ریشههای زشتنویسی در فضای مجازی
یکی از پدیدههای مضموم اجتماعی و اخلاقی که پس از توسعه روزافزون فناوریهای ارتباطی و گسترش ضریب نفوذ آنها در جامعه رواج یافته، مسئله فحاشی است که اتفاقا محدود به قشر و تیپ خاصی هم نیست و تقریبا همه را مبتلا کرده است. صاحبنظران میگویند که بیاخلاقی در فضای مجازی رشد قابل توجهی داشته و امنیت اخلاقی کاربران این شبکهها را تهدید میکند.
گاهی سرک کشیدن به شبکههای اجتماعی و خواندن ناسزاگویی برخی افراد، شوکهکننده است. بسیاری از این ناسزاها با استفاده از نقطهچین به جای بعضی از کلماتشان هم قابل انتشار نیستند. دیدن اینکه حتی افرادی با صفحات پروفایل معمولی که آنها را به عنوان اعضای بهنجارِ جامعه نشان میدهد، در بعضی صفحات با رکیکترین الفاظ به ناسزاگویی مشغول میشوند و به جای اظهار نظر، فحش میدهند، این پرسش را به ذهن متبادر میسازد که چرا کابران شبکههای اجتماعی نظیر اینستاگرام به جای گسترش دایره دوستان مجازی و تشریح عقاید به صورت منطقی و محترمانه و به جای استدلال به ناسزا روی میآورند و به جای تبادل نظر دچار سوءتفاهم میشوند؟
گاهی نظرات خشمآلود برخی کاربران شبکههای اجتماعی زیر خبر یا نظری منتشر میشود که آن را نپسندیدهاند و نارضایتی خود را با خشم از طریق ناسزاگویی ابراز میکنند. اما چرا این افراد نظرات خود را با آرامش و به دور از هیجان مطرح نمیکنند؟ آیا ضعف در آموزش مهارتهای لازم برای تبادل نظر به ضعف در مهارتهای ارتباطی و ناتوانی در بیان دیدگاه منجر شده است؟
پیش از ارائه پاسخ، بهتر است سخنان لیلی را بخوانیم. او یکی از فعالان فضای مجازی است که چندین بار بهدلیل مواضع خود درباره مسائل مختلف مورد حمله و خشونت کاربران قرار گرفته است. اومیگوید: «شما نمیتوانید تصور کنید گستره خشونت مجازی چه قدر میتواند وسیع باشد. هیچ تصوری نمیشود داشت از این که الان مطلبی را در صفحه اینستاگرام خود منتشر کنید و بعد واکنشها چه باشد؛ مطلبی که نه زندگی کسی را به صورت مستقیم مورد تهدید قرار میدهد، نه هیچ خطر دیگری دارد، بلکه صرفا دیدگاه شما است به یک واقعه، موضوع، خبر یا تصویر! همین. بعد ناگهان میبینید هزاران نفر که اصلا شما را نمیشناسند، دارند به شما فحاشی میکنند. سپس در این میان میبینید آدمی که در زندگی واقعی مدعی بوده دوست شما است نیز کنار فحاشان میایستد؛ کسانی که هیچ بدی به آنها نکردهاید، با این جماعت همراه شدهاند یا دارند شما را مورد تمسخر و فحاشی قرار میدهند.»
او از تجربه شخصی خود بهعنوان اتفاقی که خیلی سخت بوده اما نگاه تازهای به او بخشیده است، حرف میزند: «من الان تغییر کردهام. پذیرفتم که جامعه انسانی همین است و من اگر اعتقاد دارم به درستی کاری که انجام میدهم، بخشی از آن هم همین است. ممکن است چیزی بنویسی که ۳۰۰ نفر دوست داشته باشند اما سههزار نفر را در ردیف مخالفان عصبانی شما قرار دهد. در یکی از حملههایی که در فضای مجازی به من شد، داشتم کامنتهایی را میدیدم که داشتند برای من نقشه میکشیدند، چشمانم افتاد به یک سوال و جواب. کسی پرسیده بود چهکار کنیم که بشکند و دیگر با این قدرت حرف نزند؟ دیگری جواب داده بود باید آنقدر مسخرهاش کنیم و فحش بدهیم که وقتی مردم نامش را میشنوند، بخندند و او گریه کند.»
مخاطبانی که فقط بر موج سوار شده و نمیدانند برای چه فحش میدهند
لیلی میگوید: «در این نوع حملهها، یک اتحاد نانوشته و گسترده درمیان مخالفان اتفاق میافتد که ویرانگر است. در این حملهها، هر آدمی هرچه قدر هم قوی باشد، باز نقاط نرمی دارد که اگر توسط فحاشان کشف شوند، میتوانند او را در برابر حمله ناتوان کنند. باید از فضا فاصله گرفت. باید از تراپیست و روانشناس کمک خواست. باید به حلقه دوستان راستین پناه برد. چون حتی یک حمایت در این شرایط باارزش است. ممکن است یک نفر در حمایت از شما مطلبی بنویسد که عدهای متوجه شوند جای درستی نایستادهاند. به علاوه، این برخورد فضا را میشکند و این تصویر را که اینجا آخرالزمان است و شما تنها در میانه تیرهای بلا ایستادهاید را از میان ببرد.»
وقتی خشونت کلامی در فضای مجازی رخ میدهد، آنچه اتفاق میافتد، به گواه کسانی که با آن روبهرو بودهاند، بسیار عریان، هولناک و غیرقابل باور است. لیلی میگوید: «تا مدتها از خودم متنفر شده بودم. گمانم این بود که من چه قدر آدم بدی هستم، وگرنه چرا باید این همه آدم پشت این اکانتها بنشینند و فقط به دنبال فحاشی و توهین به من باشند؟ اما به مرور یاد گرفتم وقتی کسی مرا مورد خشونت قرار میدهد، بروم و مستقیم از او سوال کنم مشکل او با من چیست. مخاطبانی هستند که فقط بر موج سوار شدهاند و اصلا نمیدانند برای چه دارند فحش میدهند! از آنها بپرسید، خیلی وقتها میبینید که فضا تغییر میکند.»
نگذاریم به کار بردن کلمات رکیک عادی شود
بسیاری از فعالان فضای مجازی بر این باورند که عادی شدن فرهنگ به کار بردن کلمات رکیک در میان زنان و مردان در فضای مجازی ترسناک است و سکوت در مقابل این رویدادها یا حذف ظاهری و نادیده گرفتن کامنتها و پیامهای خصوصی، تنها باعث میشود فرد خاطی حاشیه امنی در اطراف خود احساس کند و به خشونتهای کلامی خود ادامه دهد.
لیلی در این زمینه عنوان میکند: «درست است که در نظام قضایی برای رسیدن به حق و حقوق خود باید بسیار شکیبا بود و مسیری طولانی را طی کرد، درست است که ممکن است همه این توان و امکان را نداشته باشند که حقوق خود را پیگیری کنند، اما کسانی که میتوانند، باید صدای خود را بلند کنند و نظام قضایی بداند کسانی هستند که حق خود را میطلبند. ممکن است به عنوان شاکی نتوانید کسی که شما را تهدید به تجاوز کرده یا خشونت کلامی روا داشته، به زندان محکوم کنید. ممکن است مجازاتی که تعیین میشود، مثلا شلاق باشد و شما به دلیل بازتولید خشونت، اصلا تمایلی به اجرای مجازات نداشته باشید. اما یک عذرخواهی در فضای عمومی را که میشود انجام داد. این مسئله جنبه آموزشی و آگاهیرسانی دارد که به نظر من در اولویت بالاتری قرار دارد.»
هنجاری برای چگونگی رفتار در فضای مجازی وجود ندارد
از منظر جامعهشناسی میتوان گفت علت این پدیده تا حد زیادی به نبود هنجارهای اجتماعی یا کمرنگ شدن آن در فضای مجازی بازمیگردد. در دنیای واقعی، در شرایط و موقعیتهای مختلف، رفتارهای مختلفی بهعنوان هنجار پذیرفته شدهاند. این به آن معناست که محیط و افرادی که در آن هستند نوع و شیوه ارتباطات ما را تعیین میکنند. هر دو این عوامل در فضای مجازی رنگ میبازند چرا که افراد تنها خود را در برابر صفحه کامپیوتر یا گوشی موبایل میبینند؛ نه محیط حس میشود و نه فرد یا افراد درون آن قابل رویتاند. اما هنجارهایی که به ما بگوید در فضای مجازی چگونه باید رفتار کنیم وجود ندارد. از سوی دیگر نمیتوان انکار کرد آنچه در دنیای واقعی رخ میدهد در فضای مجازی هم نمود پیدا میکند و حتی با سرعت بیشتری گسترده میشود.
افراد احساس میکنند در فضای مجازی نامرئی هستند
اما از منظر روانشناسی نیز، ناشناس بودن در فضای مجازی نیروی قدرتمندی است که سبب میشود اشخاص احساس کنند نامرئی هستند. پنهان شدن پشت یک هویت قلابی یا نام جعلی به کاربران اجازه میدهد بیهراس از طرد یا تنبیه اجتماعی، هر چه دلشان میخواهد بر زبان برانند. اینگونه افراد بدون احساس ترس و مسئولیت، اتیکتهای اجتماعی را نادیده میگیرند و حتی به این هنجارشکنیهای گستاخانه افتخار میکنند. آنها تصور میکنند فضای سایبر به آنان آزادی نامحدودی اعطا کرده است. در مورد نوجوانان و جوانان هم تکنولوژی ماهیت دست انداختن، تحقیر و توهین به همسالان را تغییر داده است. به جای نامه و ایمیل و دیوار نوشته، نوجوانان حالا برای همدیگر کامنتهای استهزاآمیز میگذارند و به یکدیگر اهانت میکنند. بچهها در فضای مجازیای بزرگ میشوند که قوانین و اتیکتهای آن نامشخص و سردرگم است و نظارتی هم بر هنجارشکنان وجود ندارد.
علی شاکر، صاحب نظر در حوزه علوم ارتباطات، مهمترین دلیل این امر را بحران گفتوگو دانسته و اینکه «افراد این جامعه همیشه با تفسیرهای ذهنی و قضاوتهای پیشینی با یکدیگر مواجه میشوند. این انسداد گفتوگو وقتی با فحش و دشنام همراه میشود، بر تلخی ماجرا بیشتر میافزاید و امید به بهبود و گشایش و فهم دیگری را بسیار پایین میآورد.» این صاحب نظر معتقد است که نمیتوان فحش را از ذهن و زبان مردم جامعه یا کاربران گرفت و دور انداخت. ولی میتوان به آنها پیشنهاد کرد که از این خنجرهای برنده برای بریدن سر تفاهم و گفتوگو استفاده نکنند.
شاکر در این مطلب که به قلم او در «تجارت فردا» نوشته، شده، تاکید کرده است، یکی از مهمترین دلایل آسودگی در فحش دادن، ناشناس بودن هویت ما در فضای مجازی است. وقتی با یک نام و عکس تقلبی وارد جمعی مجازی شویم، فحش دادن و دیگری را به الفاظ زشت خطاب کردن نوعی حس قدرت به ما میدهد. این درحالی است که ممکن است رودررو هیچگاه با افراد اینگونه برخورد نکنیم. از طرفی نتایج پژوهشی نشان میدهد، مرور و گشتزنی در فضای مجازی از میزان خودکنترلی کاربران میکاهد. همچنین در فضای آنلاین افراد از قید و بندهای دنیای حقیقی کمی رهاترند و انگار یادشان میرود که دارند بلندبلند فکر میکنند و هر کدام از نظرهایشان میتواند عکسالعملی داشته باشد. اینجاست که فقط نظر مینویسند، بدون اینکه به تبعات آن فکر کنند. شاکر از توخالی شدن کلمات زشت از معنا میگوید و اینکه الزاماً قرار نیست همانچیزی که مینویسیم احساس واقعی ما باشد. مثلاً وقتی بهخاطر یک موضوع خیلی بیاهمیت و کوچک به کسی میگوییم «ازت متنفرم!» این واقعاً به معنی تنفر واقعی نیست. شاکر، میگوید: وقتی میخواهید وارد شبکههای اجتماعی شوید به شما نوید وارد شدن در بهشتی از دوستیها و رفاقتها میدهند، ولی وقتی وارد میشوید میبینید که چنین نیست و همین مسئله باعث میشود تا رفتارهای بیادبانه در این فضا نمود بیشتری داشته باشد. اما بحث داغ این روزها، توهینهای مداوم برخی از کاربران در اینستاگرام است. گاهی زیر عکس یک آدم محبوب یا معروف بحثهای داغ و رکیکی شکل میگیرد. معمولاً صاحب صفحه محترمانه هشدار میدهد که اگر کسی توهین کند، دسترسی او را میبندد، ولی همچنان توهینها ادامه دارد، عجیب نیست؟
دکتر اصغر مهاجری، استاد دانشگاه بر این باور است که مردم ما قدرت تابآوری بالایی ندارند، کمتر خودکارآمدند. آستانه تحملشان پایین است، ظرفیت نقدپذیری ندارند و در نتیجه واکنش عاطفیشان بهصورت رکیکگویی و بدزبانی بروز مییابد. برای مثال، شما در خیابان حرکت میکنید اما چون آموزشهای خوب و متناسب ندیدهاید، چون تحمل بالایی ندارید، چون سبک زندگیتان مناسب نیست و... بهمحض اینکه خودرویی جلویی شما دیر حرکت میکند، واکنش نشان میدهید، همین مسئله در فضای مجازی هم نمود دارد.
او میگوید: یک متغیر دیگر که در بحث رفتار زبانی اهمیت دارد، مسئولیتپذیری و مسئولیتگریزی در جوامع است. هرچه جامعهای مسئولیتگریزتر باشد، گزندگی زبان بیشتری هم دارد. فرد مسئولیتگریز، نیازمند استفاده از زبان جایگزین شده و فرافکنانه است. بنابراین ساختارهای اجتماعی و اقتصادی و هزاران متغیر دیگر، زندگی ما را به گونهای سامان داده که ما تابآوری کمتر، مسئولیتگریزی بیشتر، خودکارآمدی ضعیفتر و آستانه تحمل پایینتری داریم. اینها سبب میشود که زبان رکیک و پرخاشگر میشود.
فرزندان ما پیش از داشتن موبایل، باید در زمینه سواد رسانهای آموزش ببینند
اما مجید رضائیان، استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم پدیده زشتنویسی در فضای مجازی را به فقدان «سواد رسانهای» گره زده و میگوید: «ما همواره این موضوع را مطرح کردهایم که سواد رسانهای باید تدریس شود و در آموزشهای مدارس قرار بگیرد. بچههای ما قبل از اینکه موبایل به دستشان بیاید، باید در زمینه سواد رسانهای آموزش ببینند، اما تاکنون حتی بزرگترها هم آموزش ندیدهاند، چه برسد به نسل جدید. آموزش این عنوان درس در دانشگاه هم کافی نیست. سواد رسانهای به آموزش پایهای نیاز دارد. لازم نیست ما برای سواد رسانهای کنگره علمی برگزار کنیم. سواد رسانهای چند آیتم روشن و مشخص دارد که درک مفاهیم آن بسیار ساده است و فقط باید آن را به صورت عملی و تجربی آموزش داد و تدریس آن را از مدارس آغاز کرد. چند سال است ما در حال بازگو کردن این موضوع هستیم. خود من چندین بار در این باره صحبت کردهام. از سال 2010 که هنوز شاهد کوچ شبکههای اجتماعی به تلفنهای همراه -حداقل در ایران- نبودیم، در این باره هشدار دادهایم. بدون تردید باید مهارتهای ارتباطی لازم برای استفاده از تکنولوژیهای ارتباطی را در شهروندان -با گسترش آموزش سواد رسانهای- افزایش داد. چون این تکنولوژیها، عمومی شده است.»
این استاد دانشگاه بهطور کلی معتقد است، ما در نظام تربیتی با مشکلات زیادی مواجهیم که باعث بروز این ناهنجاریها میشود. از سوی دیگر ضعف در آموزش مهارتهای لازم برای تبادل نظر به ضعف در مهارتهای ارتباطی و ناتوانی در بیان دیدگاه منجر شده است و افراد در فضای مجازی خصلتهای نادرست خود را راحتتر نشان میدهند و به همین خاطر است که فحاشی در این فضاها بیشتر است.
برخی بر این باورند که فحاشی ریشه در مسائل اجتماعی و اقتصادی هم دارد. در این زمینه مجید رضائیان عنوان میکند: «نمیتوان حکم مطلق صادر کرد؛ چرا که این پدیده یک «موضوع نسبی» است. با این حال موضوع خشمِ مردم، پیشزمینههایی دارد. مخاطب در فضای واقعی چیزهایی را میبیند، بعد در شبکههای اجتماعی خودش را تخلیه میکند؛ از فضای واقعی تاثیر میپذیرد و در فضای مجازی واکنش نشان میدهد. به هر حال، آسیبها و نابسامانیهای اجتماعی، بیعدالتیها و نابسامانیهای اقتصادی در این مسئله تاثیرگذار است. این مسئله واکنشهای خشمگینانه ایجاد میکند و به یک فضای هیجانی غیرمنطقی منجر میشود. ضمن اینکه نباید تصور کرد افراد از فضای واقعی به فضای مجازی میآیند و خود را تخلیه میکنند؛ این افراد در واقع تخلیه نمیشوند. واکنشهایی که ما میبینیم موقتی است و ممکن است چنین افرادی وقتی در فضای مجازی اقناع نشوند، دوباره به فضای واقعی برگردند و به واکنشهای بدتری دست بزنند. از سوی دیگر بخشی از ریشههای این خشم به فشاری مربوط است که از نظر اقتصادی بر مردم وارد میشود. باید بپذیریم که اقتصاد یک عامل موثر است و فضای اقتصادی و فشارهای اقتصادیِ کنونی گاهی بر عرصههای اجتماعی و ارتباطات هم تاثیر میگذارد. این مسائل، آثار فرسایشی دارد. ما نمیتوانیم عامل اقتصاد را نادیده بگیریم، ولی به نظر من نمیتوان حکم قطعی صادر کرد.»
گاهی سرک کشیدن به شبکههای اجتماعی و خواندن ناسزاگویی برخی افراد، شوکهکننده است. بسیاری از این ناسزاها با استفاده از نقطهچین به جای بعضی از کلماتشان هم قابل انتشار نیستند. دیدن اینکه حتی افرادی با صفحات پروفایل معمولی که آنها را به عنوان اعضای بهنجارِ جامعه نشان میدهد، در بعضی صفحات با رکیکترین الفاظ به ناسزاگویی مشغول میشوند و به جای اظهار نظر، فحش میدهند، این پرسش را به ذهن متبادر میسازد که چرا کابران شبکههای اجتماعی نظیر اینستاگرام به جای گسترش دایره دوستان مجازی و تشریح عقاید به صورت منطقی و محترمانه و به جای استدلال به ناسزا روی میآورند و به جای تبادل نظر دچار سوءتفاهم میشوند؟
گاهی نظرات خشمآلود برخی کاربران شبکههای اجتماعی زیر خبر یا نظری منتشر میشود که آن را نپسندیدهاند و نارضایتی خود را با خشم از طریق ناسزاگویی ابراز میکنند. اما چرا این افراد نظرات خود را با آرامش و به دور از هیجان مطرح نمیکنند؟ آیا ضعف در آموزش مهارتهای لازم برای تبادل نظر به ضعف در مهارتهای ارتباطی و ناتوانی در بیان دیدگاه منجر شده است؟
پیش از ارائه پاسخ، بهتر است سخنان لیلی را بخوانیم. او یکی از فعالان فضای مجازی است که چندین بار بهدلیل مواضع خود درباره مسائل مختلف مورد حمله و خشونت کاربران قرار گرفته است. اومیگوید: «شما نمیتوانید تصور کنید گستره خشونت مجازی چه قدر میتواند وسیع باشد. هیچ تصوری نمیشود داشت از این که الان مطلبی را در صفحه اینستاگرام خود منتشر کنید و بعد واکنشها چه باشد؛ مطلبی که نه زندگی کسی را به صورت مستقیم مورد تهدید قرار میدهد، نه هیچ خطر دیگری دارد، بلکه صرفا دیدگاه شما است به یک واقعه، موضوع، خبر یا تصویر! همین. بعد ناگهان میبینید هزاران نفر که اصلا شما را نمیشناسند، دارند به شما فحاشی میکنند. سپس در این میان میبینید آدمی که در زندگی واقعی مدعی بوده دوست شما است نیز کنار فحاشان میایستد؛ کسانی که هیچ بدی به آنها نکردهاید، با این جماعت همراه شدهاند یا دارند شما را مورد تمسخر و فحاشی قرار میدهند.»
او از تجربه شخصی خود بهعنوان اتفاقی که خیلی سخت بوده اما نگاه تازهای به او بخشیده است، حرف میزند: «من الان تغییر کردهام. پذیرفتم که جامعه انسانی همین است و من اگر اعتقاد دارم به درستی کاری که انجام میدهم، بخشی از آن هم همین است. ممکن است چیزی بنویسی که ۳۰۰ نفر دوست داشته باشند اما سههزار نفر را در ردیف مخالفان عصبانی شما قرار دهد. در یکی از حملههایی که در فضای مجازی به من شد، داشتم کامنتهایی را میدیدم که داشتند برای من نقشه میکشیدند، چشمانم افتاد به یک سوال و جواب. کسی پرسیده بود چهکار کنیم که بشکند و دیگر با این قدرت حرف نزند؟ دیگری جواب داده بود باید آنقدر مسخرهاش کنیم و فحش بدهیم که وقتی مردم نامش را میشنوند، بخندند و او گریه کند.»
مخاطبانی که فقط بر موج سوار شده و نمیدانند برای چه فحش میدهند
لیلی میگوید: «در این نوع حملهها، یک اتحاد نانوشته و گسترده درمیان مخالفان اتفاق میافتد که ویرانگر است. در این حملهها، هر آدمی هرچه قدر هم قوی باشد، باز نقاط نرمی دارد که اگر توسط فحاشان کشف شوند، میتوانند او را در برابر حمله ناتوان کنند. باید از فضا فاصله گرفت. باید از تراپیست و روانشناس کمک خواست. باید به حلقه دوستان راستین پناه برد. چون حتی یک حمایت در این شرایط باارزش است. ممکن است یک نفر در حمایت از شما مطلبی بنویسد که عدهای متوجه شوند جای درستی نایستادهاند. به علاوه، این برخورد فضا را میشکند و این تصویر را که اینجا آخرالزمان است و شما تنها در میانه تیرهای بلا ایستادهاید را از میان ببرد.»
وقتی خشونت کلامی در فضای مجازی رخ میدهد، آنچه اتفاق میافتد، به گواه کسانی که با آن روبهرو بودهاند، بسیار عریان، هولناک و غیرقابل باور است. لیلی میگوید: «تا مدتها از خودم متنفر شده بودم. گمانم این بود که من چه قدر آدم بدی هستم، وگرنه چرا باید این همه آدم پشت این اکانتها بنشینند و فقط به دنبال فحاشی و توهین به من باشند؟ اما به مرور یاد گرفتم وقتی کسی مرا مورد خشونت قرار میدهد، بروم و مستقیم از او سوال کنم مشکل او با من چیست. مخاطبانی هستند که فقط بر موج سوار شدهاند و اصلا نمیدانند برای چه دارند فحش میدهند! از آنها بپرسید، خیلی وقتها میبینید که فضا تغییر میکند.»
نگذاریم به کار بردن کلمات رکیک عادی شود
بسیاری از فعالان فضای مجازی بر این باورند که عادی شدن فرهنگ به کار بردن کلمات رکیک در میان زنان و مردان در فضای مجازی ترسناک است و سکوت در مقابل این رویدادها یا حذف ظاهری و نادیده گرفتن کامنتها و پیامهای خصوصی، تنها باعث میشود فرد خاطی حاشیه امنی در اطراف خود احساس کند و به خشونتهای کلامی خود ادامه دهد.
لیلی در این زمینه عنوان میکند: «درست است که در نظام قضایی برای رسیدن به حق و حقوق خود باید بسیار شکیبا بود و مسیری طولانی را طی کرد، درست است که ممکن است همه این توان و امکان را نداشته باشند که حقوق خود را پیگیری کنند، اما کسانی که میتوانند، باید صدای خود را بلند کنند و نظام قضایی بداند کسانی هستند که حق خود را میطلبند. ممکن است به عنوان شاکی نتوانید کسی که شما را تهدید به تجاوز کرده یا خشونت کلامی روا داشته، به زندان محکوم کنید. ممکن است مجازاتی که تعیین میشود، مثلا شلاق باشد و شما به دلیل بازتولید خشونت، اصلا تمایلی به اجرای مجازات نداشته باشید. اما یک عذرخواهی در فضای عمومی را که میشود انجام داد. این مسئله جنبه آموزشی و آگاهیرسانی دارد که به نظر من در اولویت بالاتری قرار دارد.»
هنجاری برای چگونگی رفتار در فضای مجازی وجود ندارد
از منظر جامعهشناسی میتوان گفت علت این پدیده تا حد زیادی به نبود هنجارهای اجتماعی یا کمرنگ شدن آن در فضای مجازی بازمیگردد. در دنیای واقعی، در شرایط و موقعیتهای مختلف، رفتارهای مختلفی بهعنوان هنجار پذیرفته شدهاند. این به آن معناست که محیط و افرادی که در آن هستند نوع و شیوه ارتباطات ما را تعیین میکنند. هر دو این عوامل در فضای مجازی رنگ میبازند چرا که افراد تنها خود را در برابر صفحه کامپیوتر یا گوشی موبایل میبینند؛ نه محیط حس میشود و نه فرد یا افراد درون آن قابل رویتاند. اما هنجارهایی که به ما بگوید در فضای مجازی چگونه باید رفتار کنیم وجود ندارد. از سوی دیگر نمیتوان انکار کرد آنچه در دنیای واقعی رخ میدهد در فضای مجازی هم نمود پیدا میکند و حتی با سرعت بیشتری گسترده میشود.
افراد احساس میکنند در فضای مجازی نامرئی هستند
اما از منظر روانشناسی نیز، ناشناس بودن در فضای مجازی نیروی قدرتمندی است که سبب میشود اشخاص احساس کنند نامرئی هستند. پنهان شدن پشت یک هویت قلابی یا نام جعلی به کاربران اجازه میدهد بیهراس از طرد یا تنبیه اجتماعی، هر چه دلشان میخواهد بر زبان برانند. اینگونه افراد بدون احساس ترس و مسئولیت، اتیکتهای اجتماعی را نادیده میگیرند و حتی به این هنجارشکنیهای گستاخانه افتخار میکنند. آنها تصور میکنند فضای سایبر به آنان آزادی نامحدودی اعطا کرده است. در مورد نوجوانان و جوانان هم تکنولوژی ماهیت دست انداختن، تحقیر و توهین به همسالان را تغییر داده است. به جای نامه و ایمیل و دیوار نوشته، نوجوانان حالا برای همدیگر کامنتهای استهزاآمیز میگذارند و به یکدیگر اهانت میکنند. بچهها در فضای مجازیای بزرگ میشوند که قوانین و اتیکتهای آن نامشخص و سردرگم است و نظارتی هم بر هنجارشکنان وجود ندارد.
علی شاکر، صاحب نظر در حوزه علوم ارتباطات، مهمترین دلیل این امر را بحران گفتوگو دانسته و اینکه «افراد این جامعه همیشه با تفسیرهای ذهنی و قضاوتهای پیشینی با یکدیگر مواجه میشوند. این انسداد گفتوگو وقتی با فحش و دشنام همراه میشود، بر تلخی ماجرا بیشتر میافزاید و امید به بهبود و گشایش و فهم دیگری را بسیار پایین میآورد.» این صاحب نظر معتقد است که نمیتوان فحش را از ذهن و زبان مردم جامعه یا کاربران گرفت و دور انداخت. ولی میتوان به آنها پیشنهاد کرد که از این خنجرهای برنده برای بریدن سر تفاهم و گفتوگو استفاده نکنند.
شاکر در این مطلب که به قلم او در «تجارت فردا» نوشته، شده، تاکید کرده است، یکی از مهمترین دلایل آسودگی در فحش دادن، ناشناس بودن هویت ما در فضای مجازی است. وقتی با یک نام و عکس تقلبی وارد جمعی مجازی شویم، فحش دادن و دیگری را به الفاظ زشت خطاب کردن نوعی حس قدرت به ما میدهد. این درحالی است که ممکن است رودررو هیچگاه با افراد اینگونه برخورد نکنیم. از طرفی نتایج پژوهشی نشان میدهد، مرور و گشتزنی در فضای مجازی از میزان خودکنترلی کاربران میکاهد. همچنین در فضای آنلاین افراد از قید و بندهای دنیای حقیقی کمی رهاترند و انگار یادشان میرود که دارند بلندبلند فکر میکنند و هر کدام از نظرهایشان میتواند عکسالعملی داشته باشد. اینجاست که فقط نظر مینویسند، بدون اینکه به تبعات آن فکر کنند. شاکر از توخالی شدن کلمات زشت از معنا میگوید و اینکه الزاماً قرار نیست همانچیزی که مینویسیم احساس واقعی ما باشد. مثلاً وقتی بهخاطر یک موضوع خیلی بیاهمیت و کوچک به کسی میگوییم «ازت متنفرم!» این واقعاً به معنی تنفر واقعی نیست. شاکر، میگوید: وقتی میخواهید وارد شبکههای اجتماعی شوید به شما نوید وارد شدن در بهشتی از دوستیها و رفاقتها میدهند، ولی وقتی وارد میشوید میبینید که چنین نیست و همین مسئله باعث میشود تا رفتارهای بیادبانه در این فضا نمود بیشتری داشته باشد. اما بحث داغ این روزها، توهینهای مداوم برخی از کاربران در اینستاگرام است. گاهی زیر عکس یک آدم محبوب یا معروف بحثهای داغ و رکیکی شکل میگیرد. معمولاً صاحب صفحه محترمانه هشدار میدهد که اگر کسی توهین کند، دسترسی او را میبندد، ولی همچنان توهینها ادامه دارد، عجیب نیست؟
دکتر اصغر مهاجری، استاد دانشگاه بر این باور است که مردم ما قدرت تابآوری بالایی ندارند، کمتر خودکارآمدند. آستانه تحملشان پایین است، ظرفیت نقدپذیری ندارند و در نتیجه واکنش عاطفیشان بهصورت رکیکگویی و بدزبانی بروز مییابد. برای مثال، شما در خیابان حرکت میکنید اما چون آموزشهای خوب و متناسب ندیدهاید، چون تحمل بالایی ندارید، چون سبک زندگیتان مناسب نیست و... بهمحض اینکه خودرویی جلویی شما دیر حرکت میکند، واکنش نشان میدهید، همین مسئله در فضای مجازی هم نمود دارد.
او میگوید: یک متغیر دیگر که در بحث رفتار زبانی اهمیت دارد، مسئولیتپذیری و مسئولیتگریزی در جوامع است. هرچه جامعهای مسئولیتگریزتر باشد، گزندگی زبان بیشتری هم دارد. فرد مسئولیتگریز، نیازمند استفاده از زبان جایگزین شده و فرافکنانه است. بنابراین ساختارهای اجتماعی و اقتصادی و هزاران متغیر دیگر، زندگی ما را به گونهای سامان داده که ما تابآوری کمتر، مسئولیتگریزی بیشتر، خودکارآمدی ضعیفتر و آستانه تحمل پایینتری داریم. اینها سبب میشود که زبان رکیک و پرخاشگر میشود.
فرزندان ما پیش از داشتن موبایل، باید در زمینه سواد رسانهای آموزش ببینند
اما مجید رضائیان، استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم پدیده زشتنویسی در فضای مجازی را به فقدان «سواد رسانهای» گره زده و میگوید: «ما همواره این موضوع را مطرح کردهایم که سواد رسانهای باید تدریس شود و در آموزشهای مدارس قرار بگیرد. بچههای ما قبل از اینکه موبایل به دستشان بیاید، باید در زمینه سواد رسانهای آموزش ببینند، اما تاکنون حتی بزرگترها هم آموزش ندیدهاند، چه برسد به نسل جدید. آموزش این عنوان درس در دانشگاه هم کافی نیست. سواد رسانهای به آموزش پایهای نیاز دارد. لازم نیست ما برای سواد رسانهای کنگره علمی برگزار کنیم. سواد رسانهای چند آیتم روشن و مشخص دارد که درک مفاهیم آن بسیار ساده است و فقط باید آن را به صورت عملی و تجربی آموزش داد و تدریس آن را از مدارس آغاز کرد. چند سال است ما در حال بازگو کردن این موضوع هستیم. خود من چندین بار در این باره صحبت کردهام. از سال 2010 که هنوز شاهد کوچ شبکههای اجتماعی به تلفنهای همراه -حداقل در ایران- نبودیم، در این باره هشدار دادهایم. بدون تردید باید مهارتهای ارتباطی لازم برای استفاده از تکنولوژیهای ارتباطی را در شهروندان -با گسترش آموزش سواد رسانهای- افزایش داد. چون این تکنولوژیها، عمومی شده است.»
این استاد دانشگاه بهطور کلی معتقد است، ما در نظام تربیتی با مشکلات زیادی مواجهیم که باعث بروز این ناهنجاریها میشود. از سوی دیگر ضعف در آموزش مهارتهای لازم برای تبادل نظر به ضعف در مهارتهای ارتباطی و ناتوانی در بیان دیدگاه منجر شده است و افراد در فضای مجازی خصلتهای نادرست خود را راحتتر نشان میدهند و به همین خاطر است که فحاشی در این فضاها بیشتر است.
برخی بر این باورند که فحاشی ریشه در مسائل اجتماعی و اقتصادی هم دارد. در این زمینه مجید رضائیان عنوان میکند: «نمیتوان حکم مطلق صادر کرد؛ چرا که این پدیده یک «موضوع نسبی» است. با این حال موضوع خشمِ مردم، پیشزمینههایی دارد. مخاطب در فضای واقعی چیزهایی را میبیند، بعد در شبکههای اجتماعی خودش را تخلیه میکند؛ از فضای واقعی تاثیر میپذیرد و در فضای مجازی واکنش نشان میدهد. به هر حال، آسیبها و نابسامانیهای اجتماعی، بیعدالتیها و نابسامانیهای اقتصادی در این مسئله تاثیرگذار است. این مسئله واکنشهای خشمگینانه ایجاد میکند و به یک فضای هیجانی غیرمنطقی منجر میشود. ضمن اینکه نباید تصور کرد افراد از فضای واقعی به فضای مجازی میآیند و خود را تخلیه میکنند؛ این افراد در واقع تخلیه نمیشوند. واکنشهایی که ما میبینیم موقتی است و ممکن است چنین افرادی وقتی در فضای مجازی اقناع نشوند، دوباره به فضای واقعی برگردند و به واکنشهای بدتری دست بزنند. از سوی دیگر بخشی از ریشههای این خشم به فشاری مربوط است که از نظر اقتصادی بر مردم وارد میشود. باید بپذیریم که اقتصاد یک عامل موثر است و فضای اقتصادی و فشارهای اقتصادیِ کنونی گاهی بر عرصههای اجتماعی و ارتباطات هم تاثیر میگذارد. این مسائل، آثار فرسایشی دارد. ما نمیتوانیم عامل اقتصاد را نادیده بگیریم، ولی به نظر من نمیتوان حکم قطعی صادر کرد.»

تیتر خبرها
تیترهای روزنامه
-
لازمه اجرای دقیق الگوی کشت نگاه حمایتی و کسب نظر از کشاورزان است
-
تأمین زیرساخت پیشنیاز اجرای کامل الگوی کشت است
-
عبور از خامفروشی با توان داخلی
-
سفر اربعین مقصد همه تظلمهاست
-
دشمن در چه فکریه؟!
-
دشمنان به اشغال غزه بسنده نمیکنند
-
الگوی کشت در ایستگاه اجرا
-
ریشههای زشتنویسی در فضای مجازی
-
اختلافاتی که بهسادگی حل نمیشود!
-
ما مسئول خبط گروسی نیستیم!
-
جنگ روانی ناشیانه ترامپ