در مناطق گردشگری در فصلهای بهخصوص از سال امکانپذیر است که بدون حمایت دولتی درآمد چندانی نصیب شاغلان این صنایع نمیکند. بهویژه اینکه به دلیل داغ شدن فصلی بازار رقابت صنایعدستی در شهرها و روستاهای گردشگرپذیر، بهسرعت متولیانی همچون دهیاریها و ارگانهای مشابه نواحی حاشیه دستبهکار میشوند و بازار را به دست میگیرند و افراد غیروابسته به این ارگانها مجبورند برای رسیدن به آن بازار فصلی تلاش و هزینهای چند برابر داشته باشند.»
سلمانی تصریح میکند: «در صورت داشتن کسبوکار در مشاغل سنتی یافتن بازار فروش بدون واسطه بسیار سخت است و ازآنجاکه اغلب زنان سرمایه اولیه لازم را ندارند، نیاز به سرمایهگذاری دارند که مواد اولیه را برایشان فراهم کند و سفارش را از خریدار بگیرد و به آنها بسپارد. همین چرخه به معنای این است که سهم زیادی از فروش بهویژه در حوزه فرش دستباف سهم واسطه میشود. علاوه بر این، زنان در بازاریابی هم با مشکلاتی مواجهاند، مسئولیتهای خانوادگی باعث میشود در مقایسه با همتایان مرد خود فرصت کمتری برای عرضه و فروش داشته باشند و این گذشته از آن است که اغلب زنان بهخصوص اگر متأهل باشند، به خاطر حضور در بازار کار در ایفای موازی تعهدات کار و خانواده با تعارض نقش مواجه هستند. مهمتر از همه اینکه امکان اشتغال و کارآفرینی برای مردان بیش از زنان فراهم است و به این دلیل زنان برای مهارتآموزی و رقابت در بازارهای کوچک محلی و کارآفرینی انگیزه کمتری دارند و این باعث کاهش انگیزه و عدم بهرهوری در کار میشود.»
موانع پیش روی زنان
این پژوهشگر با اشاره به بررسیها و تحقیقات انجامشده در مورد موانع کارآفرینی زنان در کشورهای مختلف میگوید: «نتایج این بررسیها نشان میدهد سه دسته موانع در مقابل زنان کارآفرین قرار دارد. دسته اول موانعی هستند که برای تمام زنان و مردان کارآفرین وجود دارد. دسته دوم موانعی است که به دلیل شرایط خانوادگی، اجتماعی و حقوقی در مورد زنان کارآفرین شدیدتر است و دسته سوم که صرفاً موانع زنان کارآفرین است. بهطورکلی کارآفرینان با دو نوع مانع روبهرو هستند: یکی موانع شروع به کار و دیگری مشکلات ادامه کار. در مرحله آغازین کار، مشکلات عبارتاند از: کمبود تجربه کاری، دشواری کسب سرمایه و بیتجربگی در برنامهریزی مالی. در ادامه کار مشکلات عبارتاند از: کمی تجربه در برنامهریزی مالی، هدایت سرمایه و دشواری در جلب مشتری. در یک بررسی انجامشده از140کارآفرین زن در آمریکا موانع عمده آنان در مرحله راهاندازی، تأمین سرمایه و در مرحله ادامه کار، کمبود تجربه برای برنامهریزی مالی است. مطالعه دیگری که در مورد 129 زن کارآفرین آمریکایی انجامشده، نشان میدهد 34درصد آنان در جلب سرمایهگذاری دچار مشکل بودهاند و مدیریت مالی را دومین مشکل عمده خود ذکر کردهاند. بسیاری از مطالعات بهعملآمده حاکی از آن است که در مقایسه با مردان، زنان مشکلات بیشتری در جلب سرمایهگذاری دارند.»
سلمانی در خصوص راههای توسعه کارآفرینی در سایر کشورهای جهان خاطرنشان میکند: «موانع گذشته و موجود زنان کارآفرین، صاحبنظران و سیاست گذاران دولتی و نیز سازمانهای غیردولتی را در سایر کشورهای جهان به فکر چارهجویی انداخته و بر اساس این تأمل اقدامات مثبتی بهویژه در کشورهایی که کارآفرینی را در برنامههای توسعه اقتصادی- اجتماعی خود جایدادهاند، اجرایی شده. از اهم فعالیتهای انجامشده جهت توسعه کارآفرینی زنان میتوان به مواردی نظیر پذیرش هر چه بیشتر زنان درصحنههای اقتصادی و اجتماعی، ایجاد تسهیلات لازم جهت دسترسی زنان به تحصیلات و کسب دانش و مهارتهای مدرن فنی و مدیریتی، معرفی الگوهای موفق زنان کارآفرین به اجتماع، بالا بردن سطح دسترسی زنان به منابع و احاطه آنان بر منابع تولید، شناسایی فرصتهای شغلی بادوام و انجام خدمات حمایتی در این مورد و کاهش مراحل اداری تأسیس و اداره شرکتها اشاره کرد. در این میان کشورهای مختلف برحسب درجه اهمیت کارآفرینی زنان، بودجههایی خاص برای ایجاد فرصتهای شغلی زنان بهویژه در زمینه کارآفرینی اختصاص میدهند.»
لزوم حمایت معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری از زنان کارآفرین
به اذعان این پژوهشگر شهر و جنسیت، «در کشور ما معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری ازجمله نهادهایی است که میتواند تا حدی از زنان کارآفرین حمایت کند؛ یعنی این معاونت باید از دولت درخواست کند که وامهای قرضالحسنه مختلفی را به زنان کارآفرین بپردازد؛ اما متأسفانه این معاونت حمایتهای مناسبی از کسبوکارهای با مدیریت زنان انجام نداده است. البته صرفنظر از معاونت امور زنان و خانواده رئیسجمهور، سایر نهادهایی که موظف به حمایت از کسبوکارها هستند یعنی وزارتخانههای کار و صمت نیز باید پشتیبانیهای بیشتری را از کسبوکارها انجام بدهند؛ بهطور مثال، وزارت کار میتواند وامهای کمبهره و کوتاهمدتی را به کسبوکارهای خانگی بپردازد که متأسفانه عمده کسبوکارهای خانگی از این وامها بیبهره ماندهاند.»
مسئله دیگری که باید به آن توجه داشت، این است که سال 1400 مرکز آمار ایران، آماری را از تعداد زنان سرپرست خانوار اعلام کرد که بر اساس آن از 25 میلیون و 685 هزار سرپرست خانوار کشور، حدود 3 میلیون و 517 هزار نفر از آنان را زنان تشکیل میدهد.
مطابق این آمار، حدود 45 درصد از سرپرستان خانوار پایینترین دهک اقتصادی، زنان هستند که به آنها نیز وامهای کمبهره و کوتاهمدت پرداخت نمیشود اما به هرشکل تعداد زنانی که با لقب سرپرست خانوار وارد فضای کارآفرینی میشوند افزایشیافته است، و نکته قابلتأمل سختی فرآیندهای کارآفرینی و اشتغالزایی است. زنان سرپرست خانوار که مسئولیت تأمین هزینههای خانواده و متعلقان خود را به عهدهدارند، معمولاً فشارهای اقتصادی، عاطفی و شخصیتی زیادی را تحمل میکنند که ارتقا و بهبود شرایط را برای آنها سخت و دستنیافتنی میکند.
لیلا سلمانی با اشاره به این موضوع بیان میکند: «شخص کارآفرین معمولاً خصوصیات ویژهای مانند خلاقیت، خطرپذیری، استقلالطلبی، مرکز کنترل درونی و تحمل دارد که این ویژگیهای رفتاری از تربیت کودکی و تجربههای زیسته او نشئت میگیرد. این ویژگیهای کارآفرینانه در میان زنان و مردان و با توجه به باورها و تجارب آنها متفاوت است. این خصوصیات باعث به وجود آمدن مهارتهایی مانند تصمیمگیری، حل مسئله، مدیریت ریسک و شبکهسازی خواهد شد. اگر به فرد دارای مهارت عملی و ویژگیهای کارآفرینانه، سرمایه مناسب و نقشه راه صحیحی داده شود، سود و منفعت مطلوب از کسبوکار ایجاد خواهد شد. اما نکته قابلتوجه همینجاست. روبهرویی زنان با تبعیضهای اجتماعی و اقتصادی، آنها را از دسترسی درست و دقیق به بازار کار و دستیابی به حداکثر توان بالقوه محروم میکند. وجود باورهای روانشناختی منفی مانند عدم خودباوری و اضطراب اجتماعی نیز باعث ترس از حضور در فعالیتهای ریسک دار اجتماعی میشود. از طرفی نقش سنتی زنان در خانواده و بار مسئولیت فرزندان شرایط را سختتر و قضاوتهای جامعه را سنگینتر مینماید. به این دلایل زنان فعالیتهای کارآفرینانه کمتری دارند و موانع اجتماعی و ساختارهای روانی و شخصیتی آنها را در موقعیتی سختتر برای کارآفرینی قرار میدهد. این مشکلات برای زنان سرپرست خانوار که معمولاً پشتوانه مالی و اجتماعی مناسبی نیز ندارند بزرگتر خواهد بود.»
مشکلات رایج کارآفرینی زنان سرپرست خانوار
سلمانی خاطرنشان میکند: «در چنین شرایطی، سازمانهای مردمنهاد باهدف بهبود شرایط این بخش آسیبپذیر وارد عمل شدهاند و در حوزههای مختلف از ایجاد مراکز اشتغال برای زنان سرپرست خانوار تا آموزش و حمایتگری آنان مشغول به خدمت هستند. الگوی معمول توانمندسازی زنان سرپرست خانوار، ارائه وام و تسهیلات، بدون در نظر گرفتن توانمندیها و مهارتها، ویژگیها و انگیزهها و توجه به زنجیره ارزش و زنجیره تأمین است که میتواند منجر به ناتوانی و فقر بیشتر زنان و ظهور اشکال جدید وابستگی آنها شود. با ورود این کمکهای مالی به زندگی این زنان، در مقطعی بسیار کوتاه گشایش مالی ایجاد میشود و پسازآن مشکلات اصلی ظهور میکنند. عدم مهارت در مدیریت فرآیندها و کسبوکار، عدم آشنایی با بازاریابی و فروش محصول در کنار مسائلی چون تصمیمات غیر صحیح آشفتگی را بیشتر میکند، این مشکلات و شکستهای کاری و مالی حلقهای از ناکامی و ناتوانی را برای زنان ایجاد میکند.»
۵۸ درصد زنان شاغل در کارهایی با قرارداد موقت و یا بدون قرارداد مشغول به کار هستند. مرکز آمار گزارشی را در سال ۱۴۰۰ منتشر کرد که مربوط به تفکیک اشتغال بخش رسمی و غیررسمی در سالهای ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ است. این گزارش میگوید که از ۴ میلیون و ۳۲۰ هزار زن شاغل، تنها ۱/۶ میلیون نفر در مشاغل رسمی مشغول به کارند. یعنی ۲ میلیون و ۷۳۹ هزار نفر در مشاغل غیررسمی کار میکنند. آنان دارای حقوق و مزایای شاغلان رسمی، مانند بیمه بازنشستگی و بهداشت نیستند، و یا شاید قراردادشان هم در اداره کار ثبتنشده باشد، به همین علت برخی از آنها با کارآفرینی در مناطق خود جمع زیادی از زنان را مشغول به کارکرده و به لحاظ اقتصادی درآمد قابلتوجهی کسب کردهاند.
زنانی که همسران آنها فوتشده، زنان مطلقه و کسانی که به هر دلیلی همسران آنها توان گرداندن چرخ زندگی را ندارند یا حتی دخترانی که هرگز ازدواجنکردهاند، بخشی از آمار زنان کارآفرین را تشکیل میدهند. بر اساس دادههای رسمی 75 درصد زنان کشور متمایل به انجام مشاغل خانگی و کارآفرینی خانگی هستند اما مشاهدات میدانی و پژوهشی نشان میدهد که زنان برای کسب درآمد ناشی از مشاغل خانگی با موانع مختلفی دستبهگریباناند و معمولا افزایش مسئولیتهای خانوادگی ادامه کار را برای زنان غیرممکن میکند. بااینحال همچنان در پی کسب درآمد به دنبال راههای تازهای هستند و در تغییر مداوم کسبوکارهای مختلف انرژی و توان خود را میآزمایند. یکی از دلایل اشتیاق زنان به داشتن کسبوکارهای خرد، مسائل اقتصادی خانواده و کم کردن بار مالی آن است.» اما معمولا سه عامل «نداشتن پشتوانه مالی و پسانداز کافی، نداشتن وثیقه و ضامن برای استفاده از اعتبارات دولتی و عدم توانایی در رقابت با مردان در عرصه تجارت و اقتصاد مهمترین موانع آنان در مسیر کارآفرینی است».
«وظایف زیاد زنان در خانه و نیز گرایش پایین مردان در پذیرش زنان بهعنوان همکار در تیمهای کاری از دیگر موانعی است که زنان کارآفرین با آن مواجهاند. به تمام این عوامل میبایست عدم تمایل بانکها و مؤسسات مالی به دادن وام به زنان دارای کسبوکار و نیز نداشتن ضامن معتبر از سوی زنان شاغل را افزود.»
لیلا سلمانی، جامعهشناس و پژوهشگر شهر و جنسیت با اشاره به این موضوع میگوید: «زنان اغلب به دلایل متعددی ازجمله بیکاری، کمبود دستمزدها و نارضایتی از شغل قبلی به سمت کارآفرین شدن حرکت میکنند، اما نبود یا کمبود مدل و الگو، نداشتن تجربه کافی، مهارت و دانش متناسب، مسئولیت دوگانه بین خانه و جامعه، و تأخیر بین دانشآموختگی و شروع به کار از عوامل محیطی و اجتماعی برای کارآفرین نشدن زنان است. ترس از موفق نشدن نیز یکی دیگر از موانع ورود زنان به عرصه کارآفرینی است، زیرا آنان کسبوکار را فقط وظیفه خود نمیدانند و به دنبال موفق شدن و گسترش کسبوکار نیز هستند. نقشهای سنتی مادر و همسر بودن همچنان بخش بزرگی از هویت زنان کارآفرین را تشکیل میدهد. خانوادهها نمیتوانند بپذیرند که یک زن میتواند کارآفرینی موفق و درعینحال یک مادر خوب هم باشد. همین فرهنگ میتواند بپذیرد که یک مرد هم پدر خوب و هم کارآفرین خوبی باشد و در این بخش بهروشنی شاهد برساخته شدن نقشهای جنسیتی و مانعشدن آنها در رشد زنان کارآفرین هستیم. زنان وقتی در سرکار حضور دارند، نگران فرزندان خود و وقتی در خانه هستند نگران قسطهایشان هستند و خود را مقایسه میکنند با زنی که در خانهمانده است، یعنی هم با جامعه زنان و هم با خودمان دچار تعارض و مشکل میشویم، چون همیشه به یکچیزی و یکجایی مدیون هستیم، درحالیکه مردان این درگیری و دغدغه را ندارند. بنابراین حتی اگر محیط مناسب باشد خودمان، خودمان را آزار میدهیم و اینها ریشه فرهنگی و تربیتی دارد.»
کارآفرینی در ایران بهعنوان یک مفهوم مردانه در نظر گرفته میشود
سلمانی عنوان میکند: «در کشور ما، زنان همواره دوشادوش مردان درصحنههای مختلف حضورداشتهاند، اما هیچگاه این حضور، به مشارکتی جدی درصحنههای اقتصادی تبدیل نشده وزنان، معمولاً به سادهترین کارها در پایینترین ردهها اشتغال دارند؛ ولی در سالهای اخیر، با تغییرات اجتماعیای که در کشور رخداده، گرایش برخی زنان، به عرصههای فناوری، دانش و کارآفرینی افزایشیافته است و این میتواند در بخشهای مختلف جامعه، اثرات حائز اهمیتی داشته باشد. ازجمله، موجب بالا رفتن سطح درآمد سخانواده و بهتبع آن، بالا رفتن سطح رفاه آن خانواده خواهد شد. در تمام دنیا تعداد زنان کارآفرین رو به فزونی رفته اما در ایران این میزان در مقایسه با مردان کارآفرین بسیار ناچیز است. کارآفرینی زنان بهویژه در کشورهای درحالتوسعه با چالش روبه روست زیرا این زنان فاقد فرصتهای برابرند و وجود منابع محدود آنها را با مشکلات زیادی مواجه میکند و متعادل کردن کار وزندگی خانوادگی و تبعیضهایی که وجود دارد فقط برخی از چالشهای زنان کارآفرین است. فارغ از فضایی که در چند سال اخیر ایجادشده است، کارآفرینی در ایران بهعنوان یک مفهوم مردانه در نظر گرفته میشود. با این شرایط زنان کمتر به دنبال کارآفرینی هستند، از سوی دیگر بازار کار، مانع جاهطلبیهای زنان در فضای کارآفرینی میشود. بسیاری از قابلیتها و توانمندیهایی که لازمه امر کارآفرینی است مانند عزم راسخ برای تغییر و نوآوری، قدرت رهبری، تحمل خطر و میل به پیشرفت تحت تأثیر کلیشههای رایج کمتر در زنان قوام پیدا میکند. همین امر از احتمال کارآفرین شدن زنان میکاهد. نکتهای که باید خاطرنشان کرد این است که بعضی از حقوقدانان معتقدند موارد تمایز زنان و مردان در نظام رسمی حقوقی ایران بسیار اندک است. برای مثال، امور تجاری، افتتاح حساب بانکی، مبادرت به عقد قراردادهای بازرگانی، تأسیس شرکت، عضویت در مجامع یا هیئتهای مدیره و انتخاب شدن به سمت مدیرعامل و هیئترئیسه ازجمله مواردی است که قانون تصدی آنها را برای زن و مرد به یک اندازه به رسمیت شناخته است. درواقع موانع گسترش فعالیتهای اقتصادی زنان بیشتر پدیدهای فرهنگی- اجتماعی است که در لایههای زیرین جامعه نهادی شده است. آشفتگی موجود ممکن است تا حدی از فرآیند توسعه برونزای جامعه ایران و دوگانگی ساختاری حاصل از آن سرچشمه گرفته باشد.»
این پژوهشگر در ادامه به این مسئله هم اشاره دارد که در مناطق روستایی و حاشیه شهرها، دسترسی به منابع و امکانات اندک است، روابط اجتماعی بهطور کامل شکل نگرفته است و اگر باشد بیشتر بر اساس پیوندهای خویشاوندی و همسایگی است تا کاری، و ازاینرو نهتنها استقبال زنان از مشاغل تازه کم است بلکه اصلاً امکانی برای شکلگیری خیلی از مشاغل فراهم نیست. تنها راه باقیمانده استفاده از ظرفیت مشاغل سنتی است که در مناطق گردشگری در فصلهای بهخصوص از سال امکانپذیر است که بدون حمایت دولتی درآمد چندانی نصیب شاغلان این صنایع نمیکند. بهویژه اینکه به دلیل داغ شدن فصلی بازار رقابت صنایعدستی در شهرها و روستاهای گردشگرپذیر، بهسرعت متولیانی همچون دهیاریها و ارگانهای مشابه نواحی حاشیه دستبهکار میشوند و بازار را به دست میگیرند و افراد غیروابسته به این ارگانها مجبورند برای رسیدن به آن بازار فصلی تلاش و هزینهای چند برابر داشته باشند.»
سلمانی تصریح میکند: «در صورت داشتن کسبوکار در مشاغل سنتی یافتن بازار فروش بدون واسطه بسیار سخت است و ازآنجاکه اغلب زنان سرمایه اولیه لازم را ندارند، نیاز به سرمایهگذاری دارند که مواد اولیه را برایشان فراهم کند و سفارش را از خریدار بگیرد و به آنها بسپارد. همین چرخه به معنای این است که سهم زیادی از فروش بهویژه در حوزه فرش دستباف سهم واسطه میشود. علاوه بر این، زنان در بازاریابی هم با مشکلاتی مواجهاند، مسئولیتهای خانوادگی باعث میشود در مقایسه با همتایان مرد خود فرصت کمتری برای عرضه و فروش داشته باشند و این گذشته از آن است که اغلب زنان بهخصوص اگر متأهل باشند، به خاطر حضور در بازار کار در ایفای موازی تعهدات کار و خانواده با تعارض نقش مواجه هستند. مهمتر از همه اینکه امکان اشتغال و کارآفرینی برای مردان بیش از زنان فراهم است و به این دلیل زنان برای مهارتآموزی و رقابت در بازارهای کوچک محلی و کارآفرینی انگیزه کمتری دارند و این باعث کاهش انگیزه و عدم بهرهوری در کار میشود.»
موانع پیش روی زنان
این پژوهشگر با اشاره به بررسیها و تحقیقات انجامشده در مورد موانع کارآفرینی زنان در کشورهای مختلف میگوید: «نتایج این بررسیها نشان میدهد سه دسته موانع در مقابل زنان کارآفرین قرار دارد. دسته اول موانعی هستند که برای تمام زنان و مردان کارآفرین وجود دارد. دسته دوم موانعی است که به دلیل شرایط خانوادگی، اجتماعی و حقوقی در مورد زنان کارآفرین شدیدتر است و دسته سوم که صرفاً موانع زنان کارآفرین است. بهطورکلی کارآفرینان با دو نوع مانع روبهرو هستند: یکی موانع شروع به کار و دیگری مشکلات ادامه کار. در مرحله آغازین کار، مشکلات عبارتاند از: کمبود تجربه کاری، دشواری کسب سرمایه و بیتجربگی در برنامهریزی مالی. در ادامه کار مشکلات عبارتاند از: کمی تجربه در برنامهریزی مالی، هدایت سرمایه و دشواری در جلب مشتری. در یک بررسی انجامشده از140کارآفرین زن در آمریکا موانع عمده آنان در مرحله راهاندازی، تأمین سرمایه و در مرحله ادامه کار، کمبود تجربه برای برنامهریزی مالی است. مطالعه دیگری که در مورد 129 زن کارآفرین آمریکایی انجامشده، نشان میدهد 34درصد آنان در جلب سرمایهگذاری دچار مشکل بودهاند و مدیریت مالی را دومین مشکل عمده خود ذکر کردهاند. بسیاری از مطالعات بهعملآمده حاکی از آن است که در مقایسه با مردان، زنان مشکلات بیشتری در جلب سرمایهگذاری دارند.»
سلمانی در خصوص راههای توسعه کارآفرینی در سایر کشورهای جهان خاطرنشان میکند: «موانع گذشته و موجود زنان کارآفرین، صاحبنظران و سیاست گذاران دولتی و نیز سازمانهای غیردولتی را در سایر کشورهای جهان به فکر چارهجویی انداخته و بر اساس این تأمل اقدامات مثبتی بهویژه در کشورهایی که کارآفرینی را در برنامههای توسعه اقتصادی- اجتماعی خود جایدادهاند، اجرایی شده. از اهم فعالیتهای انجامشده جهت توسعه کارآفرینی زنان میتوان به مواردی نظیر پذیرش هر چه بیشتر زنان درصحنههای اقتصادی و اجتماعی، ایجاد تسهیلات لازم جهت دسترسی زنان به تحصیلات و کسب دانش و مهارتهای مدرن فنی و مدیریتی، معرفی الگوهای موفق زنان کارآفرین به اجتماع، بالا بردن سطح دسترسی زنان به منابع و احاطه آنان بر منابع تولید، شناسایی فرصتهای شغلی بادوام و انجام خدمات حمایتی در این مورد و کاهش مراحل اداری تأسیس و اداره شرکتها اشاره کرد. در این میان کشورهای مختلف برحسب درجه اهمیت کارآفرینی زنان، بودجههایی خاص برای ایجاد فرصتهای شغلی زنان بهویژه در زمینه کارآفرینی اختصاص میدهند.»
لزوم حمایت معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری از زنان کارآفرین
به اذعان این پژوهشگر شهر و جنسیت، «در کشور ما معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری ازجمله نهادهایی است که میتواند تا حدی از زنان کارآفرین حمایت کند؛ یعنی این معاونت باید از دولت درخواست کند که وامهای قرضالحسنه مختلفی را به زنان کارآفرین بپردازد؛ اما متأسفانه این معاونت حمایتهای مناسبی از کسبوکارهای با مدیریت زنان انجام نداده است. البته صرفنظر از معاونت امور زنان و خانواده رئیسجمهور، سایر نهادهایی که موظف به حمایت از کسبوکارها هستند یعنی وزارتخانههای کار و صمت نیز باید پشتیبانیهای بیشتری را از کسبوکارها انجام بدهند؛ بهطور مثال، وزارت کار میتواند وامهای کمبهره و کوتاهمدتی را به کسبوکارهای خانگی بپردازد که متأسفانه عمده کسبوکارهای خانگی از این وامها بیبهره ماندهاند.»
مسئله دیگری که باید به آن توجه داشت، این است که سال 1400 مرکز آمار ایران، آماری را از تعداد زنان سرپرست خانوار اعلام کرد که بر اساس آن از 25 میلیون و 685 هزار سرپرست خانوار کشور، حدود 3 میلیون و 517 هزار نفر از آنان را زنان تشکیل میدهد.
مطابق این آمار، حدود 45 درصد از سرپرستان خانوار پایینترین دهک اقتصادی، زنان هستند که به آنها نیز وامهای کمبهره و کوتاهمدت پرداخت نمیشود اما به هرشکل تعداد زنانی که با لقب سرپرست خانوار وارد فضای کارآفرینی میشوند افزایشیافته است، و نکته قابلتأمل سختی فرآیندهای کارآفرینی و اشتغالزایی است. زنان سرپرست خانوار که مسئولیت تأمین هزینههای خانواده و متعلقان خود را به عهدهدارند، معمولاً فشارهای اقتصادی، عاطفی و شخصیتی زیادی را تحمل میکنند که ارتقا و بهبود شرایط را برای آنها سخت و دستنیافتنی میکند.
لیلا سلمانی با اشاره به این موضوع بیان میکند: «شخص کارآفرین معمولاً خصوصیات ویژهای مانند خلاقیت، خطرپذیری، استقلالطلبی، مرکز کنترل درونی و تحمل دارد که این ویژگیهای رفتاری از تربیت کودکی و تجربههای زیسته او نشئت میگیرد. این ویژگیهای کارآفرینانه در میان زنان و مردان و با توجه به باورها و تجارب آنها متفاوت است. این خصوصیات باعث به وجود آمدن مهارتهایی مانند تصمیمگیری، حل مسئله، مدیریت ریسک و شبکهسازی خواهد شد. اگر به فرد دارای مهارت عملی و ویژگیهای کارآفرینانه، سرمایه مناسب و نقشه راه صحیحی داده شود، سود و منفعت مطلوب از کسبوکار ایجاد خواهد شد. اما نکته قابلتوجه همینجاست. روبهرویی زنان با تبعیضهای اجتماعی و اقتصادی، آنها را از دسترسی درست و دقیق به بازار کار و دستیابی به حداکثر توان بالقوه محروم میکند. وجود باورهای روانشناختی منفی مانند عدم خودباوری و اضطراب اجتماعی نیز باعث ترس از حضور در فعالیتهای ریسک دار اجتماعی میشود. از طرفی نقش سنتی زنان در خانواده و بار مسئولیت فرزندان شرایط را سختتر و قضاوتهای جامعه را سنگینتر مینماید. به این دلایل زنان فعالیتهای کارآفرینانه کمتری دارند و موانع اجتماعی و ساختارهای روانی و شخصیتی آنها را در موقعیتی سختتر برای کارآفرینی قرار میدهد. این مشکلات برای زنان سرپرست خانوار که معمولاً پشتوانه مالی و اجتماعی مناسبی نیز ندارند بزرگتر خواهد بود.»
مشکلات رایج کارآفرینی زنان سرپرست خانوار
سلمانی خاطرنشان میکند: «در چنین شرایطی، سازمانهای مردمنهاد باهدف بهبود شرایط این بخش آسیبپذیر وارد عمل شدهاند و در حوزههای مختلف از ایجاد مراکز اشتغال برای زنان سرپرست خانوار تا آموزش و حمایتگری آنان مشغول به خدمت هستند. الگوی معمول توانمندسازی زنان سرپرست خانوار، ارائه وام و تسهیلات، بدون در نظر گرفتن توانمندیها و مهارتها، ویژگیها و انگیزهها و توجه به زنجیره ارزش و زنجیره تأمین است که میتواند منجر به ناتوانی و فقر بیشتر زنان و ظهور اشکال جدید وابستگی آنها شود. با ورود این کمکهای مالی به زندگی این زنان، در مقطعی بسیار کوتاه گشایش مالی ایجاد میشود و پسازآن مشکلات اصلی ظهور میکنند. عدم مهارت در مدیریت فرآیندها و کسبوکار، عدم آشنایی با بازاریابی و فروش محصول در کنار مسائلی چون تصمیمات غیر صحیح آشفتگی را بیشتر میکند، این مشکلات و شکستهای کاری و مالی حلقهای از ناکامی و ناتوانی را برای زنان ایجاد میکند.»
تیتر خبرها
تیترهای روزنامه
-
ایجاد اعتماد عنصر اول در بهبود بازار سرمایه است
-
سفری به یک زمان
-
هزاران گام در راه است و دل مشتاق و من حیران...
-
شاخص ،رضایت مردم است
-
تسهیلگری برای صادرکنندگان رشد بازار بورس را به همراه خواهد داشت
-
هفتخوان بر سر راه زنان کارآفرین
-
ردپای پاندمی در اروپا
-
حمله ترامپ به نقطهضعف هریس
-
مرهم بانک مرکزی روی زخم بورس
-
نقض حقوق بشر به بهانه مبارزه با تروریسم
-
آخرین قمار کییف