شکست دشمنان در مدیریت بحران خودساخته
حنیف غفاری
بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی و بن گویر، وزیر امنیت داخلی رژیم اشغالگر قدس،همچنان بخش مهمی از معادلات جنگ غزه و لبنان را در کابینه نتانیاهو تعریف و مدیریت می کنند. اسموتریچ رهبر جریان موسوم به صهیونیستی مذهبی و بن گویر رهبر جریان موسوم به صهیونیسم ملی در اراضی اشغالی بوده و ارتباط بسیار نزدیکی با اوانجلیستها و نومحافظه کاران آمریکایی دارند. تغییر نام عملیات "شمشیر آهنین"به "جنگ رستاخیز" در یکسالگی طوفان الاقصی، یکی از اقدامات زوج سیاسی بن گویر-اسموتریچ در راستای بسط دامنه و عمق منازعات جاری در منطقه است. این دو سیاستمدار نیز مانند نتانیاهو نسبت به شکست در جنگ غزه و عدم تحقق اهداف میدانی تل آویو در لبنان شدیدا نگران و وحشتزده بوده و گسترش میدان نبرد را تنها راه برای بقای خود در قدرت تلقی می کنند. به عبارت بهتر، اسموتریچ، نتانیاهو و بن گویر تنها در "فرامتن جنگ" قدرت تنفس حداقلی پیدا می کنند و پایان جنگ غزه و لبنان، مترادف با پایان آنهاست!
اما پدیده ای که قصد داریم در برهه کنونی مورد توجه قرار دهیم،مدیریت بحران های جاری در اراضی اشغالیست. همگان معتقد هستند رژیم اشغالگر قدس در رسیدن به سه هدف کلان خود در جنگ غزه یعنی "اشغال نوار غزه"،"حذف حماس"و "آزادی اسرا"شکست خورده و تعمیم جنگ به جبهه شمالی اراضی اشغالی نیز بر خلاف پیش بینی های اولیه صهیونیستها، صرفا منتج به گسترش شدت و سرعت واکنش حزب الله لبنان در عمق استراتژیک اراضی اشغالی ( مخصوصا حیفا) شده است.در مدیریت یک بحران، سه مولفه باید در کنار یکدیگر قرار گیرد: "تسلط بر ابعاد ماهوی و مصداقی بحران"، "اراده و قدرت لازم برای کنترل بحران"و در نهایت "استفاده از بهترین ابزارها و تاکتیکها برای مدیریت بحران".
نتانیاهو و کابینه اش از هر سه مولفه بی بهره هستند:یعنی از یک سو درک ماهوی و راهبردی عمیقی نسبت به تحولات جاری در متن و فرامتن جنگ غزه نداشته و از سوی دیگر، راهبرد متقابل خود را نه بر مبنای کنترل بحران، بلکه بر اساس بسط و گسترش آن در سرتاسر منطقه تعریف کرده اند.
در آن سوی آتلانتیک، آمریکایی ها با نگرانی مضاعفی صحنه نبرد در اراضی اشغالی را رصد می کنند:واشنگتن از یک سو خود را ملزم به حمایت مطلق راهبردی ، تاکتیکی و عمیاتی از رژیم اشغالگر صهیونیستی می داند و از سوی دیگر،تلاش می کند از هزینه های سهمگین و تبعات اجتناب ناپذیر بازی خونین و محکوم به شکست صهیونیستها در منطقه تا حدی فاصله بگیرد! این همان پارادوکس و تناقضی است که در سیاست خارجی آمریکا و دولت های
اروپایی در قبال رژیم اشغالگر قدس به چشم می خورد.
واقعیت امر این است که راهبرد "ارتقای سطح بحران در منطقه" ، منبعث از قدرت بازی صهیونیستها در جنگ غزه و لبنان نبوده و اتفاقا ، انعکاسی از شکست تل آویودر دستیابی به اهداف خود در طول یک سال اخیر تلقی
می شود.بسیاری از استراتژیست های غربی و صهیونیستی نسبت به استمرار این روند از سوی کابینه نتانیاهو و متعاقبا، افزایش هزینه های شکست مشترک تل آویو- واشنگتن در جنگ غزه و لبنان هشدار داده اند.بسیاری از پیش فرضها و ثوابتی که پس از وقوع عملیات طوفان الاقصی تبدیل به اجزای منظومه عملیاتی و جنگی تل آویو و واشنگتن در قبال ساکنان مظلوم و بی دفاع غزه شدند،پس از یکسال به چالش کشیده شده و استراتژی "مقاومت فعال"به مثابه یک روح راهبردی کلان در جبهه مقاومت تثبیت شده است. چنین قاعده ای در خصوص لبنان نیز صادق است:مقامات رژیم اشغالگر قدس و آمریکا تصور می کردند شهادت سید مقاومت منجر به ایجاد بحران های عمیق و ماهوی در جریان مقاومت لبنان و متعاقبا، انهدام سطوح مدیریت راهبردی، عملیاتی، امنیتی و سیاسی آن خواهد شد. با این حال بر خلاف پیش بینی دشمنان، حزب الله در طول یک هفته اخیر صدها صهیونیست را در جنوب لبنان ، حیفا، کریات شیمونه و دیگر مناطق به هلاکت رسانده و قدرت تسلط خود بر متن و فرامتن میدان نبرد را به رخ واشنگتن و تل آویو کشیده است.
در نهایت اینکه "بقا در سایه تصاعد بحران در میدان جنگ"تبدیل به تاکتیک نخ نما اما ملموس نتانیاهو و همراهانش در برهه کنونی شده است. با این حال نخست وزیر کودک کش و متوحش رژیم صهیونیستی و حامیان آمریکایی وی هنوز نسبت به عواقب جبران ناپذیر و بسیار سخت دفرمه سازی میدان نبرد و تصاعد بحران در قبال خود آگاه نیستند. آنها ( واشنگتن و تل آویو) اکنون خالق و بسط دهنده بحران در منطقه هستند، اما قطعا خلق یک بحران به معنای توان مدیریت آن توسط بانیان و ایجاد کنندگانش نیست! قاعده که صهیونیستها و آمریکایی ها به زودی آن را عمیقا درک خواهند کرد.
بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی و بن گویر، وزیر امنیت داخلی رژیم اشغالگر قدس،همچنان بخش مهمی از معادلات جنگ غزه و لبنان را در کابینه نتانیاهو تعریف و مدیریت می کنند. اسموتریچ رهبر جریان موسوم به صهیونیستی مذهبی و بن گویر رهبر جریان موسوم به صهیونیسم ملی در اراضی اشغالی بوده و ارتباط بسیار نزدیکی با اوانجلیستها و نومحافظه کاران آمریکایی دارند. تغییر نام عملیات "شمشیر آهنین"به "جنگ رستاخیز" در یکسالگی طوفان الاقصی، یکی از اقدامات زوج سیاسی بن گویر-اسموتریچ در راستای بسط دامنه و عمق منازعات جاری در منطقه است. این دو سیاستمدار نیز مانند نتانیاهو نسبت به شکست در جنگ غزه و عدم تحقق اهداف میدانی تل آویو در لبنان شدیدا نگران و وحشتزده بوده و گسترش میدان نبرد را تنها راه برای بقای خود در قدرت تلقی می کنند. به عبارت بهتر، اسموتریچ، نتانیاهو و بن گویر تنها در "فرامتن جنگ" قدرت تنفس حداقلی پیدا می کنند و پایان جنگ غزه و لبنان، مترادف با پایان آنهاست!
اما پدیده ای که قصد داریم در برهه کنونی مورد توجه قرار دهیم،مدیریت بحران های جاری در اراضی اشغالیست. همگان معتقد هستند رژیم اشغالگر قدس در رسیدن به سه هدف کلان خود در جنگ غزه یعنی "اشغال نوار غزه"،"حذف حماس"و "آزادی اسرا"شکست خورده و تعمیم جنگ به جبهه شمالی اراضی اشغالی نیز بر خلاف پیش بینی های اولیه صهیونیستها، صرفا منتج به گسترش شدت و سرعت واکنش حزب الله لبنان در عمق استراتژیک اراضی اشغالی ( مخصوصا حیفا) شده است.در مدیریت یک بحران، سه مولفه باید در کنار یکدیگر قرار گیرد: "تسلط بر ابعاد ماهوی و مصداقی بحران"، "اراده و قدرت لازم برای کنترل بحران"و در نهایت "استفاده از بهترین ابزارها و تاکتیکها برای مدیریت بحران".
نتانیاهو و کابینه اش از هر سه مولفه بی بهره هستند:یعنی از یک سو درک ماهوی و راهبردی عمیقی نسبت به تحولات جاری در متن و فرامتن جنگ غزه نداشته و از سوی دیگر، راهبرد متقابل خود را نه بر مبنای کنترل بحران، بلکه بر اساس بسط و گسترش آن در سرتاسر منطقه تعریف کرده اند.
در آن سوی آتلانتیک، آمریکایی ها با نگرانی مضاعفی صحنه نبرد در اراضی اشغالی را رصد می کنند:واشنگتن از یک سو خود را ملزم به حمایت مطلق راهبردی ، تاکتیکی و عمیاتی از رژیم اشغالگر صهیونیستی می داند و از سوی دیگر،تلاش می کند از هزینه های سهمگین و تبعات اجتناب ناپذیر بازی خونین و محکوم به شکست صهیونیستها در منطقه تا حدی فاصله بگیرد! این همان پارادوکس و تناقضی است که در سیاست خارجی آمریکا و دولت های
اروپایی در قبال رژیم اشغالگر قدس به چشم می خورد.
واقعیت امر این است که راهبرد "ارتقای سطح بحران در منطقه" ، منبعث از قدرت بازی صهیونیستها در جنگ غزه و لبنان نبوده و اتفاقا ، انعکاسی از شکست تل آویودر دستیابی به اهداف خود در طول یک سال اخیر تلقی
می شود.بسیاری از استراتژیست های غربی و صهیونیستی نسبت به استمرار این روند از سوی کابینه نتانیاهو و متعاقبا، افزایش هزینه های شکست مشترک تل آویو- واشنگتن در جنگ غزه و لبنان هشدار داده اند.بسیاری از پیش فرضها و ثوابتی که پس از وقوع عملیات طوفان الاقصی تبدیل به اجزای منظومه عملیاتی و جنگی تل آویو و واشنگتن در قبال ساکنان مظلوم و بی دفاع غزه شدند،پس از یکسال به چالش کشیده شده و استراتژی "مقاومت فعال"به مثابه یک روح راهبردی کلان در جبهه مقاومت تثبیت شده است. چنین قاعده ای در خصوص لبنان نیز صادق است:مقامات رژیم اشغالگر قدس و آمریکا تصور می کردند شهادت سید مقاومت منجر به ایجاد بحران های عمیق و ماهوی در جریان مقاومت لبنان و متعاقبا، انهدام سطوح مدیریت راهبردی، عملیاتی، امنیتی و سیاسی آن خواهد شد. با این حال بر خلاف پیش بینی دشمنان، حزب الله در طول یک هفته اخیر صدها صهیونیست را در جنوب لبنان ، حیفا، کریات شیمونه و دیگر مناطق به هلاکت رسانده و قدرت تسلط خود بر متن و فرامتن میدان نبرد را به رخ واشنگتن و تل آویو کشیده است.
در نهایت اینکه "بقا در سایه تصاعد بحران در میدان جنگ"تبدیل به تاکتیک نخ نما اما ملموس نتانیاهو و همراهانش در برهه کنونی شده است. با این حال نخست وزیر کودک کش و متوحش رژیم صهیونیستی و حامیان آمریکایی وی هنوز نسبت به عواقب جبران ناپذیر و بسیار سخت دفرمه سازی میدان نبرد و تصاعد بحران در قبال خود آگاه نیستند. آنها ( واشنگتن و تل آویو) اکنون خالق و بسط دهنده بحران در منطقه هستند، اما قطعا خلق یک بحران به معنای توان مدیریت آن توسط بانیان و ایجاد کنندگانش نیست! قاعده که صهیونیستها و آمریکایی ها به زودی آن را عمیقا درک خواهند کرد.
تیتر خبرها
تیترهای روزنامه
-
عملیات ترکیبی حزبالله لبنان یک شاهکار نظامی اطلاعاتی بود
-
عملیات گولانی نشان داد حزبالله زنده است
-
آرمان انسانیت در دوزخ غرب
-
شکست دشمنان در مدیریت بحران خودساخته
-
شلیک به ماتریس راهبردی صهیونیستها
-
تاد؛الماس فریب آمریکاییها
-
استقلال منطقه سیاست اصولی ایران
-
نابینایان را ببینید!
-
ضربه مهلک حزبالله برصهیونیستها
-
رژیم صهیونیستی همچنان در بنبست راهبردی در مقابل مقاومت قرار دارد