آیا کاخ سفید راهبرد خود در قبال کی یف و مسکو را تغییر می‌دهد؟

ترامپ در هزارتوی جنگ اوکراین

معصومه محمدی- کارشناس مسائل روسیه
 فهم بحران اوکراین و راه‌حل‌های آن بدون درک ساختار کلی‌تر تهدید ناتو در شرق اروپا ناقص است، اگر غرب و به‌ویژه آمریکا به‌دنبال صلح واقعی هستند، باید مسیر تقابل‌محور را ترک کنند و سیاست تنش‌زدایی منطقه‌ای را بر مبنای ملاحظات امنیتی متقابل در پیش بگیرند. در هفته‌های اخیر، نشانه‌هایی از تغییر لحن
دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، نسبت به روسیه و جنگ اوکراین پدیدار شده است.
برخی گزارش‌های رسانه‌ای و تحلیل‌های نزدیک به کمپین جمهوری‌خواهان حاکی از آن است که ترامپ در پی یک گفت‌وگوی تلفنی غیررسمی با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، دچار بازنگری در مواضع خود شده و برای نخستین‌بار، صراحت بیشتری در بیان نارضایتی خود از عملکرد زلنسکی و چشم‌انداز جنگ در اوکراین نشان داده است.این تحولات در لحن، ممکن است درک جدید برخی حلقه‌های سیاسی آمریکا نسبت به پیچیدگی‌های بحران اوکراین و خطرات ناشی از گسترش ناتو برای امنیت منطقه‌ای باشد.
 واقعیت‌های جنگ؛ فراتر از روایت کاخ سفید
ترامپ اخیرابا لحنی انتقادی‌تر نسبت به قبل درباره جنگ اوکراین سخن گفته و تلویحا از ناکارآمدی حمایت‌های غرب از زلنسکی سخن به میان آورده است.او همچنین مدعی شده بود که می‌تواند جنگ را ظرف 24 ساعت پایان دهد؛ ادعایی که اگرچه رنگ‌وبوی انتخاباتی داشت، اما در بطن خود حامل این پیام است که دولت فعلی آمریکا به‌جای حل ریشه‌های بحران، صرفابر تداوم تنش با روسیه تمرکز کرده است.تماس غیررسمی و اخیر ترامپ با پوتین، موجب شده است او به بخشی از واقعیت‌های میدانی جنگ پی ببرد؛ ازجمله این‌که روسیه مناطقی از خاک اوکراین را تحت کنترل خود درآورده است و به‌‌هیچ‌‌وجه قصد عقب‌نشینی از آن‌ها را ندارد، این واقعیت، همان چیزی است که در ذهنیات و ساده‌سازی‌های تبلیغاتی ترامپ جایی نداشته، اما اکنون جای خود را به درکی ژئوپولیتیکی‌تر داده است.
 اوکراین؛ قربانی بازی قدرت غرب
اگرچه در گفتمان رسمی آمریکا، اوکراین نماد مقاومت و آزادی‌خواهی معرفی می‌شود، اما واقعیت این است که این کشور، در میدان رقابت ژئوپولیتیکی آمریکا و روسیه، به یک «ابزار فشار» برای واشنگتن تبدیل شده است.
مردم اوکراین، زیر فشار اقتصادی، مهاجرت گسترده و تلفات انسانی بی‌سابقه، قربانی راهبردی شده‌اند که هدف نهایی‌اش، فرسایش ساختاری قدرت روسیه و سدسازی در برابر نفوذ آن در شرق اروپاست.ترامپ نیز اکنون به‌تدریج به این نتیجه رسیده است که زلنسکی توانایی تحقق اهداف غرب را ندارد و ادامه این مسیر، صرفا به هزینه‌تراشی برای آمریکا منجر می‌شود.
 روسیه و خطوط قرمز امنیتی
برای درک رویکرد روسیه در جنگ اوکراین، باید به «خط قرمز امنیتی» کرملین توجه کرد.روسیه بارها هشدار داده بود که عضویت اوکراین در ناتو، به‌مثابه عبور از مرزهای تحمل ژئوپولیتیکی مسکو است.باوجوداین هشدارها، غرب با حمایت از انقلاب‌های رنگی، تجهیز نظامی اوکراین و تداوم روند عضویت در ناتو، عملا تهدیدات امنیتی بی‌سابقه‌ای را به مرزهای روسیه منتقل کرد.الحاق رسمی مناطقی از شرق و جنوب اوکراین به خاک روسیه (هرچند جامعه بین‌المللی آن را به‌رسمیت نمی‌شناسد)، نشانه‌ای از عزم کرملین برای تثبیت واقعیت‌های میدانی و عدم بازگشت به وضعیت پیش از جنگ است. اکنون ترامپ نیز باید دریافته باشد که مسکو حاضر نیست در برابر پروژه گسترش ناتو در حیاط‌خلوت استراتژیک خود، عقب‌نشینی کند.
 تهدید ناتو در گستره شرق اروپا
بحران اوکراین تنها بخشی از یک پازل بزرگتر به‌نام «پیشروی ناتو به شرق» است؛ پروژه‌ای که طی سه دهه گذشته با عبور تدریجی از مرزهای شوروی سابق، به‌ویژه در منطقه بالتیک و قفقاز، ساختار سنتی امنیت در اوراسیا را دگرگون کرده است، کشورهایی مانند مولداوی، گرجستان و حتی فنلاند و سوئد، در سال‌های اخیر یا خواهان عضویت در ناتو بوده‌اند یا همکاری‌های نظامی نزدیکی با این پیمان برقرار کرده‌اند.
از منظر روسیه، این روند صرفاتوسعه‌طلبی ژئوپولیتیک نیست، بلکه تهدیدی مستقیم نسبت به توازن قوا در مرزهای غربی و جنوبی فدراسیون روسیه محسوب می‌شود؛ تهدیدی که با ایجاد پایگاه‌های نظامی، مانورهای ناتو در دریای سیاه و قفقاز و افزایش حضور تسلیحات استراتژیک در شرق اروپا تشدید شده است.تصمیم اخیر کشورهای غربی برای لغو محدودیت‌های برد تسلیحات ارسالی به اوکراین و اجازه به این کشور برای هدف‌گیری تأسیسات نظامی در داخل خاک روسیه، نشان‌دهنده تشدید تنش‌ها و عبور از خطوط قرمز امنیتی روسیه است، این اقدام می‌تواند به‌عنوان گامی به‌سوی تقابل مستقیم میان ناتو و روسیه تلقی شود و خطر گسترش درگیری به سایر مناطق شرق اروپا را افزایش دهد.
 سرنوشت مولدای و گرجستان
در این شرایط، کشورهای دیگر منطقه مانند مولداوی و گرجستان که در صف پیوستن به ناتو یا همکاری‌های نزدیک با آن قرار دارند، ممکن است به‌عنوان اهداف بعدی در پروژه گسترش ناتو تلقی شوند. از نگاه روسیه، این روند نه‌تنها تهدیدی مستقیم به مرزهای غربی‌اش است، بلکه یک تغییر توازن خطرناک در ساختار امنیتی اوراسیاست.
ازاین‌رو، بحران اوکراین صرفا محدود به یک کشور نیست، بلکه بیانگر تقابل راهبردی‌تری میان روسیه و بلوک غرب است، تا زمانی که این پروژه ادامه دارد، تنش‌ها پایان نخواهند یافت.بسیاری از تحلیلگران روابط بین‌الملل بر این باورند که گسترش ناتو به شرق اروپا، به‌ویژه پس از پایان جنگ سرد، یکی از عوامل اصلی بروز تنش‌های فعلی میان روسیه و غرب بوده است.جان میرشایمر، استاد برجسته روابط بین‌الملل، در مقاله‌ای با عنوان «چرا بحران اوکراین تقصیر غرب است؟» استدلال می‌کند که تلاش‌های غرب برای کشاندن اوکراین به حوزه نفوذ خود، از جمله از طریق گسترش ناتو، موجب تحریک روسیه شده است.با توجه به این تحلیل‌های موجود، پیشنهاد می‌شود که ترامپ، به‌جای تمرکز بر فشار بر روسیه، سیاست‌های آمریکا را موردبازنگری قرار دهد و بر ریشه‌های بحران تمرکز کند،این شامل توقف گسترش ناتو به شرق، کاهش حمایت‌های نظامی از اوکراین و تلاش برای برقراری گفت‌وگوهای دیپلماتیک با روسیه است، چنین رویکردی می‌تواند به کاهش تنش‌ها و ایجاد زمینه‌ای برای حل‌وفصل مسالمت‌آمیز بحران اوکراین منجر شود، همچنین این رویکرد با سیاست‌های «اول آمریکا» ترامپ همخوانی دارد، زیرا از درگیری‌های پرهزینه نظامی جلوگیری می‌کند و تمرکز را بر منافع ملی آمریکا قرار می‌دهد،بنابراین با توجه به داده‌های موجود چنین می‌توان گفت که فرصت ترامپ برای بازتعریف نقش آمریکا در بحران اوکراین، تماس تلفنی ترامپ و پوتین، نشان داد که لحن آمریکا در قبال جنگ اوکراین در حال تغییر است.
 ترامپ در هزارتوی جنگ اوکراین