امنیت عاریتی در غرب آسیا
حنیف غفاری
قرائت و روایتگری سنتی از مقوله امنیت تا حدود زیادی تحت تأثیر مناسبات نوین در حوزه روابط بینالملل قرارگرفته است. به عبارت بهتر، بسیاری از نظریات امنیت که در دوران پساجنگ جهانی دوم تبدیل به چارچوب تئوریک و بنیادین توصیف و تحلیل مناسبات کلان در نظام بینالملل شده بودند، کارآیی خود را ازدستدادهاند.اکنون، در سال 2025 میلادی ترامپ، رئیسجمهور آمریکا با سفر به منطقه غرب آسیا، نسبت جدیدی میان «پترودلارهای عربی»و«امنیت عاریتی»تعریف کرده است.در سالهای پس از جنگ جهانی دوم و حتی در دوران جنگ سرد میان کاخ سفید و کاخ کرملین، تهدیدات و فرصتهای ذاتی یا اکتسابی مشترک منتج به اتصال بازیگران به یکدیگر و خلق منظومههای امنیتی در تقابل با یکدیگر میشد.پیمانهای ناتو و ورشو در چنین فرامتن و بستری شکل گرفتند.
اکنون از سال 2025 میلادی سخن میگوییم:جایی که ترامپ بهعنوان رئیسجمهور آمریکا، «منافع و تهدیدات مشترک»را «شرط لازم»و نه «شرط کافی» برای خلق منظومههای امنیتی نوین در نظام بینالملل قلمداد کرده است. بر همین اساس، رئیسجمهور آمریکا به کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی هشدار داده که عدم تأمین هزینههای دفاعی آنها ، منجر به انفعال واشنگتن در صورت حمله روسیه ( به اعضای ناتو) خواهد شد.
این قاعده در خصوص اعراب نیز صادق است. رئیسجمهور آمریکا بهجای آنکه بگوید«امنیت پول میآورد»به بن سلمان و بن زاید تأکید کرده که «امنیت پول میخواهد!». در طرف مقابل، مقامات سعودی، اماراتی و قطری نسبت به این روایتگری ترامپ نسبت به مقوله امنیت احساس ترس کردهاند زیرا از یک سو واشنگتن اصلیترین شریک پنهان و آشکار این کشورهای عربی در پروژههای کلان امنیتی -اقتصادی محسوب شده و از سوی دیگر، همپیمانی با واشنگتن به یکی از ثوابت سیاستگذاری امنیتی کشورهای عربی منطقه در طول دهههای اخیر تبدیلشده است. صورتمسئله گویاست: ترامپ ترس اعراب از «تغییر پیشفرضهای امنیتی در منطقه و نظام بینالملل» را تبدیل به «هزینه»برای آنها و«درآمد»برای آمریکا ساخته است.
رئیسجمهور آمریکا در راستای حفظ روند کنونی در منطقه غرب آسیا دو راهبرد همزمان در پیشگرفته است:تهدیدزایی و فرصت زدایی!
مواضع وقیحانه و متوهمانه دونالد ترامپ در خصوص جمهوری اسلامی ایران در ریاض، مصداق عینی "تهدید زایی"در منظومه امنیتی جدید واشنگتن در غرب آسیاست. تحقق "امنیت عاریتی اعراب" نیازمند عناصر"ترس"،"ابهام"و"پول"است و تنها راه تجمیع این مؤلفهها در کنار یکدیگر، تعریف یا بازتعریف تهدیدات ( ولو بهصورت دروغین) از سوی آمریکاست.
راهبرد دوم آمریکا ، معطوف به "فرصت زدایی در منطقه"است. بر این اساس، تحقق هرگونه منظومهای امنیتی و جمعی برخلاف منافع مداخله گرایانه واشنگتن، خط قرمز نهادهای نظامی و امنیتی آمریکا در منطقه غرب آسیا محسوب میشود. بیدلیل نیست که واشنگتن همواره در مسیر تثبیت و تقویت روابط کشورهای حاشیه خلیجفارس و ایران خلل ایجاد کرده و حتی بهصورت اکثرا غیررسمی و پنهان سنگاندازیهایی را در خصوص همکاری یا همافزایی امنیتی جمعی آنها صورت میدهد. آنچه منجر به شکست بازی امنیتی جدید آمریکا در منطقه میشود، دگرگونی در تصور نادرست اعراب منطقه از واژگان"تهدید"و"فرصت" و مصادیق این دو است. دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان در پیشبرد این روند میتواند نقش پررنگ و مؤثری ایفا کند.
قرائت و روایتگری سنتی از مقوله امنیت تا حدود زیادی تحت تأثیر مناسبات نوین در حوزه روابط بینالملل قرارگرفته است. به عبارت بهتر، بسیاری از نظریات امنیت که در دوران پساجنگ جهانی دوم تبدیل به چارچوب تئوریک و بنیادین توصیف و تحلیل مناسبات کلان در نظام بینالملل شده بودند، کارآیی خود را ازدستدادهاند.اکنون، در سال 2025 میلادی ترامپ، رئیسجمهور آمریکا با سفر به منطقه غرب آسیا، نسبت جدیدی میان «پترودلارهای عربی»و«امنیت عاریتی»تعریف کرده است.در سالهای پس از جنگ جهانی دوم و حتی در دوران جنگ سرد میان کاخ سفید و کاخ کرملین، تهدیدات و فرصتهای ذاتی یا اکتسابی مشترک منتج به اتصال بازیگران به یکدیگر و خلق منظومههای امنیتی در تقابل با یکدیگر میشد.پیمانهای ناتو و ورشو در چنین فرامتن و بستری شکل گرفتند.
اکنون از سال 2025 میلادی سخن میگوییم:جایی که ترامپ بهعنوان رئیسجمهور آمریکا، «منافع و تهدیدات مشترک»را «شرط لازم»و نه «شرط کافی» برای خلق منظومههای امنیتی نوین در نظام بینالملل قلمداد کرده است. بر همین اساس، رئیسجمهور آمریکا به کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی هشدار داده که عدم تأمین هزینههای دفاعی آنها ، منجر به انفعال واشنگتن در صورت حمله روسیه ( به اعضای ناتو) خواهد شد.
این قاعده در خصوص اعراب نیز صادق است. رئیسجمهور آمریکا بهجای آنکه بگوید«امنیت پول میآورد»به بن سلمان و بن زاید تأکید کرده که «امنیت پول میخواهد!». در طرف مقابل، مقامات سعودی، اماراتی و قطری نسبت به این روایتگری ترامپ نسبت به مقوله امنیت احساس ترس کردهاند زیرا از یک سو واشنگتن اصلیترین شریک پنهان و آشکار این کشورهای عربی در پروژههای کلان امنیتی -اقتصادی محسوب شده و از سوی دیگر، همپیمانی با واشنگتن به یکی از ثوابت سیاستگذاری امنیتی کشورهای عربی منطقه در طول دهههای اخیر تبدیلشده است. صورتمسئله گویاست: ترامپ ترس اعراب از «تغییر پیشفرضهای امنیتی در منطقه و نظام بینالملل» را تبدیل به «هزینه»برای آنها و«درآمد»برای آمریکا ساخته است.
رئیسجمهور آمریکا در راستای حفظ روند کنونی در منطقه غرب آسیا دو راهبرد همزمان در پیشگرفته است:تهدیدزایی و فرصت زدایی!
مواضع وقیحانه و متوهمانه دونالد ترامپ در خصوص جمهوری اسلامی ایران در ریاض، مصداق عینی "تهدید زایی"در منظومه امنیتی جدید واشنگتن در غرب آسیاست. تحقق "امنیت عاریتی اعراب" نیازمند عناصر"ترس"،"ابهام"و"پول"است و تنها راه تجمیع این مؤلفهها در کنار یکدیگر، تعریف یا بازتعریف تهدیدات ( ولو بهصورت دروغین) از سوی آمریکاست.
راهبرد دوم آمریکا ، معطوف به "فرصت زدایی در منطقه"است. بر این اساس، تحقق هرگونه منظومهای امنیتی و جمعی برخلاف منافع مداخله گرایانه واشنگتن، خط قرمز نهادهای نظامی و امنیتی آمریکا در منطقه غرب آسیا محسوب میشود. بیدلیل نیست که واشنگتن همواره در مسیر تثبیت و تقویت روابط کشورهای حاشیه خلیجفارس و ایران خلل ایجاد کرده و حتی بهصورت اکثرا غیررسمی و پنهان سنگاندازیهایی را در خصوص همکاری یا همافزایی امنیتی جمعی آنها صورت میدهد. آنچه منجر به شکست بازی امنیتی جدید آمریکا در منطقه میشود، دگرگونی در تصور نادرست اعراب منطقه از واژگان"تهدید"و"فرصت" و مصادیق این دو است. دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان در پیشبرد این روند میتواند نقش پررنگ و مؤثری ایفا کند.

تیتر خبرها
تیترهای روزنامه